کتاب بلندیهای بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیتهایی که آمیزه لطافت و خشونتاند، مهر و کین، امید و بیم. در مکانی که آن هم آمیزهای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار. آیا خفتههای این خاکِ آرام خوابزدههایی بیقرارند؟
به نظر شما همین چند جمله که پشت کتاب بلندیهای بادگیر نوشته، دلیل محکمیبرای اینکه این کتاب را به شما معرفی کنیم نیست؟ « بلندیهای بادگیر » که با اسم «عشق هرگز نمیمیرد» هم منتشر شده بارها توانسته عاشقانه ترین رمان انگلیس باشد. این کتاب روایت عاشقانه ای از «کاترین» و «هتکلیف» است که در عین شیرینی سختیهای خاص خودش را هم دارد. این رمان با زبانی شاعرانه نوشته شده و تصویر درستی از تاثیر رفتارهای خوش و رفتارهای بد را در طی زمان به تصویر میکشد.
رمانی مرموز و بیهمتا
جمله معروفی وجود دارد که میگوید برای خواندن یک کتاب باید اطلاعات درستی از نویسنده آن داشته باشید. پس ما به شما میگوییم که امیلی برونته نویسنده رئالیستی است که کتاب بلندیهای بادگیر را به زبان ساده روزگار خود نوشته است. این رمان درباره عشقی است قدرتمندتر از مرگ، و شور و سودایی خارقالعاده، بیهمتا و مرموز که گذشت زمان از جاذبهاش نمیکاهد. شارلوت برونته که خود یکی از نویسندگان بزرگ جهان است درباره خواهرش امیلی که این کتاب را نوشته، میگوید : « امیلی نیرومندتر از مردان، سادهتر از کودکان، بیهمتا در میان همتایان است.»
نویسنده ای که قبل از مشهور شدن از دنیا رفت
کتاب بلندیهای بادگیر در سال ۱۸۴۷ نوشته شده و تنها کتاب امیلی است که شهرت جهانی پیدا کرده. جالب اینکه از این کتاب در زمان انتشار استقبال چندانی نشد اما بعدها به عنوان یکی از قلههای داستان نویسی از او یاد شده است. اتفاق ناراحت کننده اما این است که امیلی یک سال بعد از چاپ این کتاب بر اثر بیماری سل از دنیا رفت. حالا اما این کتاب ۱۵۰ سال است که در کشورهای زیادی ترجمه شده و افراد زیادی آن را خوانده اند. در ایران هم این رمان کلاسیک طرفداران زیادی دارد و با اینکه هر روزه کتابهای زیادی وارد حوزه نشر میشوند اما «بلندیهای بادگیر» جذابیت خودش را هم چنان حفظ کرده است.
خوانندگان درباره کتاب چه میگویند؟
اگر لا به لای نظرات کسانی هم که این کتاب را خوانده اند بچرخید حتما متوجه میشوید که این کتاب در نظر مخاطبان هم کتاب با ارزشی است. یکی از خوانندگان این کتاب نوشته:«این رمان با وجود کلاسیک بودنش، خیلی شخصیتهای امروزی داشت به نظرم. هیتکلیفهای زیادی دوروبرم دیدم و برام عجیب بود خالق همچین شخصیتی یه زن باشه. کتاب رو خیلی دوست داشتم و یک توصیه واسه کسایی که ترجمهی رضا رضایی رو انتخاب میکنن: تحت هیچ شرایطی تا پایان کتاب، شجرهنامهی اول کتاب رو نگاه نکنین. چرا که شاید پایان داستان براتون لو بره و بیمزه بشه.»
خواننده دیگری هم گفته:« کتاب فوق العاده ای بود پر از شخصیت هایی متفاوت . جزئیاتش ,خشمش ,عشقش اتفاق های غیر منتظرش و همه چیش عااالی . کتاب جین ایر از خواهر های برونته هم کتاب عالییه.» و در نهایت شخص دیگری نوشته:« به طرز عجیبی با خواندن کتاب بلندیهای بادگیر احساس آشفتگی و رنجی عمیق میکنم. راجع به جنبه های مثبت و یا منفی اش نظر نمیدهم که بحث طولانی می شود اما اگر هیچگاه عمیقا عشق را احساس نکرده باشید به گمانم هرگز نتوانید آن را به درستی درک کنید و با بسیاری لحظاتش قلبتان به سختی مچاله نشود. نویسنده ی داستان به گمانم عشقی دردناک را تجربه کرده چرا که بسیاری از جزییات آن جز به تجربه قابل درک نیست.قطعا مدت ها طول خواهد کشید تا از وادرینگ هایتس و سکوت وحشیانه اش به دنیای خویش بازگردم.»
پاسخ دهید