نقد نمایش خُرده نان

خُرده نان داستان زن و مردی است که سالها در کنار هم زندگی روزمره ­ای را پشت سر گذاشته­ اند. در شبی مثل شب ­های دیگر، اتفاقی در آپارتمان آنها می ­افتد و برای لحظه ­ای زندگی را از یکنواختی خارج می­ کند. خُرده نان، نمایشنامه ­ای سخت برای به صحنه بردن است؛ چراکه اتفاق بیرونیِ خاص و پررنگی برای شخصیت­ هایش رخ نمی ­دهد. حال کوروش سلیمانی این نمایشِ کُند و یکنواخت را با بازی «رضا بهبودی» و «آناهیتا اقبال نژاد»، به صحنه آورده، به شکلی که تماشاگر نمی ­تواند برای لحظه ­ای چشم از آن بردارد.

کوروش سلیمانی، که در «گروه تئاتر بیستون» فعالیت می کند، پیش از این نمایش های «ناگهان پیت حلبی» و «فالو می» را در قالب این گروه به صحنه برده است. او که تحصیلات تئاتری اش را در پردیس هنرهای زیبا به اتمام رسانده، فعالیت هنری اش را در مقام بازیگر با فیلم «متولد ماه مهر» به کارگردانی «احمدرضا درویش» آغاز کرد و پس از آن در فیلم و سریال های چون «نرگس»، «فاکتور هشت»، «اتوبوس شب»، «روزهای زندگی»، «سرزمین مادری» و «دوچ» ایفای نقش نمود.

انتخاب نمایشنامه خرد نان با توجه به روایت کُند اثر انتخابی جسورانه است. خرده نان نوشته ی «لویی کالافرت»، رمان نویس و شاعر فرانسوی است. این نمایشنامه در سال ۱۹۷۸ برنده «جایزه هنریک ایبسن» شد و کالافرت در سال ۱۹۹۲، جایزه بزرگ ملی ادبیات فرانسه را از آن خود کرد. این نمایشنامه که تا کنون اجرای عموم در تهران نداشته است، با کارگردانی سلیمانی بر روی صحنه سالن سایه ی تئاتر شهر رفته است.

سلیمانی با استفاده از سابقه طولانی اش در نمایش و تصویر، به خوبی رخوت و روزمره ­گی نمایشنامه را به صحنه منتقل کرده، اما مهارت او در کارگردانی و شناخت درستش از اثر، باعث شده که زندگی معمولی این زوج میانسال روی صحنه جذاب جلوه نماید. سلیمانی از شوخی ­های ریز برای از کرختی در آوردن فضای نمایش استفاده کرده است. اتفاق محوریِ نمایش که در بیرون از خانه این زوج رخ می ­دهد، کمی دیر در داستان ظاهر می ­شود؛ اما فضای نمایش آن­قدر دلنشین در آمده است که این دیر اتفاق افتادن باعث سخت گذشتن زمان بر تماشاگر نشود.

ریتم نمایش خُرده نان کند است و این ریتم کُند با تمهدیاتی که سلیمانی اندیشیده است، به چشم نیامده و تماشاگر را خسته نمی ­کند. یکی از این تمهیدات طراحی صحنه متفاوت و کاربردی نمایش است که به شدت به محتوای اثر ارتباط دارد. سلیمانی آپارتمانِ این زن و مرد را به شکل چارچوب ­هایی نشان داده است که دیوار ندارند و داخلش به راحتی دیده می ­شود. این نشان دهنده همان قفسی است که این زوج سالهاست برای خود ساخته و در آن زندگی می ­کنند. روزنامه ­های بسته ­بندی و تلبار شده در گوشه اتاق، نشان از عمری دارد که از زندگی این زوج گذشته است. شاید اگر روزنامه ­ها باز بود و بسته ­بندی نمی ­شد، مفهوم شلختگی و در جریان بودن زندگی در این خانه را می ­داشت، اما بسته­ بندی شدن روزنامه ­ها مفهومی دیگر و البته در راستای شخصیت پردازی زن قصه دارد. زنی که نظافت خانه برایش مهم بوده و نمی ­تواند هیچ بی نظمی ­ای را تحمل کند. شاید این حساسیت اوست که زندگی را به سمت کرختی و یکنواختی پیش برده است.

از دیگر تمهیدات سلیمانی برای پر کردن خالی قصه، بازی ­های استادانه بازیگرانش است. «رضا بهبودی» و «آناهیتا اقبال ­نژاد»، به درستی فضای بی رنگ و رو و خالی خانه را درک کرده و آن را به مخاطب هم منتقل می ­کنند.

رضا بهبودی که سابقه ای طولانی در سینما و تئاتر دارد و در نمایش هایی مانند «در انتظار گودو»، «گلن گری گلن راس»، «کالیگولا»، «باغ آلبالو»، «خرس» و «خواستگاری» ایفای نقش داشته و با کارگردانان متفاوتی کار کرده است، به درستی شخصیتِ ناراضیِ «شوپه» را به مخاطب می شناساند. طنازی بهبودی در با مزه و لطیف کردن فضای نمایش از ویژگی ­های کاراکتر اوست. طعنه­ های شیرین او که بوی طنز نیز می­ دهد و کَل ­کَل ناشیانه و کوتاه آمدنش در مقابل شخصیت زن، فضای نمایش را آرام اما دلنشین کرده است. خواسته و تمایل او برای داشتن سگ و نجات خانه و خودش از تنهایی، باعث همذات ­پنداری مخاطب امروز با نمایش می ­شود. مخاطبی که طبق گزارش ­ها در سال ­های اخیر بیشتر به تنهایی رو آورده و حیوان خانگی در زندگی ­اش جای باز کرده است. یکنواختی این زندگی آن­قدر پر رنگ است که اتفاق بیرون از خانه که ربطی به زندگی این زوج ندارد، می ­تواند مهم­ترین رخداد این زندگی باشد. صداهای بیرون از خانه، اصرار مرد برای کمک به همسایه ­ای که نمی ­داند نیاز به کمک دارد یا نه، همه خود نشان از تلاشی برای فرار از این قفس دارد، قفسی که این زندگی بی ­هیجان ساخته است.

خُرده نان، نمایشنامه­ ای در دهه هفتاد فرانسه است که به خوبی در دهه نود ایران خودش را نشان می ­دهد. موضوعی که خُرده نان بیان کرده و تمی که سلیمانی در راستانی نمایشش پر رنگ کرده است، از دغدغه ­های امروز مردم ایران است. این زندگی می ­تواند آینده بسیاری از جوانان باشد، چه آنها که ازدواج کرده ­اند و چه آنها که تنهایی را برگزیده ­اند، زندگی ­ای بدون هیجان، پر از رخوت، کار و تنهایی.

در حاشیه نمایش خرده نان، باید به رفتار بسیار محترمانه گروه اجرا با تماشاگران اشاره کرد. در راهروی ورودی و قبل از ورود به سالن سایه، کارگردان نمایش ایستاده و به شکلی محترمانه به تمام تماشاگران خوش آمد می گوید. روی خوش کارگردان مخاطب را به نمایش خوش بین کرده و این حس را به او منتقل می کند که گروهی کاربلد پشت کار ایستاده اند. در اتمام نمایش نیز بازیگران و باز هم کارگردان به شکلی صمیمانه و محترمانه تک تک مخاطبان را بدرقه می کنند. این رفتار حرفه ای تئاتر است، رفتاری که مدت هاست در نمایش های ما دیده نمی شود. بسیاری از کارگردانان جوان و اعضای گروهشان مخاطب را جز دو چشم برای دیدن نمایش و دو دست برای کف زدن نمی بینند و چه خوب است که این رفتار محترمانه با تماشاگران به دیگر گروه های تئاتری هم منتقل شده و جامعه ای شاید نه حرفه ای، اما محترم در تئاتر داشته باشیم.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران