پیشینه ی سگ ها

سگ

در بخش نخست، به مفهوم هوش سگها پرداختیم و آن را از برخی منظرهای مورد نظر بررسی کردیم. درباره خاستگاه سگها، اساسا همه ما در ساختار فیزیولوژی بدن خود محبوسیم. بررسی اندام و استحکام استخوان ها مشخص می کند یک سگ، قوی تر از یک موش و ضعیف تر از یک گوریل است. ساختار فیزیولوژی چشمی سگ موجب می شود تا شدت بینایی او ضعیف تر از انسان و در رابطه با بینی اش، حس بویایی قوی تری داشته باشد. توانایی ذهنی سگ و بسیاری از تمایلات رفتاری او به سبب تحلیل فیزیولوژی ذهنی اش مشخص می شود. مغز سگ ها هم چون ما برگرفته از سیر تکاملی مشخصی است. برای درک ذهنیت سگ های خانگی ابتدا باید خاستگاه زیست شناختی سگ، سیر تکاملی و پیشنیه ی آنان را مطالعه کنیم. برای آشنایی با پیشینه سگ ها از نگاه استنلی کورن، با آراد مگ همراه باشید.

سگ های نخستین

قصه های عامیانه بسیاری درباره ی اولین سگ ها وجود دارد. طبق عقیده ی سرخپوستان کایتوی کالیفرنیا، ناگایجو خالق دنیا است. در ابتدا، او چهار ستون در گوشه گوشه ی آسمان بر پا داشت تا آن را حفظ کنند و سپس زمین را آشکار کرد. بعد با گردشی به دور زمین دیگر مخلوقات را خلق کرد. چنین افسانه هایی مشخص می کنند چطور زنان و مردان روی زمین پدیدار شدند، چطور نهرها و رودخانه ها از پاهای کشیده ی ناگایجو جاری شدند، هر حیوانی چطور به وجود آمد و در جایگاه خود قرار گرفت – هر حیوان به جز سگ ها! در هیچ کجای داستان ناگایجو اشاره ای به خلقت سگ ها نشده است. به هرحال، وقتی ناگایجو روی پاهایش ایستاده بود سگی در کنارش حضور داشت – شاید خدا از قبل سگی برای خود داشته است. انگار حضور انسان بدون سگ برای کایتوها هم باورنکردنی و هم عجیب و غریب است. سگ همیشه روی کره زمین وجود داشته. بعد از خلق جهان در واقع سگ به دنبِ خالق چسبیده بود! بو می کشید، کشف می کرد و به گفته های عجیب ناگایجو گوش می داد “ببینید چه آب زلالی در نهرها جاریست. ایا می خواهید از آن بنوشید. ایا سگ من قبل از دیگر حیوانات ان را پیدا کرده است؟” پس از مدتی خدا به همراه سگش مسیر خود را به سمت شمال در پیش گرفت.

حیوان ها برادر نیستند، زیر دست نیستند، آن ها از دیاری دیگرند و از سوی ما در دام زمان و مکان اسیر شده اند.
هنری بستون

جذابیت چنین افسانه ای به حقیقت درونی آنهاست. به این معنا که هم زیستی انسان ها و سگ ها بر نشانه های اولیه تمدن تقدم داشته است. تا حد امکان می توان گفت سگ ها نخستین حیوانات اهلی بوده اند و این اهلی سازی به هزاران سال قبل از پیدایش گونه های اهلی دیگر همچون گاو و یا گوزن شمالی برمی گردد.
ردپای سگ های اولیه بسیار مبهم است. به دنبال تحلیل نمونه های DNA، برخی دانشمندان گمان می کنند پیشینیه نخستین گرگ های اهلی به بیش از یکصد هزار سال قبل می رسد اما بر پایه ی مطالعات جدید روی DNA سگ ها، پیشینه ی آن ها به حدود پانزده هزار سال قبل و یا پایان دوره پلیستوسن باز می گردد. به دلیل نوع مستندات به کار گرفته شده در تحلیل DNA ها می توان گفت این قبیل تحلیل ها تا حدی غیرمستقیم و بر پایه ی تعدد فرضیه ها بوده است. من معتقدم فسیل های جمع آوری شده از سوی باستان شناسان و دیرینه شناسان گواه واقعی آثار به جا مانده از سگ های اولیه هستند. زیرا سگ های اهلی اولیه تا حدی شبیه سگ های امروزی بوده اند. اغلب باستان شناسان در حین کاوش از استخوان ها چشم پوشی می کردند زیرا می پنداشتند استخوان ها ممکن است متعلق به سگ های امروزی باشند. اخیرا توجه بسیاری به استخوان این نژادها شده است و داده های مربوط به سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ دوباره مورد تحلیل قرار گرفتند. در نتیجه یافته های بسیاری درباره ی نیای اولیه سگ ها به دست آوردیم.
نخستین فسیل سگ های اهلی در منطقه ی برنسیک، در مرکز دشت های راشین تقریبا چهارصد مایلی جنوب مسکو یافت شدند. عمر استخوان ها را داده های رادیو کربن مشخص کردند. این روش از سوی جی. ار ارنولد و دبلیو. اف لیبی در سال ۱۹۴۹ توسعه یافت و از آن زمان به عنوان ابزار مهم و اصلی باستان شناسان شناخته شد. با شکست تابش های کیهانی در مولکول های هوا اشکال رادیو اکتیو کربن یا همان کربن ۱۴ به وجود می آید. باران و برف حاوی کربن ۱۴ است و در نهایت به وسیله ی گیاهان جذب و بخشی از ترکیب گیاه می شود. حیوانات از گیاهان و یا حیواناتی که از گیاهان خورده اند تغذیه می کنند و به این شکل رادیو اکتیو کربن را در طول زندگی خود جذب می کنند. وقتی می میرند رادیو اکتیو کربن از هم می پاشد. از طریق رادیو اکتیو باقی مانده در استخوان ها می توان اطلاعات دقیقی از دوره ی زندگی آن ها به دست آورد. داده های بدست آمده از کربن ۱۴ نشان می دهد فسیل سگ های اهلی متعلق به سینزده هزار و حتی هفتده هزار سال پیش هستند. مطالعه روی جمجمه “سگ های اولیه” نشان می دهد آن ها تا حد زیادی شبیه سبرین هاسکی ها با پهنای بیشتر و پوزه و سر بزرگتر بوده اند.
در نگاه اول، از هفتده هزار سال قبل تغییرات بسیاری روی کره ی زمین به وجود آمده. یکصد و پنجاه میلیون سال قبل زمین جولانگاه دایناسورها بود. در رابطه با نوع انسان، حدود سیصد هزار سال قبل هنوز هموساپین ها وجود نداشتند. اروپا تا چهل هزار سال پیش در دست انسان های ناندرتال بود و اولین نمونه های انسانی از لحاظ فیزیکی کاملا متفاوت با انسان های امروزی بودند و حدود سی و یا سی و پنج هزار سال قبل روی زمین پدیدار شدند. بیست و پنج هزار سال قبل قبایل آسیایی از تنگه ی برنیگ گذشتند و پا به قاره ی آمریکا گذاشتند. جالب است قدمت کشاورزی به ده هزار سال قبل برمی گردد در حالی که هم زیستی سگ ها و انسان ها قدمتی بین سه تا هفت هزار سال قبل از پیدایش کشاورزی دارد. فسیل های پیدا شده از سگهای اهلی در عراق قدمتی حدود پانزده هزار سال را تخمین می زنند.

 Cro-Magnon Skull
Cro-Magnon Skull

یافته های باستان شناختی نشان می دهد سگ ها در زمان های یاد شده نیز به عنوان نگهبان و همدم انسان ها حضور داشتند. در نتیجه ی حفاری در اروپای جنوبی در محل سکونت کرومانیون ها، اسکلت دختری متعلق به دوران حجر یافت شد. طبق اطلاعات به دست آمده، دختر به طور بومی به خاک سپرده شده بود. کرومانیون ها نمونه ی اولیه هموساپین ها و تا حدی شبیه انسان های امروزی بوده اند. جز به جز مقبره ی دختر متفاوت بود زیرا در چهارسوی مقبره چهار سگ نیز دفن شده بودند. سخت است اگر باور نکنیم سگ ها به عنوان نگهبانان دختر جوان برای سفر به عالم مردگان دفن شده اند.
آثار بر جای مانده در بسیاری مناطق نشان از هم زیستی اولیه سگ ها و انسان ها دارد. در آمریکا، مجموعه استخوان های پیدا شده در غار جکوار بیانگر محیط مشترک سگ ها با انسان ها در یازده هزار سال پیش است. حدود ده هزار سال قبل دو نوع نژاد مختلف از سگ های اهلی در اندازه های متفاوت در دانمارک می زیستند. در چین نیز شواهدی مبنی بر پیوند میان انسان و سگ در دوران قید شده وجود دارد. یکصد قرن پیش سگ ها در سراسر این کره خاکی پراکنده شدند و در هر نقطه از دنیا در کنار انسان ها حضور داشتند.

نژاد سگ ها

تئوری های بسیاری درباره منشا زیست شناختی سگ های اهلی امروزی وجود دارد و در سال های اخیر به سبب یافته های جدید دیرینه شناختی و تحلیل DNA، استدلال های تازه ای مطرح می شود. نخستین نشانه دال بر وجود سگ سانان به سی و هشت میلیون سال قبل است. خانواده ی سگ سانان (Canids) بخشی از گروهی بزرگتر به نام گوشت خواران هستند و شامل شبه سگ های متفاوت و متنوع بسیاری است. شناخته شده ترینشان گرگ ها، روباه ها، شغال ها، کویوت ها، دینگوها و سگ های وحشی اند. زیست شناسان کماکان گمان می کنند ریشه ی سگ های اهلی، گرگ ها و شغال ها بوده اند.
ریشه ی کامل سگ شاید هرگز شناخته نشود اما مستندات کافی برای پیشبرد این شناخت وجود دارد. دیرینه شناسان به طور کلی بیان می کنند شکل و صورت ابتدایی سگ ها عجیب بوده است. حیوان کوچکی که روی درخت زندگی می کرد و میایسز نام داشت. این حیوان حدود چهل میلیون سال پیش زندگی می کرد. دوره ای نه چندان طولانی پس از حضور پستانداران نخستین و همچنین میمون سانان اولیه. میایسز به اندازه ی مینک بود و پاهای کوتاه، دم بلند، بدنی کشیده، گردنی تقریبا دراز و گوش های سیخی داشت. علاوه بر این که نمونه ی اولیه تمامی سگ سانان به شمار می رود می توان او را نژاد اولیه خرس ها و شاید گربه ها دانست.

Cynodictis
Cynodictis

در ادامه روند تکاملی سگ ها به حیوانی به نام سینودیکتیش می رسیم. این گونه در دوران پلیوسن یعنی حدود بیست میلیون سال قبل زندگی می کرد. او تقریبنا پنجه های بسته ای داشت و شاید روی درخت ها زندگی می کرد و یا برای محافظت و شکار از درخت بالا می رفت. سینودیکتیش زمان بیشتری در مقایسه با میایسز روی زمین زندگی کرد و برای دویدن از شرایط فیزیکی بهتری برخوردار بود. در این صورت، دو پیشینه ی تکاملی متفاوت شکل می گیرد. اولین گروه سینودزمس ها هستند. گروه وسیعی که شبیه کفتارها هستند و ویژگی گربه ها را دارند. اگر چه بسیاری از این دسته منقرض شدند اما گمان می شود سگ های دورگه شکاری و وحشی آفریقایی نمونه ی امروزی این دسته باشند و ممکن است کفتار آفریقایی امروزه نیز از این گروه باشد. دسته ی دوم تومارکتوس ها هستند و می توان آنان را منشا همه ی سگ سانان قلمداد کرد. تومارکتوس از لحاظ بدنی مانند سگ های امروزی بود. برخی شواهد نشان دهنده ی هوش کم تومارکتوس است هر چند تفاوت های اندکی از لحاظ آناتومیکی نسبت به سگ های امروزی داشت. لازم به ذکر است به سبب تومارکتوس، سگ های اهلی شکل قبلی و رایج خود را با دیگر سگ سانان هم چون گرگ ها، شغال ها، روباها و سگ های وحشی تقسیم کردند.
امروزه دست کم سی و نه گونه ی مختلف سگ سان وجود دارد. همه ی سگ های اهلی جزو گونه ی سگ سانان هستند و خود تنوع عظیمی را شامل می شود. حدود چهارصد نوع گونه از سگ های اهلی از سوی پانسیون های مختلف ثبت شده است. تعداد نژاد سگ ها هنوز مورد بحث و گفتگوست. برخی تعداد سگ های روی کره زمین را بالغ بر هشتصد گونه ی مختلف می دانند. به رغم تنوع گونه ها، شباهت میان سگ سانان سوالات بسیاری را به وجود می آورد. آیا سگ های اهلی نوع دست آموز سگ سانان وحشی هستند؟ اگر نه، آیا سگ های اهلی نوع تکامل یافته ی سگ سانان از لحاظ زیست شناختی هستند؟ با نگاهی به برخی خصوصیات سگ سانان وحشی شاید نتوان به پاسخی جامع رسید اما می توان اطلاعات جالبی از برخی گونه ها به دست آورد.

گرگ ها

اگر در کتاب های مرجع سگ ها کندوکاو کنیم خواهیم دید همگی یک زبان می گویند: سگ ها نمونه ی تکامل یافته ی گرگ ها هستند. صاحب نظر بریتانیایی و دامپزشک بروس فوگل به روشنی اعلام می کند “سگ ها گرگ هستند. اگرچه گاهی در لباس گوسفند دیده می شوند.” اگر چنین بود بر اساس دستاوردهای ما از ماهیت ذهنی، رفتاری و هوشی سگ ها می بایست روی مغز گرگ ها مطالعه می کردیم. این دستاورد به نظر پذیرفتنی است.
بی شک گرگ ها از لحاظ رفتاری شبیه سگ ها هستند. در واقع برخی گرگ های شمالی کاملا شبیه ژرمن شپردها هستند تا حدی که با یک نگاه نمی توان آن ها را از هم تشخیص داد. دیگر گرگ ها نیز کمی بزرگتر و تا حدی شبیه مالامیوت های آلاسکایی یا هاسکی هستند. و در آخر گرگ های شبیه به روباه هستند که در اندازه و شکل و رنگ مانند یکدیگرند. با چنین طیف متنوع ای نمی توان به صراحت گفت آیا نژاد سگ های اهلی برگرفته از گرگ ها هستند یا خیر. در خانواده سگ سانان، کیوت با نام گرگ چمن زار شناخته می شود اما در برخی خصایص رفتاری در گروهی کاملا جدا طبقه بندی می شود. دسته بندی گرگی کوچک با نام علمی کانیس نایجر سوروفس است مشهور به گرگ سرخ تکزاسی است و در برخی دسته بندی ها او را در رده ی روباه ها و برخی دیگر شغال ها و حتی کیوت ها قرار داده اند.

Red Wolf
Red Wolf

توفیق واقعی ما درباره ی خواستگاه سگ ها برگرفته از مطالعات ژنتیک بر پایه DNA است. منظور ما از DNA به عنوان ژن نیست که در کروموزوم، هسته ی مرکزی سلول یافت می شود و برای هر نمونه نیمی از هسته ی DNA برگرفته از مادر و نیمی دیگر از پدر است. درواقع مطالعات جدید ژنتیکی بر اساس DNA موجود در میتوکندری است. عضو بیضی شکل کوچک در سلول که به دور هسته ی بیرونی شناور است و مسئول متابولیزم غذایی و تبدیل آن به انرژی است. هسته ی DNA کاملا متفاوت با هسته ی بعدی خود است زیرا عناصر دریافتی از مادر و پدر در هر جفت گیری متفاوتند. همیشه DNA یافت شده در میتوکندری صرفا از مادر بوده.
این ساختار برای افراد علاقه مند به نظریه تکامل جالب خواهد بود زیرا به وسیله ی DNA میتوکندری می توان تصویری ژنتیکی از نخستین مادر عالم ارائه داد. زیست شناسان علاقه ی بسیاری به فعالیت در این زمینه دارند چون می توان رشته ی وراثتی مادر به مادر را دنبال کرد و به آغاز رسید. هر چند بررسی DNA نسل های بسیار کهن تصویر روشنی از مادر اصلی نشان نمی دهد. تغییرات به وجود آمده در طول زمان که از آن به عنوان موتاسیون یا جهش یاد می کنند ناشی از تکرار اشتباهات و یا تحلیل DNA های آسیب دیده است زیرا در دوره ای از زمان دو گونه از یک نسل یا نژاد از یکدیگر جدا می شوند و DNA میتوکندری این دو دسته ی جدا شده بیش از پیش از یکدیگر متفاوت خواهند بود. وقتی DNA میتوکندری مورد مطالعه قرار می گیرد پیشینه ی نژاد ها مشخص می شود زیرا حلقه ی جهش کار ژن را انجام می دهد و زنجیروار در پی یکدیگر قرار می گیرند و همین مسئله تبدیل به شاخص شناسایی یک نژاد می شود.
وقتی DNA موجود در میتوکندری سگ ها و گرگ ها مقایسه می شوند تفاوت های بسیار جزئی در حد یک تا دو درصد به چشم می خورد. چطور چنین شباهت نزدیکی میان دو گونه وجود دارد. دانشمندان ادعا می کنند نزدیک ترین نیای سگ و احتمالا اولین گونه ی اهلی شده گرگ بوده است. توجه داشته باشیم از واژه ی “نزدیک ترین” به جای “فقط” استفاده شده است.
صاحب نظرانی که بر اهلی شدن سگ ها از گرگ ها پافشاری دارند بیان می کنند تنوع زیاد شکل و اندازه سگ ها بر مبنای گرایش موروثی اهلی شدن در گرگ ها است. درستی این نظریه به وسیله ی مستندات DNA اثبات می شود. ممکن است روند اهلی شدن گرگ ها در پنج دوره ی زمانی و مکانی مختلف انجام شده باشد، از آسیا شروع و به سمت اروپا پیش روی کرده است. در آمریکا نیز، پروسه ی اهلی شدن گرگ ها در دست کم سه دوره ی زمانی و مکانی مختلف اتفاق افتاد. بر اساس نمونه های یافت شده، حدود بیست هزار سال قبل وقتی انسان های اولیه از آسیا به سمت آمریکا از طریق تنگه ی برینگ عبور می کردند تعدای از سگ های دست آموز را نیز با خود به همراه داشتند زیرا DNA بسیاری از سگ های آمریکا بسیار نزدیک به نژاد گرگ خاکستری آسیا است.
گرگ های شمالی علاوه بر اینکه مرجع خوبی برای ژرمن شپردها به دلیل شباهت فوق العاده شان هستند برای مالامیوت ها، سامویدها و دیگر هاسکی ها هم چون چوچوها، الکهوندها، کالی ها و برخی نژادهای کوچک مانند پامرانین ها، اشپیتز ها و ولش کورگی پمبروک ها نیز خواهند بود. خصوصیات ظاهری این گروه شامل صورت کشیده، گوش های بزرگ و سیخ و دمی پشمالو ( دمی که نمی توان برید) است. گرگ های کوهستان مانند گرگ های تبتی تا حدودی پوزه ی کوچکتری دارند و می توان گفت نژاد اولیه ی بولداگ، ماستیف و سگ های شکاری هستند. پوزه ی کوچک مربعی و فک بزرگ دو مشخصه ی ظاهری این گروه است.
گرگ ها چشم های کاملا گیرا و خیره کننده ای دارند. با نگاه به چشم او متوجه می شوید سگی اهلی،گرگی رام شده نیست. مردمک چشم سگ (خانواده سگ سانان) گرد است و طیف وسیعی از گرگ ها مردمک چشمشان بیضی و کمی مورب است و حالت غمگینانه ای به چهره ی گرگ می بخشد، در حالی که سگ ها چنین نیستند.

Alaskan Malamute
Alaskan Malamute

مردم معتقدند رفتار و منش گرگ تا حدی روی دانشمندان تاثیر داشته و نویسندگان عامه گمان می کنند قابل قبول است اگر گرگ را نیای سگ خانگی خود بدانیم. افسانه ها برای دل خوشی مردم گرگ را به عنوان نیای واقعی سگ خانگی نشان می دهند. از این قبیل افسانه ها، داستان های جالبی با خود به همراه دارند.
بیشتر مردم گمان می کنند گرگ از قدرتی حقیقی و اصیل برخوردار است و در افسانه ها گرگ شکارچی ماهری است و در دشت های پر از برف به شکار خرگوش می رود و سردسته ی گله ی گرگ هاست. تصور کنیم گرگ ها به صورت تیمی قوی، گوزن شمالی پیری را از گله اش جدا می کنند و همگی رویش سرازیر می شوند. می توان تصور کرد چطور گوزن شمالی بلند قدی در میان گله تعقیب می شود. ضربه ی شاخ گوزن به طرز وحشیانه ای برای گرگ کشنده است. با این حال، با واداشتن و به هم زدن نظم گله ی گوزن ها و پراکنده کردن آن ها تعدادی گرگ دور حیوان حلقه می زنند، او را احاطه می کنند و به آنی به پشت گوزن می پرند و به سرعت جان اش را با به دندان گرفتن گردن حیوان، می گیرند. در صحنه ی پایانی، طوری که فیلم را در ذهن خود به جلو می بریم، نشان می دهد رمه گرگ ها به آرامی به قلمرو خود می روند. گرگ آسیب دیده با مهربانی از سوی یکی از اعضای گله تیمار می شود. در حالی که دیگر گرگ ها گوشت کفل گوزن شمالی را برای توله های جوان خود حمل می کنند توله ها با اشتیاق به استقبال آنان می روند و مدام دم تکان می دهند و مشتاقند مانند آن ها باشند.
تصویر سازی مثبت و آرمانی از گرگ ها امری کاملا تازه است. به طور سنتی، گرگ حیوانی درنده و شکارچی خطرناک قلمداد می شد. ما با داستان “گرگ بزرگ بد” بزرگ شدیم و وقتی مردم به گرگ پشت در اشاره می کنند کنایه از آمدن آدم بدی است. در سراسر تاریخ، گرگ ها به حیوانی وحشی و ترسناک شهره اند. خصوصیتی مانند دزدیدن بچه ها، پایین کشیدن سوارکاران و حمله به انسان ها به صورت گله ای از ویژگی بارز آنان بود. گرگ ها بدون دلیل به کشتار مشغول می شدند، به گاو و گوسفندها یورش می بردند و تعداد زیادی را می کشتند. برای چوپان و یا کشاورزی فقیر، از بین رفتن گله ی می توانست به معنای فاجعه ای اقتصادی و حتی گرسنگی باشد. در نتیجه، گرگ حیوانی ترسناک و نفرت انگیز بود. به او همچون شیطان و یا دستیار شیطان نگاه می کردند.
شاید برجسته ترین نمود وحشت، خون آشام ها باشند زیرا گرگ ها منبع الهام آنها بودند و می توانستند تبدیل به گرگ شوند. در کتاب کلاسیک برام استاکر به نام دراکولا، منتشر شده در سال ۱۸۹۷، کونت دراکولا مانند گرگ ها زوزه می کشید ” برای بچه هایم آواز می خوانم”.
در دیگر داستان ها گرگ ها را به شیطان نسبت داده اند به ویژه در داستان های انسان گرگینه که مردان پلید برای اجرای فرامین شیطان تبدیل به گرگ می شدند.
چنین دیدی به گرگ به عنوان حیوانی خطرناک و اهریمنی سبب شد تا از او به خاطر پوستش استفاده شود و انجمن ها و کمپین های بین المللی برای مبارزه با این حیوان شکل گرفت. اغلب سگ ها مانند فولف هوند ایرلندی، دیرهوند اسکاتلندی و برزوی نقشی حیاتی در حمله به گرگ ها ایفا کردند. در سال ۱۹۱۵ در ایالات متحده، طرح کنترل حیوان شکارچی آغاز شد و هدف اولیه این طرح گرگ خاکستری یا تیمبر بود. این طرح تا حدی موفق بود چنان که گرگ ها بسیاری از مناطق را تا سال ۱۹۳۰ ترک کردند. گرگ شمالی که روزی جولانگاه اش قاره ی آمریکای شمالی بود حالا فقط در آلاسکا و تعداد کمی در بخش مینسوتا دیده می شود. گرگ ها در بسیاری از نقاط دنیا سرنوشت مشابه ای داشتند. از جمله در جزایر بریتانیا، چندین گونه از جمله گرگ های جزیره فالکلند منقرض شدند.

Falkland Islands wolf
Falkland Islands wolf

دید عموم نسبت به گرگ از سوی نویسندگان مختلف با خلق آثار شگفت انگیز خیالی تغییر کرد. برای مثال، جک لندن نویسنده ی آمریکایی، گرگ را حیوانی باشکوه و دوست داشتنی معرفی کرد. در داستان هایش گرگ و سگ را برادر می دانست. نویسنده به دلیل آگاهی از بازی کلوندایک (نوعی بازی در زمین های باز در آلاسکا ) و رفتار سگ ها دو کتاب فوق العاده موفق را تالیف کرد. اولی به نام آوای وحش، منتشر شده به سال ۱۹۰۳ است. داستان روایتگر سگی است که خود را به سوی بیابان می کشد تا وارد گله ی گرگ ها شود. دومی سپید دندان، منتشر شده به سال ۱۹۰۷ است. داستان درباره ی گرگی است که رفته رفته وارد جوامع انسانی می شود. در این کتاب نویسنده با قلمی خوش به توصیف پیوند فطری میان انسان و گرگ می پردازد. نگاه دلسوزانه ی مردم نسبت به گرگ به خاستگاه او نیز رسید. در سال ۱۹۶۳، نویسنده ی کانادایی فارلی موئت، کتابی را با عنوان ” گرگ گریه نمی کند” تالیف کرد. کتاب بسیار موفق بود و فیلمی به همین نام از روی آن ساخته شد. شخصیت های داستان دو گرگ به نام ها جرج و آنجلینا بودند. موئت جرج را شاهانه، با شخصیت و دارای شان معرفی می کند. “جرج در برابر اشتباه بسیار با گذشت بود، به فکر دیگران بود و در کمال ملاطفت بسیار منطقی بود … و پدری که تصویر مطلوبش در بسیار از کتاب های ما ماندگار شد. اما خود واقعی اش به ندرت با دوپا روی زمین گام برمی داشت!”
موئت به انسان نگاری خود در توصیف آنجلینا، همسر جرج ادامه می دهد و او را زیبا، پرشور، صبور و در برخی موارد شیطانی توصیف می کند. در خلاصه ی داستان نویسنده بیان می کند ” من عمیقا به آنجلینا احساس نزدیکی می کنم و هنوز امیدوارم زنی با خصایص او پیدا کنم.”
نمود خصایص انسانی در توصیف گرگ و شناخت آنان از این طریق و با احساس نگرانی برای امنیت و آسایش آنان می توان به راحتی با گرگ ها همدردی کرد. در واقع در کتاب موئت انتقادهای عمومی بسیاری به طرح کنترل گرگ در آمریکای شمالی شد. در سال ۱۹۷۴ گرگ خاکستری به زیستگاه اصلی خود در شمال میشیگان بازگشت. در مناطق شمالی ایالات بریتیش کلمبیا کانادا، جنگل بانان و بخش حفاظت محیط زیست در طرح کنترل گرگ به جستجوی گله ی گوزن های الک و کانادایی برای حفاظت آنان از گرگ ها می پرداختند. به دلیل ایجاد نگرشی مثبت نسبت به گرگ ها هدف این طرح برگزاری تظاهرهای اعتراض آمیز سالیانه بود. در حال تماشای فیلمی خبری درباره ی اعتراض ها بودم. یکی از اعتراض کنندگان شروع به توصیف گرگ کرد و گفت گرگ مظهر شجاعت، وفاداری، شفقت، عشق، احساس، شرافت، هوش، آینده نگری، گذشت و شوخ طبعی است. با وجود علاقه ی شخصی خود به گرگ ها فکر می کردم باید فیلم را به عقب برگردانم و چند بار به صحبت ها گوش دهم تا مطمئن شوم او درباره ی یک گرگ صحبت می کند یا یک سیاستمدار در کمپین انتخاباتی اش. از سوی چنین رخدادهایی نظریه “گرگ نیای سگ های اهلی” در میان مردم عمومیت یافت و به سادگی مورد پذیرش قرار گرفت. به حتم، گرگ حیوانی شجاع شایسته ی عشق و دوستی با ماست. خوشبختانه بر اساس این گرایش، یافته های DNA ثابت می کند اولین سگ یک گرگ بوده است.

شغال ها

دانشمندان سرشناسی هم چون کنراد لورنز برنده ی جایزه ی نوبل جانور شناسی، معتقد است سگ ها برآمده از شغال ها هستند تا گرگ ها. این نظریه هرگز به طور کامل مورد پذیرش دیگر صاحب نظران قرار نگرفت. من گمان می کنم ، رد این تئوری بیشتر بر پایه نگرش های عجیب و غریب بوده تا بررسی علمی آن. متاسفانه هیچ کتابی به توصیف درست و خوب شغال ها نپرداخته تا حس بد موجود به آن ها کمی تعدیل شود. مطالعات بسیار کمی بر رفتار و قابلیت های ذهنی شغال ها نسبت به گرگ ها انجام شده است.
اکثر شغال ها در جنوب آفریقا و جنوب آسیا هستند و به عنوان مردارخوار شناخته می شوند. تصور عموم از شغال چنین است: حیوانی که در نزدیک جسد حیوانی دیگر که از سوی شکارچی شجاعی شکار شده کمین کرده است و یا در اطراف روستا از پس مانده ی غذاها، دل و جگر و هر چیز اشغال دیگر تغذیه می کند. آن ها همیشه در تعقیب شکارچیان هستند تا بتوانند از لاشه ی حیوان ها بهره ای ببرند. همیشه می توان آن ها را اطراف کُپه های اشغال و یا گورستان ها در حال پرسه دید. آن ها اجساد دفن شده در گورهای کم عمق را بیرون می کشند تا از گوشت باقی مانده اجساد نشخوار کنند. بسیاری از رفتارهای ناخوشایند و پست را به شغال ها نسبت می دهند. از بوی مشمئز کنندشان گرفته تا تنبلی و ترسشان در شکار.


با چنین تصور منفی از شغال ها، چه کسی قبول می کند نیای سگ خانگی اش از نژاد شغال ها باشد و یا حیوان خانگی اش، بهترین دوستش، حیوانی که خانه و حتی محل خوابش را با او شریک شده، از لحاظ ژنتیکی یک اشغال خورِ جسد دزدِ بوگندوی بزدل باشد؟ همه حاضرند نیای سگ خود را گرگی شجاع فرض کنند.
این تصور نادرست است. شغال ها از استخوان بندی کوچکتر و ظریف تری در مقایسه با گرگی معمولی برخوردارند و فاقد قدرت دفاعی وحشیانه هستند.(به همین دلیل، شغال ها از لاشه حیوان تغذیه می کنند) از نظر آناتومی، عملا مشخصه ی متمایزی با گرگ ها یا سگ های خانگی ندارند و هر توصیف فیزیولوژی و رفتاری در رابطه با شغال ها می تواند برابر با گرگ های کوچک، کیوت ها یا برخی سگ های اهلی باشد. از لحاظ فیزیکی، شغال ها و سگ ها در خصوصیتی عجیب با هم یکی اند. خال های زیادی روی موی سگ ها وجود دارد. مهم نیست کجا اما حتما لگه های سفید در انتهای دم سگ را دیده اید. انتهای دم شغال ها نیز مملو از خال سفید است. گویی هدف غایی این خال های سفید زیبا جلوه کردن حرکت دم نسبت به دیگر اعضای بدن است. درواقع تکان دادن دم نوعی وسیله ی ارتباطی میان حیوان هاست. در بسیاری موارد، وجود چنین شباهت هایی به این فرضیه که ممکن است ریشه ی سگ برگرفته از شغال باشد قوت بیشتری می بخشد. این خصوصیت میان روباها هم دیده می شود اما درباره ی کیوت ها یا گرگ ها چنین نیست.
در جمع آوری غذا، شغال ها به مردارخواری معروفند و روش جستجوی آنان کمی با گرگ ها متفاوت است. مانند شغال ها، گرگ ها نیز گاهی مردارخواری می کنند. در جوامع انسانی مخصوصا در قطب شمال هجوم آنان به توده های زباله نوعی مشکل محسوب می شود. به طور کلی، شغال ها مانند گرگ ها بیشتر زمان خود را صرف شکار حیوان های کوچکی مانند جوندگان می کنند. در بسیاری مناطق، دسته های کوچک شغال مانند دسته های گرگ شکار و مانند آن ها در حفره های زمینی زاد و ولد می کنند.
بر اساس مشاهدات DNA، تفاوت میان شغال و سگ حدود ۶ درصد است و این نشان دهنده ی شباهت بالای این دو حیوان است. برای مثال در دوران فرعون، مصریان شغال های اهلی را با سگ ها جفت می کردند.
نکته ای که تاثیر زیادی روی من دارد چشم های شغال است. با نگاهی به چشم های او متوجه مردمک های گردش می شویم. برخلاف چشم های بیضی شکل بسیاری از گرگ ها، چشم های شغال بسیار شبیه چشم سگ های امروزی است.

روباه ها

در میان تمامی نژادها، روباه ها کمترین شباهت را با نیای سگ دارند. روباه ها صورتی نوک تیز (کشیده)، پاهای کوتاه، بدنی کشیده، موهای پرپشت و دمی به اندازه یک و نیم تا دو سوم مجموع طول بدن و سر دارند. به طور کلی، روباه کوچکتر از سگ است. میانگین طول بدنی ممکن است حدود بیست و سه اینچ (پنجاه و هشت سانتی متر) و در گونه های بزرگتر طول آن ها تا شانه، شانزده اینج ( چهل سانتی متر) باشد. آن ها کاملا لاغر اندام هستند و وزن آن ها مابین پنج تا ده پوند (دو تا پنج کیلوگرم) است. بسیاری از الگوهای رفتاری روباه ها متفاوت از سگ ها است.
روباه ها هم گوشت خوارند و هم گیاه خوار. آن ها از حشره، کرم خاکی، پرنده های کوچک، پستانداران گرفته تا تخم مرغ، لاشه و مواد گیاهی همچون بسیاری از میوه ها تغذیه می کنند. برخلاف دیگر سگ سانان، روباه ها طعمه های خود را با تعقیب آن ها شکار نمی کنند. آن ها بی سر و صدا به سوی طعمه ی خود می روند و ناگهان روی شکار خود می پرند مانند کاری که گربه ها می کنند. روباه ها دوست دارند حیوان سرحال و چابکی باشند زیرا آن ها به طور عادی از سوی گرگ ها، باب کت ها (گربه دم کوتاه) و دیگر گوشت خواران بزرگ شکار می شوند. بچه روباه ها هم اغلب شکار پرنده هایی هم چون شاهین و عقاب می شوند. به طور کلی روباه ها در طول سال جداگانه زندگی می کنند و فقط در فصل جفت گیری دور هم جمع می شوند و تفاوت میان روباه با دیگر سگ سانان همین است. اگرچه روباه ها در حفره های زمینی بچه های خود را به دنیا می آورند اما در آنجا زندگی نمی کنند و به هنگام خواب خود را در چمن ها یا بوته زارها پنهان می کنند. با این توصیف می توان به ماهیت دم روباه پی برد. درواقع روباه برای گرم شدن دم خود را هم چون شالی ضخیم به دور بدن اش حلقه می کند.


رابطه ی میان روباه و سگ نامشخص است. شکل بندی جمجمه ی روباه بسیار متفاوت با سگ هاست. (حتی سگ هایی که شبیه روباه هستند) با نگاهی به چشم روباه متوجه می شویم بسیاری از آن ها مردمک های خطی یا بادامی شکل دارند و تا اندازه ای شبیه گربه می شوند. هیچ شباهتی میان مردمک سگ اهلی امروزی و روباه وجود ندارد. شاید مهمترین حقیقت درباره ی روباه این است که بسیاری از گونه های پراکنده شده در اروپا، آمریکای شمالی و آفریقای شمالی از تعداد کروموزوم های متفاوتی نسبت به سگ برخوردارند. چند گزارش عجیب نشان می دهد که روباه ها و سگ ها هرازگاهی با هم جفت گیری می کنند و توله هایی به دنیا می آورند. این گزارش ها ممکن است سبب دشواری در دسته بندی گونه های روباه هم چون دسته بندی گرگ ها باشد. چنین جفت گیری ممکن است در گونه های متعدد روباه که ساختار ژنتیکی مشابه گرگ یا شغال دارند اتفاق بیافتد مانند روباه نیجری و روباه قطبی و یا همان روباه آبی.
گزارشی جالب از سوی محققی روسی درباره ی روباه ها انجام شده است که به طور مستقیم بر روند اهلی شدن سگ ها تاثیر داشته است، این تجربه در سال ۱۹۴۰ و از سوی متخصص ژنتیک دمیتری بلیاو آغاز شد. او به همراه تعدادی از زیست شناسان در آزمایشگاهی در سیبری، روی اهلی کردن روباه های نقره ای کار می کردند. هدف آنان به خوبی هدف دانشمندان مفید بود زیرا روباه ها به خاطر خزهایشان تکثیر می شدند و این خزها در بازار جهانی ارزش بالایی دارند. به خاطر وحشی بودن روباهای وحشی دانشمندان تلاش کردند تا از روباه نقره ای نژادی رام تر برای تربیت و کنترل آن ها به وجود آورند. به همین دلیل فقط روباه های رام شده مجاز به تکثیر بودند. به مدت بیست نسل، دانشمندان به تکثیر و کنترل روباه رام شده پرداختند.
تجربه ی تکثیر روباه، نتیجه شگفت آوری به همراه داشت. این دست روباه ها رفتاری مشابه سگ ها داشتند. آن ها به دنبال دوستی با انسان ها بودند تا فرار از آن ها. دم خود را همچون سگ ها تکان می دادند و حتی دوست داشتند صورت آدم ها را بلیسند و برخلاف روباه های وحشی بالغ و گرگ ها مانند سگ ها زوزه می کشیدند و پارس می کردند. این تجربه شامل تغییرات فیزیکی هم می شد. روباه ماده مانند سگ های خانگی دوبار در سال فحل می شد. برخی روباه ها مانند سگ ها گوش های افتاده داشتند. متاسفانه الگو برداری از روی سگ های اهلی سبب شد روباه های رام شده با ترکیب رنگ های متفاوتی به دنیا آیند و همین سبب کاهش ارزش جهانی پوست روباه شد.
نکته ی جالب این است که روباه های رام شده بدون جفت گیری با سگ ها از لحاظ رفتاری و فیزیکی خصایص سگ ها را داشتند. تصور می شود ژن تعلیم پذیری با دیگر استعدادهای ژنتیکی مرتبط است هرچند ارتباط ژنتیکی کاملا معمول است (Cross-Linkages) برای مثال، شواهد نشان می دهد که سگ های سفید گرایش بیشتری به ناشنوایی دارند زیرا ژن های مرتبط با پوشش رنگی با ژن های کنترل کننده ی سیستم حسی در ارتباط است. اگر برای همه ی سگ ها چنین باشد، در روند تکثیر اهلی سازی گرگ، شغال یا سگ وحشی می بایست ازلحاظ فیزیکی و خصایص روانشناختی شبیه سگ ها می شدند.

Silver Fox
Silver Fox

دینگوها، سگ های وحشی و مطرود شده ها (پرایزها)

آخرین دسته بندی سگ سانان برگرفته از نیای سگ های خانگی است و سگ وحشی نامیده می شود. ویژگی آنان شامل صورت مثلثی شکل، گوش های سیخ در جلوی سر، پیشانی صاف و قطره ی عمودی کشیده تا پوزه (طاق سر) است. این گونه از سگ ها در خاورمیانه دور و نزدیک پراکنده اند. جمعیت بزرگ سگ های وحشی را می توان در آفریقا، استرالیا و آسیای جنوبی از جمله مالزی و هند دید. متاسفانه در مقایسه با دیگر سگ سانان، اطلاعات چندانی از ذهن سگ وحشی نداریم.
گونه ی شناخته شده ی این نژاد، دینگو است. دینگو از لحاظ فیزیکی شباهت زیادی به گرگ آسیایی دارد. در قاره ی استرالیا او را به واسطه بومیان استرالیایی می شناسند. با پایان آخرین دوره ی عصر یخبندان، دینگوها در استرالیا پدیدار شدند. DNA دینگو کاملا شبیه سگ های آسیایی است و همین امر دانشمندان را برآن می دارد تا اعلام کنند دینگو برآمده از سگ های اهلی است که به همراه صاحبان خود وارد قاره ی استرالیا شده و بعد ها به حیوان وحشی تبدیل می شود.
وقتی نخستین اروپایی ها پا به استرالیا می گذارند، بومیان استرالیایی را کشف می کنند که همراه خود سگ داشتتند، به خوبی از آن ها مراقبت می کردند، برایشان ارزش قائل بودند و آن ها را با خود به شکار می بردند. کاشفان اولیه گمان می کردند این سگ ها را نمی توان از دینگوهای وحشی تشخیص داد. جای تعجب نیست چون بومیان استرالیایی سگ های خود را با دزدیدن توله های دینگوی وحشی به دست می آوردند. وقتی دینگو از سوی انسان پرورش یافت تبدیل به سگ اهلی وفادار و وظیفه شناسی شد و حتی نسبت به دیگر نژادها قابل اعتمادترند.
دینگو بزرگترین پستاندار گوشتخوار موجود در استرالیا است. شکل گله ی دینگو مشابه گله ی گرگ هاست. گله ی دینگوها بسیار عظیم و تعداد آن ها به هفتاد و پنج دینگو یا بیشتر می رسد. هرچند تعداد دسته ی شکارچی ها بین پنج یا شش دینگو است. آن ها مانند دیگر سگ سانان برای زاد و ولد از حفره های زمینی بهره می برند و اغلب می توان آن ها را در سوراخ های زمین و یا حفره های درخت پیدا کرد. و هم چنین از حس ارضی قوی برخوردارند. از قلمرو خود دفاع می کنند و به قلمرو دیگر دسته ها احترام می گذارند.

Australian Dingo
Australian Dingo

سگ های وحشی آفریقا و آسیا کاملا شبیه دینگوها هستند و استخوان بندی درشت و ماهیچه های قوی تنها تفاوت آن هاست. وقتی دینگوها راه می روند دمشان مانند گرگها پایین و روی مقعدشان را می پوشاند. بیشتر سگ های وحشی دم کوتاه و تاب خورده ای دارند و حین راه رفتن آن را بالا نگه می دارند. در میان نژادهای اهلی، باسنجی نزدیک ترین نژاد به سگ وحشی است و از لحاظ فیزیکی کاملا شبیه سگ وحشی آفریقایی است. در گذشته، در کنگو و سودان بسیار معروف بودند. باسنجی مانند دیگر سگ های وحشی و برخلاف سگ اهلی، سالی یک بار زاد و ولد می کند.
متخصص، مایکل فاکس بیان می کند سگ های خانگی ممکن است برآمده از سگ های وحشی باشند. با این استدلال و با توجه به حلقه ی مفقود شده ی شکل ظاهری باسنجی، سگ وحشی را می توان مابین گرگ و سگ اهلی قرار داد. دیرینه شناسان هیچ فسیلی مبنی بر این حلقه ی مفقود شده پیدا نکردند. به عبارت دیگر، شواهدی مبنی بر جفت گیری سگ وحشی با سگ اهلی وجود دارد و نتیجه ی آن نژاد شناخته شده ی امروزیست. مشاهدات DNA نشان می دهد که تفاوت موجود میان سگ وحشی آفریقایی با سگ خانگی ما صرفا حدود ۷.۵ درصد است و در میراث ژنتیکی سگ های امروزی، سهم ژنتیکی آنان نسبت به دیگر سگ سانان کم تر است.
علاوه بر باسنجی، نژاد رویدسین ریجبک هم از خانواده ی سگ وحشی است. ویژگی آنان شامل قد بیست و پنج تا بیست و هفت اینجی (شصد و هفت سانتی متر) تا شانه و وزنی حدود هفتاد و پنج پوند (سی و پنج کیلوگرم) است. از آغاز، روند اهلی سازی سگ وحشی از سوی قبیله ی هاتنتات یا کویی کویی انجام می شد. این قبیله با بوشمن های آفریقایی (قومی در جنوب غربی آفریقا) در ارتباط بودند و در جنوب آفریقا در دماغه ی امید نیک می زیستند. تعداد کمی از این سگ ها را هاتنتات ریج می نامند. کورنلیس ون روین این سگ را در اواخر سال ۱۸۰۰ با جفت گیری به دست آورد. او اهل آفریقای جنوبی بود و برای تفریح به شکار سگ ها می رفت. او سگ ها را با نژادهای وارداتی از اروپا جفت می کرد و نتیجه ی آن سگ لیون یا ون روئین بود. مشخصه ی بارز رویدسین ریجبک پشته ای از مو روی ستون فقراتش است. رویش مو در این بخش برخلاف پوشش کلی سگ است. پشته از روی شانه شروع و تا انتهای کفل سگ به تدریج باریک می شود. در واقع این مشخصه ارتباطی نژادی میان دینگوها و دیگر سگ های وحشی است. این نکته در جایی بیان نشده اما وقتی حیوان عصبی، ترسیده و یا تحریک شده باشد چنین پشته ای را می توان در آن ها دید.
جدا از نقش انسان، سگ های وحشی از الگوهای رایج سگ سانان برخوردارند. آن ها در دسته های منظم به شکار حیوان های کوچک می روند. برای شکار آنتلوپ ها و آهوها آماده می شوند و گونه های جوان تر یا ضعیف تر را برای شکار انتخاب می کنند. هرچند سگ های وحشی هم هم زیستی طولانی با انسان ها دارند و دسته های بسیاری شکار را کنار گذاشته و به طور کامل در سطح شهر به دنبال غذا در زباله ها هستند. به برخی سگ ها، سگ های مطرود شده یا پرایز می گویند. نام گذاری آن ها به واسطه ی نژاد خاص یا گونه ای مشخص نیست بلکه به دلیل وابستگی آن ها به زباله های تولید شده از سوی انسان ها است. سگ های مطرود شده در هند و مصر و خاورمیانه شناخته شده اند و در عصر یهودا، در فلسطین می زیستند و هم چنین در کتاب مقدس به آن ها اشاره شده است.

Rhodesian Ridgeback
Rhodesian Ridgeback

مشخصه های کلی سگ و خویشاوندانش

هدف کلی این نوشتار ارتقای درک رفتاری و هوشی سگ های اهلی است، به این مفهوم که می بایست به خصایص تمامی سگ سانان توجه کرد. از لحاظ فیزیکی، همه ی سگ سانان کمری باریک و قفسه ی سینه ی بزرگی دارند و این امر سبب دوندگی سریع آن ها می شود. همه ی آنان از شامه ی قوی و قوه ی تشخیص و شنیداری خوبی برخوردارند. بر اساس ذهن آن ها،جانوارشناس فردریک زینر معتقد است “هوش سگ سانان ازجمله گربه های بزرگ بسیار برتر از هوش دیگر گوشت خواران است.”
از لحاظ رفتاری، همه ی سگ سانان از روشی یکسان برای برقراری ارتباط استفاده می کنند. از لحاظ جسمی یکسانند و از صورت خود برای نشان دادن حالت عصبانی و ترس و خوشحالی و تسلط و تسلیم بهره می جویند. همه زوزه می کشند و اگر چه پارس کردن در حیات وحش کمی بعید است اما نژادهای وحشی هم دوست دارند پارس کنند و بیشتر آن ها این کار را وقتی با سگ های اهلی دم خور می شوند یاد می گیرند. تمامی آن ها استخوان ها و غذای اضافه را زیر خاک پنهان می کنند تا همیشه غذا داشته باشند.
همه ی آن ها دوست دارند دور لاشه ای یا اشغالی متعفن پرسه بزنند. این رفتار نوعی استراتژی برای شکار محسوب می شود. بسیاری از طعمه ها مانند آنتلوپ ها یا آهوها بوی خوشایندی دارند و سگ سانان شکارچی را به سمت خود می کشانند. هرچند از طریق راه رفتن آنتلوپ یا پشکل آهو، شکارچی به سرعت تشخیص می دهد که به کدام یک نزدیک می شود.
در سگ های خانگی این رفتار زیاد عملی نیست. اما می توان گفت سگ ها از درک زیبایی شناختی بوها برخوردارند. برخی کارشناسان این رفتار را با درک ما از موسیقی مقایسه کردند که اصلا کاربردی نیست و صرفا حس خوبی به سگ ها می دهد. برخی صاحبان سگ عادت های آزاردهنده ای دارند و تلاش کردند این حس را در سگ با تنبیه از بین ببرند و البته فایده ای هم نداشت. هرازگاهی کسی می تواند رایحه ای یا بویی به خود بگیرد که سگ ها دوست دارند (کسی که بوی مشک می دهد)، وقتی به آرامی زیر گلو یا پشت گوش های سگ را مالش می دهیم ممکن است سبب شود تا دیگر سگ ها دور کپه های کثافت یا دیگر بوهای متعفن حلقه نزنند. البته گاهی هم برعکس می شود!
وقتی دخترم با کری ازدواج کرد، سگی حیرت آور به نام تسا را خریدند. نژادش میکس بود. وقتی به مزرعه ی کوچک خود می رفتیم او هم اغلب با ما می آمد. پشت مزرعه کانال فاضلاب بزرگی است و در زمان های متفاوت سال گاهی بوی تعفن می دهد. وقتی بوی کانال بلند می شد، تسا همیشه فرصتی برای شیرجه زدن به داخل کانال پیدا می کرد تا خود را غرق کثافت کند. ما هم مجبور بودیم او را با شلنگ آب بشوییم و چند ساعتی بیرون از خانه بماند تا بوی فاضلاب از بین رود. روزی قبل از پیاده روی صبحگاهی، تصمیم گرفتم دلیل رفتار او را بفهمم. تسا را با لسیون خوش بو کردم. فکر می کرد همه ی کارها شبیه پازل است و وقتی در را باز کردم به جای این که به کار اول صبح خود یعنی پرتاب چوب و تعقیب آن برسیم یک راست به سراغ کانال رفت و پس از مدتی برگشت. کاملا خیس و خوش بو آماده ی شروع بازی بود! ظاهرا حس می کرد به ماسکی نیاز دارد زیرا به طور عجیبی حس زیبایی شناختی او در عطرها از باقی سگ سانان فعال تر بود.
به غیر از روباه، دیگر سگ سانان بسیار اجتماعی اند. بیشتر دسته ها برای شکار یا دوستی به گله ملحق می شوند. همه ی آنان از عادت های اجتماعی خوبی برخوردارند. آن ها جایگاه رهبر گله را تثبیت و حفظ می کنند. وفاداری خود را به گله و اعضایش نشان می دهند. وقتی مادر توله ها از لانه ی خود دور است آن ها از توله های کوچک حمایت می کنند و حتی مراقب دیگر توله ها هستند.
تمامی سگ سانان از ادرار خود به همراه ماده مترشحه از غدد آلت تناسلی برای علامت گذاری قلمرو خود استفاده می کنند. معمولا نرها برای علامت گذاری پای خود را بالا می گیرند و بر روی جسم بزرگی مانند درخت یا سنگ و بوته زار ادرار می کنند و این کار را تا جایی انجام می دهند که بوی ادرار در سطح وسیعی پخش شود و دیگر سگ سانان بتوانند آن را استشاق کنند. برخی سگ های وحشی آفریقایی قبل از ادرار روی دو پای خود می ایستند و تا جایی که دستشان می رسد به تنه ی درخت چنگ می زنند.

Red Labradors
Red Labradors

متخصصین گمان می کنند سگ سانان قادرند اطلاعات زیادی را به وسیله ی شامه ی خود به دست آرند. حس بویایی آن ها می تواند ادرار کننده را تشخیص دهد و حتی جنسیت، سن، سلامتی و نوع غذای خورده شده را نیز بفهمند. هورمون های حل شده در ادرار ممکن است بیانگر حالت های روانی حیوان در زمان علامت گذاری باشد مانند عصبانیت، ترس، خوشحالی و یا آخرین جفت گیری او. شاید چنگ زدن خاک اطراف مدفوع به همین دلیل باشد و یا شاید به خاطر ترشح عرق پد زیر پایشان است.
شاید مهم ترین خصیصه ی مشترک سگ سانان، توانایی آنان در جفت گیری باهم است. گرگ، کیوت، شغال، دینگو، سگ وحشی و سگ اهلی می توانند با یکدیگر جفت گیری کنند و توله هایی با نژادهای میکس به دنیا آورند. این توانایی برای گونه هایی که به طور انفرادی زندگی می کنند کم تر است و جفت گیری میان سگ و گرگ نیز به ندرت اتفاق می افتد. همان طور که اشاره شد، بیشتر سگ ها در فصل گرما روباه ی ماده را پس می زنند و جفت گیری میان سگ و روباه ی قرمز اتفاق می افتد و ممکن است تفاوت ژنتیکی وجود داشته باشد.
در گونه های مختلف سگ سان، بسیاری از نژادهای میکس به سبب دخالت انسان و با هدف خاصی به وجود آمدند. اسکیموها و بومیان قطب شمالی، به خاطر توانایی سگ های سورتمه کش و اندازه ی بزرگ آنان، سگ های خود را با گرگ جفت می کنند. معمولا در فصلی که گرگ ها فراوانند ماده سگ را به چوبی می بندند تا این فعل انجام گیرید. گرگ نر علاقه مند می ایستد و تمایل نشان می دهد و انگار ماده سگ هم تمایل او را می پذیرد. البته در زمان هایی که غذا به سختی یافت می شود ممکن است ماده سگ غذای گله ی گرگ محسوب شود.
در آلمان و هلند، جفت گیری میان ژرمن شپردها و گرگ های خاکستری اتفاق می افتد و نتیجه اش سگ های گرگینه، پرطرفدارترین سگ های خانگی است. در نگاه اول، به راحتی نمی توان سگ های گرگینه را از نژاد اصیل ژرمن شپرد تمیز داد. سگ های گرگینه رفتاری مشابه سگ ها دارند اما ریسک گاز گرفتنشان بسیار بالاست. با توجه به عقبه ی نژاد گرگ متوجه دلایل تکامل روند اهلی شدن سگ ها می شویم.
جفت گیری میان سگ ها و شغال ها از روی عمد یا غیرعمد رخ داد. مصریان باستان توصیف روشنی از تلفیق نژاد سگ سانان بیان می کنند. در مصر باستان داشتن نژاد مخلوط سگ و شغال نوعی خوش اقبالی محسوب می شد. آنان به خدای آنوبیس که سری مانند شغال داشت افتخار می کردند، خدای مرگ که سرمستی ابدی را برای مردگان به ارمغان می آورد. زیست شناسان معتقدند ترکیب نژاد سگ و شغال سبب نژادی کامل تر به نام فروهوند شد. نقش نگارهای برجسته و متون هیروگلیف و نقاشی این سگ به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح برمی گردد.
توتنخامون پادشاه آسمان و زمین حدود ۱۳۵۰ سال قبل از میلاد مسیح زندگی می کرد و صاحب نمونه ی اولیه فروهوند به نام آبوویتیو بود. او عاشق تماشای سگ با وقارش بود. به سمت آهوها می رفت و از شکار با سگ اش لذت می برد. وقتی سگ مرد، دستور داد او را هم چون نجیب زاده ای دفن کنند. آبوویتیو با پارچه ای کتان مومیایی شد و درون تابوت قرار گرفت. بدنش با روغن های نگهدارنده چرب و عطرآگین و قبل از کمک خدای آنوبیس، رستگار شد. ورودی مقبره ی توتنخامون آذین به نماد این سگ است. مقبره ی توتنخامون در سال ۱۹۲۲ از سوی هاوارد کارتر و لورد کناون در دره ی قبرها در اقصر کشف شد.

سگ
Pharaoh Hound

خاستگاه حقیقی سگ اهلی

با وجود تعدد سگ های اولیه و پیشگامان اهلی سازی و شباهت های متعدد رفتاری، فیزیولوژی و DNA در میان گونه های متنوع سگ سان، آیا می توان به نتیجه ی درستی درباره خاستگاه سگ ها رسید؟ برخی زیست شناسان به اعتبار دستاوردها مشکوکند اما تئوری های موجود می گویند سگ های اهلی – همه ی گونه ها- برآمده از ژن سگ های وحشی هستند. مشاهدات DNA نشان می دهد روند اهلی سازی سگ صرفا یک اتفاق نبوده بلکه در طول زمان و در منطقه های مختلف اتفاق افتاده است. شواهد به روشنی نشان می دهد، نخستین سگ، گرگی رام از گونه ی وحشی سگ سانان بوده و پس از گذر زمان شغال ها، سگ های وحشی و کیوت ها روند اهلی شدن را در پیش گرفتند و ساختار ژن سبب جفت گیری آن ها با یکدیگر شد. به بیانی دیگر، گرگ ها ساده تر اهلی می شوند و شاید به سبب ترس آن ها از انسان است و به همین دلیل در ردیف نخست دسته بندی قرار می گیرند. روند اهلی سازی دیگر گونه ها به مثابه ی محیط و زمان بود.
گرگ ها اغلب حوالی جوامع انسانی هستند و به راحتی غذای خود را به واسطه ی انسان تامین می کنند مانند به دنیا آوردن توله در نزدیکی محل زندگی انسان ها. شاید گروهی از شکارچیان عصر حجر توله های گرگی را پیدا کرده و پرورش دادند. در مناطق دیگر، شکارچیان ممکن است توله های شغال را پرورش دهند. هنوز در برخی مناطق توله های کیوت یا سگ وحشی را می دزدند و آن ها را به وسیله ی آتش رام می کنند. بیش از چند نسل، حیوان های مفید و مطیع در قالب نژادی به وجود آمدند مانند سگ گرگینه ی شمالی، سگ گرگینه ی آسیایی، سگ-شغال، سگ-دینگو، سگ-کیوت و مخلوطی از سگ های اهلی و وحشی آفریقایی. احتمالا در زمان مهاجرت انسان ها از منطقه ای به منطقه ای دیگر، سگ هایشان را نیز با خود به همراه می بردند. همانطور که انسان ها ابزار، داستان ها، غذا و کلبه ی خود را با هم مبادله می کردند، در میان جفت گیری سگ ها، ژن ها از سگی به سگ دیگر منتقل می شد.
چنین گمان می شود، سفرها و رفت و آمدها در سراسر جهان سبب وجود سگ های اهلی متنوع و بی شماری شده است. به احتمال زیاد مشاهدات DNA بر این اساس خواهد بود که هر گونه ی شناخته شده به عنوان سگ امروزی، مجموعه ای ژنتیکی با نام گرگ-شغال-کیوت-دینگو-روباه- سگ است. یک نژاد ممکن است ۳۰ درصد گرگ، ۳۰ درصد شغال و ۴۰ درصد دینگو باشد در حالی که نژادی دیگر ممکن است ۶۰ درصد گرگ، ۱۰ درصد کیوت، ۲۰ درصد سگ وحشی و ۱۰ درصد شغال باشد. فقدان دانشی متمرکز درباره ی نسب شناسی گونه های مختلف سبب می شود همه را به نام سگ و با لقب های تفکیک شده مانند اسپانیل هوند و کالی بشناسیم و خصایص قابل مشاهده ای را برای گونه های میکس تعریف کنیم.
وجود ژن های میکس و با ارزش سگ سانان سبب شد تا نژاد سگ اهلی به وجود آید و انسان توانست با استفاده از جفت گیری های کنترل شده هزاران گونه ی متفاوت را خلق کند. در برخی مواقع، انسان ژن های ترکیب شده را برای نوع خاص فیزیکی یا رفتاری از هم جدا می کند مانند شکار، رد یابی، جستجو، گله داری، نگهبانی. پیشینه ی سگ ها نشان می دهد ژن های میکس می توانند همه ی انتظارهای ما را از سگ برآورده کنند. ما ژن های خاص را جدا و گونه ی جدیدی از سگ اهلی خلق می کنیم.

سگ
Cocker Spaniel

تاثیرهای اهلی سازی بر سگ ها

سگ سان X بی شک عضو مشخص و معین خانواده ی سگ سانان یعنی نیای سگ اهلی به شمار می آید. شاید گمان کنید اگر سگ سان X دارای رفتار و توانایی ذهنی خاصی است این مشخصه می بایست در دیگر سگ ها نمایان شود. متاسفانه چنین نیست. حتی اگر ژن سگ های اهلی برآمده از سگ سانان وحشی باشد به این معنا نیست که همه ی گونه های وحشی سگ سانان رام شدنی اند. روند اهلی سازی سبب تمایز فیزیکی و روان شناختی سگ ها از یکدیگر می شود.
در نژاد سگ ها، مردم به دنبال سگی با ویژگی های یک توله هستند. به طور تخصصی این پدیده ی رفتاری را نئوتنی می نامند. یعنی انسانی بالغ ویژگی های یک حیوان نابالغ را هم چون خصایص رفتاری و روانی به خود می گیرد.
از لحاظ فیزیکی، تفاوت مشخص میان یک سگ و سگ وحشی، پوزه ی کوچکتر و توله مانند سگ است. در برخی نژادها بینی کمی صاف تر و دندان ها جمع تر کنار هم قرار گرفته اند. می توان به نمونه های بارزی هم چون بولداگ ها، پاگ ها،پیکینگزها، توی اسپانیل های انگلیسی، باکسرها و تمامی آن هایی که صورتی فشرده و صاف دارند اشاره کرد. رترایورها و اسپانیل ها هم از این ویژگی برخوردارند و می توان آن ها را سگ هایی با صورت کشیده خواند. سگ هایی مانند گری هوندها، دوبرمن پینچر (سایز متوسط) افغان هوندها، برزوی ها یا فروهوندها نسبتا از پوزه ی کوچکتر و کوتاه تری نسبت به سگ سانان وحشی اولیه برخوردارند.
در گذر زمان رنگ سگ ها تغییر کرد. کمابیش بیشتر گرگ ها، شغال ها و سگ های وحشی از رنگی یکسان برخوردار بودند و فقط هرازگاهی بخشی روشن روی صورت، زیر یا کنار پا یا دم خود داشتند. سگ های اهلی در تنوع رنگ بی شمارند. ترکیب رنگ سفید در سگ های اهلی نسبت به سگ های وحشی بیشتر است. رنگ قرمز چشم گیر اریش ستر، رنگ بفش براق کری تریر آبی (Blue)، خال های خیره کننده روی بدن دالماسی و هارلی کوئین گریت دئین ها و یا پیچیدگی جذاب پوشش برخی سگ های خشن مانند کالی ها و سگ های گله ی شتلاند. انسان ها سگ های جذاب با الگوهای خوب و از نژادی منتخب را دوست دارند زیرا بیانگر شخصیت خودشان است.
پوشش گرگ ها، شغال ها، و سگ های وحشی یکسان است و تنها تفاوت در اندازه و تراکم پوشش بسته به شرایط آب و هوایی محل زندگی آن هاست. تنوع پوشش در سگ ها به سبب جفت گیری گونه های منتخب بسیار است. یک داکسهوند می تواند دارای پوشش نرم، موی زبر و کوتاه یا موهای بلند، صاف، پرپشت و وزوزی باشد. پوشش سگ های بزرگ گله مانند پولی ها و کوموندورها بسیار عجیب و غریب است. موهای فر شبیه رشته های در هم پیچیده با وزن بالا که شاید حدود ۱۰ پوند از وزن سگ را دربرگیرد. برخی تریرها دارای دو نوع پوشش هستند. موی زبر بیرونی با نام پوشش محافظتی و موی نرم درونی که به آن پوشش عایق می گویند مانند کِرن و وست هایلند سفید. برخی سگ ها هم چون سگ مکزیکی و کریستد (کاکل دار) چینی کاملا بدون مو هستند. دیگر سگ ها مانند پودل ها و واتر پرتغالی، موهایشان به طور پیوسته رشد می کند و اندازه ی مشخصی ندارد و همچون موی دیگر سگ ها که تا اندازه ای رشد می کند و سپس می ریزد نیستند.

Komondor
Komondor

پوشش برخی سگ ها دلیل هنری دارد و برخی دیگر به خاطر کارایی آن هاست. پوشش زمخت و یا موی فر تریر به خاطر حفاظت او در برابر دیواره های تیز لانه اش و دندان طعمه اش است. مالامیوت ها نیاز به پوشش پرپشتی دارند. پوششی عایق تا از آن ها در برابر سرمای قطب شمال محافظت کند. موهای پودل رشدی همیشگی دارد و می توان مدل ها مختلف را روی او پیاده کرد.
به گوش ها می رسیم، هیچ کدام از سگ سانان در حیات وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ گوش های آویزان ندارند و گوش ها راست و سیخ هستند. توله ی سگ های وحشی گوش های افتاده ای دارند اما با رشد آن ها گوش هایشان نیز راست می شود. البته سگ های بسیاری مانند اسپنیل ها و هوندها تا دوران جوانی شان گوش های افتاده ای دارند.
از لحاظ رفتاری، سگ های خانگی بیشتر شبیه توله هستند. وقتی صورت ما را می لیسند درواقع رفتاری مانند توله ها دارند. بیشتر سگ ها این کار را انجام می دهند. توله هایی که صورت مادر خود را برای گرفتن غذا می لیسند. در نتیجه، معنای واقعی بوسه های سگ شما یعنی شما پدر و مادر او هستید و البته دلش اسنک می خواهد!
دیگر مشخصه ی رفتاری سگ خانگی، تعلیم پذیری نسبی اوست. یکی از نشانه های نئوتنی، داشتن سگی با رفتار توله هاست. عملن توله ها برای چیره شدن و یا تسلط بر سگی بالغ با آن ها در نمی افتند. در حیات وحش، سگ های بالغ ابتدا بر کوچکترها و یا ضعیف ترها چیره می شوند و سپس بر گله مسلط می شوند. تا وقتی انسان ها سگ را برای نگهداری کودک خود نمی خواهند، سگ ها خانگی ما هم چون توله ها تبدیل به سگی فرمانبردار، کنترل پذیر و وابسته می شود. گاهی فعالیت های اکتسابی از سوی نژادهای بزرگتر دیده می شود اما قابل مقایسه با سگ سانان وحشی نیست. به سگ هایی هم چون گریت دئین، سنت برنارد و نیوفاندلند سگ های ولو می گویند زیرا اگر به آن ها حق انتخاب دهیم تمام روز را روی قالی کنار شومینه لم می دهند.
علاوه بر این، از میزان ترس سگ های خانگی نسبت به هر چیز جدید یا شخص جدید و ناشناخته کم شده است. چنین ترسی در نژادهای وحشی کاملا مشهود و پایدار است. این مسئله برای سگ های خانگی ویژگی خوبی نیست. با توجه به حیوان های نئوفوبیک (ترس از هر چیز جدید) متوجه می شویم این دست حیوان ها از نگرانی، اضطراب و ترس رنج می برند و می توان آن ها را ترسو، خجالتی و لوس خواند. به طور جدی، پرورش دهندگان تلاش می کنند این خصوصیت را از سگ های خانگی دور کنند. با این حال تلاش می کنیم حیوان هایی با تحمل بالا و قابلیت کنترل موقعیت های جدید داشته باشیم.
من معتقدم، سگ ها از روی رفتارشان انتخاب می شوند مانند توله ها که عاشق بازی اند. بیشتر ما از روی نادانی به رفتارهای عجیب و غریب سگ خود می خندیم و گاهی وقت زیادی را صرف بازی های بیهوده با آن ها می کنیم. حتی کشیشی بی خود و ناجی صلح طلب، پس از جنگ داخلی آمریکا می گوید” سگ ها فقط برای بچه ها خلق شدند. سگ خدای بالا و پایین پریدن است.” ادبیات انتقادی و هم چنین ساموئل بکت پا را کمی فراتر گذاشته اند و می گویند ” وقتی شما خود را برای سگ خود لوس و مسخره می کنید او را به شکل عجیبی خوشحال می کنید اما او شما را شماتت نمی کند بلکه او نیز خود را برای شما لوس می کند.”
انسان نژادهای مختلف را برای هدف ها و خلق و خوهای مشخص دست کاری می کند برای مثال، برخی سگ ها نترس و چابک هستند و به عنوان نگهبان انتخاب می شوند و برخی دیگر آرام و مهربان و می توانند دوست و همدمی خوب باشند. اینکه چطور انسان های نخستین با دستکاری ژن ها نژادهای بی شماری خلق می کردند کماکان یک راز است. البته مشخص است که به طور تصادفی و بر پایه ی آزمون و خطا انجام می شد. احتمالا اولین قدم جفت گیری و پس از آن به دنیا آمدن توله ها بود که رفتاری هم چون پدر و مادر خود داشتند و سپس توله ای که به سمت راست می چرخید (بر اساس باورهایشان) را نگه می داشتند و برای جفت گیری بعدی او را پرورش می دادند!

سگ
Newfoundland

جسپر راین عضو دپارتمان آموزشی زیست شناسی سلولی و مولکولی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ثابت می کند چطور می توان نژاد جدیدی را خلق کرد و برای نمونه به رفتارهای متفاوت بوردر کالی و نیوفاندلند اشاره می کند. برای مثال، نیوفاندلند عاشق آب و آب بازی است اما برای بوردرکالی فرقی نمی کند. نیوفاندلند پشت سر هم پارس می کند دم خود را بالا نگه می دارد اما بوردرکالی سگ آرامی است و دم اش را پایین نگه می دارد. در نهایت، بوردرکالی شیوه های متفاوتی از گله داری را به نمایش می گذارد هم چون جمع شدن، خیره شدن و ارتباط چشمی جدی برقرار کردن، در حالی که نیوفاندلند اصلا چنین نیست.
راین نژادی دورگه از بوردرکالی و نیوفاندلند به وجود آورد. در آغاز، توله ها تلفیقی از ویژگی های پدر و مادر بودند. اگر پارس های مداوم را در نظر بگیریم، توله های نخست می بایست پر سروصداتر از اندازه ی معمول بوردرکالی می بودند اما ساکت تر از میزان نرمال نیوفاندلند بودند. همه ی توله ها از چند خصیصه برخوردار بودند از جمله جمع شدن و ویژگی با عصبانیت نگاه کردن بوردرکالی و عاشق آب بودن نیوفاندلند. وقتی نسل دوم از نژادهای دورگه به دنیا آمدند، رفتارهای ترکیبی عجیبی مشاهده شد برای مثال توله ای قوز می کند و دم خود را پایین نگه می دارد (رفتار کالی) اما عاشق آب است و بسیار پارس می کند (رفتار نیوفاندلند). برهم ریختگی خصایص رفتاری در جفت گیری دورگه ها ممکن بود کاملا برعکس باشد یعنی هرگز قوز نکنند، دمشان را بالا نگه دارند، از آب متنفر باشند و کم پارس کنند. از لحاظ نظری، تجربه نشان می دهد ما می توانیم ترکیبی از رفتار منتخب نژادها را در سگی داشته باشیم و هم چنین نشان می دهد خصایص رفتاری به شکل خود به خودی تقسیم بندی و تبدیل به الگوهای پایدار می شوند و شاید به چند نسل از نژادهای کنترل شده نیاز باشد زیرا مسلما خلق نژاد جدید سگ کار آسانی نیست.
جفت گیری در نژادهای منتخب پروسه ای داینامیک است. به سبب گذر زمان و تغییر شرایط بسیاری از نژادهای تاریخی دیگر وجود ندارند. به هر حال تا وقتی ژن ها به کروموزوم سگ های خانگی چسبیده اند، خاستگاه آنان ممکن است یک، چند و یا همه ی سگ سانان وحشی در حیات وحش باشند و به سبب خواسته های انسانی، الگوی زندگی سگ ها تغییر کرده است. سگ ها کاملا خود را با نیازها و شرایط زندگی انسانی تطبیق داده اند و ما آنان را چنین خلق کردیم. هر چند در این مقاله خواهیم گفت نژادهای متنوع خلق شده از سوی انسان از لحاظ هوشی و توانایی ذهنی و الگوهای رفتاری با هم متفاوتند و گروهی تفکیک پذیر از حیوان ها را شامل می شود.

به قلم استنلی کورن

ترجمه شهین غمگسار

شهین غمگسار
مترجم هستم. با واژه‌ها سروکار دارم. و گاهی می نویسم.