همه ما ایرانیان با آفرینش از نگاه دین و مذهب اسلام آشنا هستیم. طبق آموختههای دینی، آفرینش در شش روز کامل میشود و نژاد بشر از آدم و حوا پدید میآید. در دین اسلام، شیطان عامل وسوسه انسان بوده و در تمام طول زندگی انسان بر کره خاکی، نیروی خیر و خوبی در حال مقابله با نیروهای شیطانی هستند و سرانجام در انتهای جهان، منجی آخرالزمان با غلبه بر پلیدیها، عدالت و صلح را در جهان برپا کرده و جهان را خوبی و آرامش فرا میگیرد. در این مقاله قصد داریم به معرفی نیروهای خیر و شر در اساطیر ایرانی بپردازیم. اما بد نیست پیش از آن کمی با داستان آفرینش آشنا شویم.
آفرینش از دیدگاه اساطیر ایرانی
پیش از شروع داستان باید بدانیم که بین متون زرتشتی و نوشته های پهلوی کمی تفاوت وجود دارد. در نوشته های زرتشتی صحبتی از چگونگی زاده شدن اورمزد و اهریمن نیست و در ابتدای آفرینش از دو هستی سخن به میان میآید که یکی متعلق به اورمزد است و دیگری متعلق به اَهریمن.
اما در در متون پهلوی، داستانی وجود دارد که به چگونگی زاده شدن اورمزد و اهریمن اشاره میکند. ما در اینجا به تلفیق این متون میپردازیم تا بتوانیم داستانی منسجم از این ماجرا بدست آوریم.
داستان آفرینش
طبق نوشتههای به جای مانده از آیین زُروانی، زروان خدایی است که در زمانی که هیچ چیزی وجود ندارد نیایش هایی را به جای میآورد تا بتواند فرزندی متولد کند که آفریننده جهان شود. او میخواهد فرزندی آرمانی داشته باشد که همه خیر است و نیکی.
زروان در میان راه شک میکند که آیا نیایشهای او به ثمر خواهد رسید یا نه. محصول نیایشها و شک و دو دلی او بسته شدن دو نطفه در بطن زروان است. این دو نطفه یکی اورمزد است که ثمره نیایش و صبر اوست و دیگری اَهریمن است که محصول شک و تردید اوست.
زروان با خود پیمان میبندد که اولین فرزندی که متولد میشود را فرمانروای جهان کند. اهریمن در بطن زروان از اندیشه او آگاه میشود و تلاش میکند زودتر از اورمزد متولد شود. به همین دلیل نخست اهریمن آلوده و نازیبا متولد میشود و پس از آن اورمزد زیبا و پر از نور و روشنایی زاده میشود.
زروان بنابر عهدی که بسته مجبور میشود که اهریمن را فرمانروای جهان کند. اما او میداند که نبردی بین این دو همزاد روی خواهد داد و آگاه است که در پایان جهان سرانجام اورمزد پیروز میدان شده و به تنهایی و تا ابد فرمانروای جهان خواهد شد.
قلمرو اورمزد در اساطیر ایرانی
طبق اساطیر ایرانی پس از زاده شدن اورمزد و اهریمن هر کدام از ایندو قلمرویی برای خود داشته و نیروهایی می آفرینند که بتواند در انجام امور خیر و شر به آنها یاری رسانند.
اورمزد در ابتدا شروع به آفرینش اَمشاسپندان میکند. تعداد اَمشاسپندان شش عدد است و نزدیک ترین یاران اورمزد و جلوهای از او به شمار میروند. اما برخی از محققین معتقدند «سپنته مینو» نماد اصلی اورمزد و به معنای روح افزایش بخش و مقدس است که در راس اَمشاسپندان جای میگیرد.
با آراد مگ همراه باشید تا با شش امشاسپند اصلی آشنا شویم.
بهمن (وَهومنه)
در اساطیر ایرانی بهمن به معنای اندیشه نیک است و نقش مشاور اهورامزدا را دارد و در سمت راست او مینشیند. بهمن مستقیما با اندیشه نیک ارتباط دارد و مظهری از خرد آفریدگار است. مهمترین وظیفه بهمن، دادن اندیشه نیک به مردم و نظارت بر اندیشه، گفتار و کردار آنهاست. او با هدایت اندیشه نیک بر ذهن انسانها آنها را به سمت خداوند هدایت میکند. بهمن مذکر است و موظف است هر روز گزارشی از اندیشه، گفتار و کردار مردم تهیه کند. او پس از مرگ آدمیان به روح و روان پارسایان خوشامد گفته و آنها را به بالاترین بخش بهشت هدایت میکند.
اردیبهشت (اَشه وَهیشته)
اردیبهشت به معنای راستی است. او نماد نظم جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی است. اردیبهشت زیباترین امشاسپند است و در جهان مادی هر چیزی که به درستی و خوبی برگزار میشود نشانه ای از حضور اوست. در واقع هر آیینی که به خوبی برگزار میشود، هر محصولی که به خوبی رشد میکند و هر سخن درست، نشانه ای از حضور اردیبهشت دارند.
نیایشها زیر نظر اردیبهشت هستند و افرادی که نتوانند او را خشنود کنند از بهشت محروم خواهند شد. نماینده او در این جهان آتش است. او نه تنها مسئول برقراری نظم بر روی زمین است بلکه نظم دنیای مینوی و دوزخ نیز به عهده اوست و نظارت میکند تا بدکاران و دیوان بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نشوند. از اوقات روز، نیمرزو، متعلق به اوست.
شهریور (خشَثَره وئیریه)
شهریور یکی دیگر از اَمشاسپندان در اساطیر ایرانی است. شهریور به معنای شهریاری و سلطنت نیکوست. او نماد توانایی، سیطره و قدرت پروردگار بوده و هر سلطنتی که در مسیر خواست پروردگار باشد و با بدیها مبارزه کند و درماندگان را مقدم بدارد نماد اوست. نماد زمینی شهریور فلزات هستند. این امشاسپند مذکر است و در پایان جهان با جاری کردن فلز گداخته مردم را میآزماید.
اسپندارمد (سپنته اَرمئیتی)
معنای سپندارمد اخلاص و بردباری است. این امشاسپند دختر اورمزد محسوب شده و نمادی زنانه دارد. او در سمت چپ اهورا مزدا مینشیند و ایزد بانوی زمین است. کارهای مردم پاک، کشت و کار، پرورش چهارپایان و تولد فرزندی پارسا او را شادمان میکند و حضور مردان و زنان پلید و راه رفتن آنها بر روی زمین او را آزرده میسازد. طبق تقویم امروزی ۲۹ بهمن ماه روز سپندارمذگان بوده و به همین علت، ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین دانسته و در این روز به شادی، پایکوبی و تقدیر از بانوان میپردازند.
خرداد (هئورتات)
خرداد به معنای نهایت و کمال است. این امشاسپند در اساطیر ایرانی مونث است و آب را حمایت میکند. شادابی و طراوت گیاهان مظهری از وجود اوست.
اَمرداد (اَمرتات)
امرداد به معنای بیمرگی است و همراه خرداد است. اَمرداد سرور گیاهان است. دشمنان خرداد و اَمرداد به ترتیب تشنگی و گرسنگی هستند. او گیاهان را میرویاند و رمه گوسفندان را افزایش میدهد. اَمرداد همیشه در تلاش است گیاهان پژمرده نشوند. خرداد و اَمرداد در کنار یکدیگر نماد رویش و زندگی هستند. امروزه متاسفانه به جای واژه اَمرداد کلمه مرداد استفاده می شود که اشتباهی مصطلح است و به معنای مرگ و نیستی است.
ایزدان در اساطیر ایرانی
پس از آفرینش امشاسپندان، نوبت به آفریدن ایزدان میرسد. همزمان با آفرینش امشاسپندان و ایزدان اهریمن نیز در قلمرو خود بیکار ننشسسته و دست به آفرینش دیوان و دروجان می زند. در مقابل هر کدام از ایزدان که توسط اهورامزدا آفریده میشود دیوی در دنیای اهریمنی وجود دارد.
برخی از ایزدان خدایان باستانیاند و تعدادی با آیینهای دینی مرتبطاند. بعضی از آنها مفاهیم اخلاقی داشته و برخی دیگر نماد پدیده های طبیعی هستند. در کتابهایی که در پایان نام آنها ذکر میشود، این ایزدان به ترتیب اهمیت و قدمت معرفی شدهاند که به ذکر تعدادی از مهمترین آنها بسنده میکنیم.
مهر (میترا)
مهر یکی از ایزدان اصلی در اساطیر ایرانی است که سنت پرستش او به زمان های بسیار دور بازمیگردد. ایزد مهر در سرزمین هندوستان نیز خدای مهمی بوده و نام او در کنار ورونا یکی از خدایان هندی قرار میگیرد.

میترا در آیین زرتشتی زاده اهورامزداست و آفریده شده تا از آفرینش او پاسداری کند. او نگهبان نظم و راستی است و بر درستی پیمانها نظارت میکند. پیمان میان زن و مرد، پیمان میان کشورها و … از وظایف اوست. سپاهیان در ایران باستان پیش از جنگ نیایشهایی به درگاه ایزد مهر انجام میدادند. به مرور این نیایشها، شکلی آیینی به خود گرفت و زمینه پیدایش کیش مهر یا آیین مهر پرستی شد. مهریشت بخشی از اوستاست که به توصیف ایزد مهر اختصاص دارد. او پیش از خورشید در آسمان ظاهر میشود و همراه خورشید است. این همراهی باعث شد بعدها مهر معنی خورشید پیدا کند.
دکتر ژاله آموزگار در کتاب تاریخ اساطیر ایران مهر را اینگونه توصیف میکند:
« او دارنده دشتهای فراخ است و هزار گوش و ده هزار چشم دارد و بازوانی بلند و توانا که میتواند به سوی همه جهان دراز شوند. او همه پهنای هستی و مردمان را زیر نظر دارد تا کسی پیمان نشکند. جای او بر بلندای البرز است. بر تن زرهی زرین، بر دوش سپری سیمین و در دست گرزی گران دارد، گرزی که دارای صد گره و صد تیغه است و از فلز زرد و زر سخت ساخته شده است…او بر گردونه مینوی ستاره نشانی با چهار اسب سفید نامیرا که نعلهای زرین و سیمین دارند و ساخته سپنته مینو هستند سوار میشوند. اسبهای مهر بدون سایه هستند. در گردونه او هزار تیر و هزار نیزه و هزار تبرزین پولادین است. به هنگام حرکت در گردونه، ایزد بهرام پیشاپیش او به صورت گرازی گام برمی دارد.» (آموزگار،۱۳۹۱،صفحه ۲۰)
جشن مهرگان در اساطیر ایرانی
در آیینهای دینی، مهر نقش بسیار پر رنگی دارد. بازمانده این آیینها جشن مهرگان است که در شانزدهمین روز ماه مهر طبق تقویم باستانی برگزار میشود. این جشن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و آن را قرینه نوروز میدانند.
آیین شب چله نیز با ایزد مهر در ارتباط است. آیین مهرپرستی از طریق سربازان رومی به اروپا راه میابد و به رقیبی بزرگ برای مسیحیت تبدیل میشود. مسیحیان پس از جنگهای بسیار، موفق به براندازی این آیین از قاره اروپا میشوند؛ اما رد پای آیین مهرپرستی در مسیحیت باقی میماند. امروزه بسیاری از آداب و سنتهای آیین مسیحت برگرفته از آیین مهر پرستی یا میترائیسم در ایران باستان است که جشن کریسمس نمود بارز آن است.
کیش مهر در کشورهای غربی
بقایای مهرابه ها در کشورهای اروپایی نشان از حضور قدرتمند این آیین در تاریخ اروپا دارد. بر اساس نگاره های موجود در کشورهای غربی ایزد مهر به صورت کودک یا جوانی از صخره زاده میشود و با دشنه و مشعلی آتش که نماد نور است پای به این جهان میگذارد. این ایزد با خورشید زورآزمایی میکند و پس از شکست خورشید با او دست دوستی میدهد. خورشید نیز تاجی بر سر او مینهد و از آن پس یاران وفاداری میشوند. (احتمالا تاج نور بر سر مسیح در نگاره ها ریشه در این داستان دارد)
مهر با گاو نیز میجنگد آن را میکشد و از تن گاو حیات گیاهی و جانوری پدید میآید. برخی این نبرد را غلبه انسان بر نفس سرکش تعبیر کردهاند.

مراحل پیوستن به آیین مهر پرستی
در غرب، پیوستن به آیین مهر بسیار دشوار بود. پیروان این آیین باید مراحلی هفتگانه را پشت سر میگذاشتند که به ترتیب زیر بود: کلاغ، عروس، سرباز، شیر، مرد پارسی، پیک خورشید و در آخر پیر یا پدر که بالاترین پایه بوده و فردی که میتوانست به این مقام برسد نماینده ایزد مهر بر روی زمین به شمار میرفت (امروزه جایگاه پاپ یا پدر در آیین مسیحیت ریشه در این سلسسله مراتب دارد).
اَناهیتا (ناهید) ایزد بانوی آبهای نیرومند
ایزد مهم دیگر در اساطیر ایرانی ایزد بانو اَناهیتا است. او سرچشمه همه آبهای روی زمین و منبع همه باروری هاست. او نطفه مردان را پاک کرده و رحم بانوان را تطهیر میکند.
ایزدبانو اَناهیتا در آبان یشت زنی زیبا، جوان و بالابلند توصیف شده است. او کمربندی بر کمر دارد و جواهرات زیبایی به خود آویخته است. طوقی زرین بر گردن دارد و تاجی با صد ستاره هشت گوش بر سر نهاده و لباسی پر چین و زرین بر تن کرده است.
این ایزدبانو الهه عشق و باروری نیز بوده و بانوان برای به دنیا آوردن فرزندان و دختران برای یافتن همسری شایسته به درگاه او راز و نیاز میکردند. او را همتای آفرودیت در یونان میدانند.
جایگاه او در بلندترین طبقه آسمان است و به دستور اَهورامزدا، برف و باران و تگرگ را بر جهان می باراند.
رَشَن(رَشنو)
این ایزد نماد عدالت در اساطیر ایرانی است. او به همراه مهر و ایزد سروش، سر پل چینود، با ترازوی عدالت، روان مردگان را داوری میکند و به اندازه تار مویی در کارش خطا نمیکند. این ایزد با صفت «راست» توصیف میشود.
ایزد سروش
سروش از شخصیتهای محبوب در اساطیر ایرانی است. نام او به معنای انضباط و اطاعت است. طبق اساطیر، سروش نخستین آفریده اهورامزداست که او را ستایش میکند. او در تمامی نیایشها حضور داشته و آنها را به بهشت منتقل میکند.
او نابودگر دروغ و خشم است و هنگام شب، جهان را از شر دیوان پاک میکند. جایگاه او بر فراز کوه البرز بوده و همیشه پر نور و روشن است. در برخی از متون پهلوی از این ایزد به عنوان آخرین اَمشاسپند نام برده شده است.
ایزد وای (وَیو)
ایزد وای تجسمی از فضا و باد است. ایرانیان باستان او را خدای «دم زندگی» میدانستند. در اساطیر ایرانی از دو وای نامبرده شده است. وای بد و وای خوب، و به عبارتی دیگر دارای دو جنبه است. هم حیات بخش و هم مرگ آفرین است. در واقع نخستین دمی است که زندگی با آن شروع می شود و آخرین دمی است که زندگی با آن پایان می یابد.
تعداد ایزدان بسیار زیاد است. در واقع ایرانیان برای هر پدیده طبیعی، صفت و ویژگی خوب ایزدی قائل بودند.
تیشتر (سرچشمه باران و باروری)،آذر (ایزد آتش)، نریوسنگ (پیام آور اورمزد)، رام (ایزد آرامش)، مارسپند (نماد سخن و گفتار ایزدی)، دَئنا (ایزدبانوی وجدان)، چیستا (نماد دانش و آگاهی)، اوش بام (ایزد بامداد روشن) تعداد دیگری از ایزدان اساطیری هستند که هرکدام وظایفی داشتند.
در ادامه با قلمرو اهریمن و دنیای تاریکیها آشنا خواهیم شد.
قلمرو اهریمن در اساطیر ایرانی
همانگونه که پیشتر گفتیم اَهریمن نیز در قلمرو خود دست به آفرینش دیوان میزند تا در مقابل نیروهای خیر قرار بگیرند و از قلمرو اهریمنی دفاع کنند. سردیوان جلوه های زشت و صفات پلیدی هستند که دشمن اصلی امشاسپندان محسوب میشوند.
بر خلاف ایزدان، آفرینش دیوان به وضوح در کتابهای پهلوی توصیف نشده و اطلاعات بسیاری از آنها موجود نیست. با توجه به اطلاعات موجود اَهریمن نیز شش دیو میآفریند که سر دیوان نام دارند. این شش سردیو عبارتند از:
اَکومن
اکومن دشمن بهمن است. او نماد آشتی ناپذیری و اندیشه بد بوده و پیام اَهریمن را منتقل میکند.
ایندره
ایندره دیو بی نظمی است. او دشمن اردیبهشت است و انسانها را از کار خیر باز میدارد.
ساوول
ساوول نمادی از ستمکاری و سلطنت بد است. او تجسمی از ظلم و ستم بوده و رو در روی شهریور قرار میگیرد.
ناهیه
ناهیه دشمن سرسخت سپندارمد است. او قناعت را از آدمیان دور کرده و آنان را ناراضی میکند.
تَیریز
او در مقابل خرداد قرار میگیرد و دامها و گیاهان را با زهر آلوده میسازد.
زَیریز
او نیز دشمن مستقیم اَمرداد است و مرگ و نیستی را با زهر پراکنده میکند.
این شش سردیو به همراه اهریمن هفت موجود اهریمنی اصلی هستند.
دیوان مانند ایزدان دارای جایگاه و مقام هستند. برخی از آنها در جایگاه بالاتر و برخی نیز در رده پایین تری قرار دارند. تعدادی از آنها عبارتند از :
جَهی
جهی دیو زنی است که در متون به جای مانده او را دختر و گاهی همسر اَهریمن میدانند. او در آغاز آفرینش نقش پر رنگی در تخریب آفرینش دارد.
اَستویداد
این دیو یکی از سهمناکترین دیوهاست و درهم شکننده استخوانهاست. «او دیوی است چون دست بر مردم مالد، بوشاسپ (دیو خواب آلودگی) آید و چون سایه افکند، تب آید و چون او را به چشم ببینند جان را از میان برد» (مهرداد بهار،۱۳۷۵، ۱۶۹)
دیو نسوش
این دیو را نخستین عامل مرگ میدانند. او بر پیکر انسان هجوم میآورد و آن را فاسد میکند و روان نیز نمی تواند در بدن فاسد بماند.
بوشاسب
این دیو را دیو تنبلی و خواب آلودگی میدانند. او زمانی که خروس در بامداد شروع به خواندن میکند، همه توان خود را به کار میگیرد تا جهان را در خواب نگه دارد. «سحر گاهان پلکها را سنگین میکند و بدین سان مردم را از برخاستن و رفتن به سر کار باز می دارد. (ژاله آموزگار،همان، ص۴۰)
اَشموغ
این دیو، نماد بدعت است. طبق متون کهن، این دیو در پایان جهان، توسط سوشیانس به درون سوراخی فرو می رود.
چشمک
این دیو زمین لرزه، غبار و ویرانی را در اختیار دارد.
زرمان
دیو زرمان با پیری ارتباط داشته و به او صفت بَد نفس داده اند. این دیو موجب میشود نفس مردمان بدبو شود.
رَشک
رشک دیو حسد است و حسادت، کینه و بد چشمی برای آدمیان میآورد.
تعداد دیوان و ماده دیوانی که با ظاهری زیبا به فریب قهرمانان میپردازند بسیار زیاد است و ذکر همه آنها در این مقال نمیگنجد.
نبرد بین دو نیروی خیر و شر، داستانهای جذابی را شکل میدهد که پایه اصلی اساطیر ایرانی است و در پایان جهان نیز نیروی خیر پیروز میدان است.
در واقع ایزدان و دیوان مفاهیمی انتزاعی در اساطیر ایرانی هستند که نماینده قدرت های مثبت و منفی در جهانند و نبرد بین این دو نیرو نبردی است که به گفته جان هینلز «هر انسانی باید در وجود خود بدان دست زند تا اهریمن را از جهان خدا براند. اگر آدمیان دیوانی مانند خشم و آز را از خویشتن برانند، آنگاه اهریمن نمی تواند جایی در جهان بیابد».
«به این صورت می توان اهریمن را از جهان بیرون کرد که هر کس به سهم خویش او را از خود براند، زیرا اقامت اهریمن در جهان، در تن مردمان است. هنگامی که او را در تن آدمیان اقامتگاهی نباشد، در همه جهان نابود میشود، زیرا تا زمانی که در این جهان حتی دیو کوچکی در یکی از مردمان جای دارد، اهریمن در جهان وجود دارد» (دینکرد،ص۲۳۰) (هینلز،۱۳۹۱،۱۹۵)
اساطیر ایرانی، مفاهیمی انتزاعی
شاید در نگاه نخست اساطیر ایرانی، تنها داستانهایی زاده خیال و افکار پیشینیان به نظر برسند که نشانه ای از عدم آگاهی بشر نسبت به پدیده های طبیعی بوده اند. اما باید بدانیم که این موجودات فراواقعی، تنها نمادی از صفات خوب یا بد بودند.
آنچه که در پس این داستانها نهفته است، اعتقاد عمیق به خالقی است که تماما نیکویی و خیر است. در واقع ارزش دادن به تک تک موهبتهای الهی و انتساب آنها به خدایان گوناگون نشان از جایگاه نیایش و شکرگزاری در ایران باستان دارد.
نیاکانمان می دانستند که اگر به هر یک از این موهبتهای طبیعی بیاحترامی کنند مورد غضب پروردگار قرار خواهند گرفت. بنابراین کاملا آگاهانه از نعمتهای خداوند استفاده کرده و به راحتی اندیشه، گفتار، رفتار، آب، باد، خاک، آتش و … را نمی آلودند و اگر رفتاری ناشایست از آنها سر میزد، به خاطر ترس از عواقب آن از اَهورامزدا طلب بخشش میکردند.
این اعتقادات و پایبندی به آنها، در طی قرنها موجب شد تا ایرانیان به یکی از بزرگترین و مقتدر ترین حکومتها در دنیا تبدیل شوند. متاسفانه این باورها، به مرور زمان کمرنگ شد و حضور دیوان باستانی و صفات بد، روز بروز در زندگی بشر قوت گرفت.
نسل امروز باید بداند آلوده کردن طبیعت، آسیب رساندن به گیاهان و جانوران و حتی اندیشه، گفتار و کردار آلوده بی نهایت در زندگی نوع بشر تاثیرگذار بوده و انسانها را به سمت نیستی سوق می دهد. به عبارتی دیگر هر بلایی که بر بشر وارد میشود محصول اعمال و افکار خود اوست.
آشنایی با اساطیر ایرانی و بازنگری اندیشه های نیاکانمان راهی است ساده تا با اصلاح خویش و احترام به تمامی موهبتهای طبیعی، درهای ورود نعمت به زندگی را باز کنیم و از عواقب سخت ناسپاسی در امان بمانیم.
پیشنهاد آراد مگ
اگر دوست دارید در غالب بازی با شخصیتهای اساطیری و قهرمانان ایرانی آشنا شوید و یا کودکان خود را با قسمتی از تاریخ اساطیری ایران آشنا کنید، به شما پیشنهاد میکنیم بازی هشت خوان را بر روی تلفنهای همراه خود نصب کرده و علاوه بر بازی، با دنیای اساطیر نیز آشنا شوید.
منابع:
این مطالب از منابع زیر برداشت شده است که میتواند اطلاعات ارزشمندی از اساطیر ایرانی در اختیار علاقه مندان قرار دهد:
بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۸۹
آموزگار، ژاله، تاریخ اساطیری ایران، انتشارات سمت، ، تهران،۱۳۹۱
هینلز، جان، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشر چشمه، تهران ۱۳۹۱
عالی بود
بسیار مطلب ارزندهای است، از شما سپاسگزارم.
استفادهی مرداد بجای امرداد البته که شبیه به اشتباه رایج است اما این از طبیعت فارسی بودهاست که بسیاری از واژههایی که مانند امرداد همین «اَ» نفی را داشتهاند در گذر به فارسی امروزی آنرا از دست دادهاند بدون اینکه معنی آنها دگرگون شود. مانند اَناهید که بمعنی بیآلایش است و امروزه به ریخت ناهید درآمده ولی همچنان همان معنی خوب را دارد. در غیر این صورت معنی آلوده میداد و دیگر کسی اسم فرزندش را ناهید نمیگذاشت! این امر در ذات اشتباه نیست، تحول واژهها در طول زمان است که به سمت سادهتر شدن میروند.