پرونده نمایش «بنگاه تئاترال»

نسیم تاجی (کارگردان نمایش بنگاه تئاترال )

«نسیم تاجی»، لیسانس بازیگری و فوق لیسانس کارگردانی دارد. او که سابقه ی زیادی در بازیگری داشته و کارگردانی نمایش های «ابوالهول»، به نویسندگی «علی شمس» و «کافیه چند لحظه فقط فکر کنی» را به نیز بر عهده داشته است، در سومین کار کارگردانی اش نمایش ایرانیِ «بنگاه تئاترال» را بر روی صحنه «تماشاخانه سنگلج» برده است.  

در ادامه گفتگوی ما را با «نسیم تاجی» و «هادی شیر محمدی» بازیگر نقش «سیاه» در نمایش « بنگاه تئاترال » می خوانید.

نسیم تاجی

– شما پیش از این نیز نمایش ایرانی کار کرده و حتی یکی از چند زنی هستید که تا به حال تیپ «سیاه» را بازی کرده اند. علاقه شما به نمایش ایرانی ریشه در چه دارد؟

ریشه علاقه من به نمایش ایرانی از کودکی ام می آید. پدرم بازیگر تئاتر های لاله زار بودند و من به شدت به این تئاترها علاقه داشته و از کودکی در این فضا قرار گرفتم. تئاتر های لاله زار، نصر، پارس و تئاتری سر پیچ شمران به اسم کسری، که این روزها مرکز هنری اُسوه شده است.

از کودکی به نمایش های ایرانی از جمله تخت حوضی و تیپ های نمایشی ایرانی مانند «سیاه» علاقه داشته و این گونه نمایش همیشه برایم جذاب می نمود. تا به حال دو بار در نقش «سیاه» روی صحنه حاضر شده ام و برایم چالش بزرگی بود که آیا می توانم این کار را انجام دهم یا خیر. ناگفته نماند اولین تجربه ی من در نقش سیاه موفقیت آمیز نبود و نتوانستم آنچه را که باید ارائه دهم. زیرا تیپ سیاه به شدت بداهه پرداز بوده و مدام در حال سوال و جواب است و من از پس بداهه پردازی این تیپ بر نیامدم. تجربه ی دومی که در بازی این تیپ داشتم، موفقیت آمیز بود. یکی از مهم ترین دلایل این موفقیت حضور کارگردانی با تجربه در کار بود. آقای «هادی نوری» نمایش های ایرانیِ زیادی کار کرده و در این زمینه به شدت آگاه بودند. ایشان به شکلی درستی من را در رسیدن به این نقش هدایت کردند. خودم هم زحمت زیادی کشیدم تا سیاه آنچه که باید از کار در بیاید.  

– چه شد که متن بنگاه تئاترال را برای اجرا انتخاب کردید؟

این متن را سالها پیش خوانده بودم، اما در آن دوران آمادگی کارگردانی آن را نداشتم و احساس می کردم از پس این مهم بر نمی آیم. من آن زمان هنوز دانشجوی بازیگری بوده و کارگردانی را شروع نکرده بودم. زمان گذشت و من به شکلی اتفاقی دوباره با این متن برخورد کردم. این بار حس کردم از پس کارگردانی آن برخواهم آمد و دقیقا می دانم چه باید بکنم. پس به خاطر علاقه ام به نمایش های ایرانی، این متن را برای اجرا در «جشنواره آیین های سنتی» انتخاب کرده و تمرینات را شروع کردیم. دو بازبینی جشنواره را به سختی گذرانده و کار را در جشنواره بالا کشیدیم. بعد از اجرای جشنواره بازخورد های مثبتی نسبت به کار گرفته و تصمیم گرفتم که کار را برای اجرای عموم نیز آماده کنم. در آن دوران آقای «هادی مرزبان» نیز همین متن را بر صحنه داشتند و این دو نگاه متفاوت در کنار هم قرار می گرفت؛ ایشان بسیار کلاسیک کارکرده بودند و من کمی مدرن تر.

– پروسه اجرای عموم را به راحتی گذرانید یا با موانع زیادی مانند بسیاری از گروه ها رو به رو شدید؟

اجرای عموم گرفتن برای کار، بسیار سخت بود. اما وقتی به زحمتی که برای این نمایش کشیده می شد فکر می کردم در گرفتن اجرای عموم مصمم تر می شدم. بازیگران و اعضای گروه من بسیار برای این کار زحمت کشیده بودند و حق شان اجرای عموم بود.

در راستای اجرای عموم گرفتن، شش ماه در صف انتظار تئاتر شهر بودم. بعد از شش ماه و با عوض شدن مدیریت، اعلام شد که نمایش های ایرانی و سنتی با رویکرد جدیدِ تئاتر شهر همخوانی نداشته و امکان اجرای این نمایش در مجموعه تئاتر شهر وجود ندارد. بعد این ماجرا، به مرکز رفته و از آقای کَرَمی کمک خواستم. ایشان لطف کردند و به من پیشنهاد دادند با تماشاخانه سنگلج وارد مذاکره شوم.

مدیریت سنگلج، سر خانم «پریسا مقتدی»،  دغدغه های من را درک کرده و بدون وقفه امکان اجرا در سنگلج را برای من فراهم آوردند و این اتفاق خوبی برای گروه ما بود.

– در سنگلج و در حال حاضر، دو نمایش ایرانی در حال اجرا است. آیا این همزمانی اتفاقی بود و یا از قبل برنامه ریزی شده بود که دو تئاتر از یک جنس همزمان اجرا شوند؟

یکی از کارهایی که اساسا تماشاخانه سنگلج می کند، اجراهای ایرانی و نمایش های سنتی و تخت حوضی است. این همزمانی در سنگلج جدید نیست و در بیشتر مواقع دو نمایش سنتی با هم اجرا می شوند. منتها مشکلی که در اجرای ما وجود دارد، ساعت اجرا است. تماشاخانه سنگلج در محدوه طرح ترافیک واقع شده و اجرای نمایش ما ساعت شش عصر و در ساعت طرح است. این موضوع تعداد مخاطبان نمایش را به شدت کم کرده و تاثیر منفی گذاشته است. متاسفانه شب هایی در اجرای ما بود که فقط چند تماشاگر در سالن حضور داشتند و این خیلی دردناک و غم انگیز است.

– آیا نمایش شما تبلیغات مناسبی داشت که بشود با تبلیغات، ساعت نامناسب نمایش را جبران کرد؟

من در تبلیغات نمایش کم نگذاشتم. هیچ کدام از نمایش ها بنر شهری نمی زنند، به غیر از کارهایی که رزومه پرتری داشته و یا بازیگر چهره دارند. من بنر شهری هم زدم، اما متاسفانه تاثیر چندانی در جذب مخاطب نداشت. گروه ما به شدت نیازمند حمایت مخاطب است.

– در مورد سختی های جشنواره تئاتر آیینی بگویید.

مهم ترین سختی جشنواره رقابت در کنار کسانی است که تجربه ی زیادی در این زمینه دارند. من اولین کار تخت حوضی ام را اجرا می بردم و در کنار فردی قرار گرفته بودم که بیش از ده نمایش سنتی تولید کرده و کاملا در هر زمینه ای متبحر است. من به این کارگردان های باتجربه احترام می گذارم و الان که خودم در این زمینه تجربه کسب کرده ام، می فهمم چقدر نمایش سنتی کار کردن دشوار است. در نمایش هم سعی کردم این ادای احترام را به همه ی پیشکوستان نمایش ایرانی داشته باشم. ما نام افرادی را روی بروشور آورده و از آنها یاد کردیم و نام عده ای زیادی را هم به دلیل محدودیت نتوانسیتم ذکر کنیم؛ اما نمایش ما احترامی به این عزیزان بود.

– استقبال از کار چطور بود؟

متن نمایش بنگاه تئاترال ، یک متن شناخته شده در نمایش ایرانی است. در میان افرادی که نمایش تخت حوضی را می شناسند، کار ما مورد استقبال قرار گرفت. اما استقبال اصلی به خاطر زمان نمایش و جغرافیای سالن، آن طور که باید انجام نشد. البته دلیل این موضوع نداشتن بازیگر چهره نیز هست. بازیگران من همه تئاتری اند. حتی تئاتری معروف هم نیستد و شاید یکی دو نفر شناخته شده تر باشند. ما بازیگر چهره نداریم و دوست هم نداریم داشته باشیم. من به بازیگران چهره احترام می گذارم، اما ترجیحم این است که چون خودم تئاتری هستم، اگر قرار است تئاتر انجام دهم با تئاتری ها این کار را بکنم.

– نمایش شما مورد استقبال خانواده ها قرار گرفته و از هر رده ی سنتی در سالن حضور داشتند. چه ویژگی هایی در این کار وجود دارد که آن را به نمایشی برای همه سنین تبدیل کرده است؟

من همه تلاشم بر این بود که سلامت کار کنم و شاید یکی از دلایل استقبال از کار همین موضوع باشد. البته هستند مسائلی که اجتناب ناپذیرند، از ویژگی های نمایش تخت حوضی هستند و نمی شود آنها را حذف کرد چون نمایش آسیب می بیند. یکی از آنها، زن پوش است. من نمی توانم این تیپ را حذف کنم اما سعی می کنم آن را طوری ارائه دهم که تماشاگر هنرش را ببیند نه شیطنتش را. سعی دیگرم بر این بود که از الفاظ زشت و رکیک و صحنه های اروتیک دوری کنم. قسمت هایی را هم که قابل حذف شدن نبود، به شکل کم رنگ تری ارائه دادم که نمایش، کاری پاکیزه باشد.

– میزان رقص و آواز موجود در نمایش، چقدر در جذب مخاطب موثر بود؟

رقص و آواز جزئی از نمایش ایرانی و سنتی است. شما هیچ کار ایرانی ای را نمی بینید که موسیقی نداشته باشد. اگر هیچ رقصی در کار وجود نداشته باشد، حداقل رقص کاکایی سیاه باید وجود داشته باشد؛ چراکه از ویژگی های نمایش ایرانی است. من برای جذب مخاطب رقص و آواز در کار قرار ندادم. آن میزان شادی ای را هم که روی صحنه می بینید بنا به ضرورت نمایش ایرانی است.

– نوازنده های کمانچه و تنبک روی صحنه حضور داشتند. آیا حضور آنها روی صحنه در راستای نمایش بود یا اِلمانی برای جذابیت؟

نمایش بنگاه تئاترال ، در مورد عده ای مطرب است که از ترس وروره جادو در اندورنی پنهان شده اند. این نوزانده ها نیز جزئی از مطربان هستند. این تحلیل من از نمایش بود و دلیلی برای حضور نوزاندگان روی صحنه. همان طور که دیدید نوازنده ها با بازیگران بده و بستان دارند و به نوعی جزئی از آنها حساب می شوند.

– کار کردن متنی که چهل سال پیش نوشته شده و تطبیقش با دنیای امروز کار سختی نبود؟

برای من کار سختی نبود. من به طور واضح همه چیز را در مورد متن می دانستم و تا جایی که امکانش بود آن را به به روز کردم.

– وقتی شخصیت سیاه روی صحنه ظاهر می شود، مخاطبی که این تیپ را می شناسد، انتظار بداهه گویی های بیشتر و انتقاد های اجتماعی سر سخت تری از این تیپ دارد. اتفاقی که در مورد سیاهِ نمایش شما رخ نداد.

سعی ما بر این بود که بداهه پردازی سیاه روی صحنه بیشتر باشد، اما دست مان در این زمینه بسته بود. ما سه بار بازبینی ممیزی رفتیم و بسیاری از دیالوگ ها و بداهه ها حذف شد. البته باید نکته ی مهمی را یادآور شوم که سیاهِ این نمایش با سیاه های دیگر فرق می کند. سیاه این نمایش، تیپ / کاراکتر است. یعنی تیپش سیاه است، اما یکی از مطرب هاست و خود شخصیت دارد؛ پس نمی تواند به اندازه ی نمایشِ سیاه بازی، امکان بداهه پردازی داشته باشد.

– تجربه شما در بازی تیپ سیاه، چقدر به هدایت بازیگرِ این نقش کمک کرد؟

قطعا تاثیر زیادی داشت. آقای شیرمحمدی از سیاه های قدیمی هستند و کاملا کارشان را بلد اند. من هم به عنوان کسی که سیاه را می شناسد، با ایشان همفکری می کردم و ایده ها را به صورت مشترک می پرواندیم.

– سالن مورد نظر شما برای نمایش بنگاه تئاترال کدام بود؟

من کارم را برای باکس طراحی کرده بودم و مد نظرم سالن سایه ی تئاتر شهر بود.

– در کل از اجرا در تماشاخانه سنگلج راضی هستید؟

بله، بسیار.

– آیا تا به حال در سنگلج اجرا داشتید؟

به عنوان بازیگر بله، اما به عنوان کارگردان اولین تجربه ام است.

– آیا کار دیگری در دست تمرین دارید؟

ایده هایی برای جشنواره آیین های سنتی دارم اما هنوز به نتیجه درستی نرسیده ام.

هادی شیرمحمدی (بازیگر)

هادی شیرمحمدی، یکی از بازیگران نمایش ایرانی و بازیگر تیپ سیاه است. او تا به حال سیاه را در نمایش های زیادی بازی کرده از جمله: نمایش «حقه های مبارک» به نویسندگی و کارگردانی «رُهام مخطومی» در سال ۱۳۷۸، نمایش «اینجا چراغی روشن بود» به نویسندگی و کارگردانی «سید علی موسویان» در سال ۱۳۹۰ ، نمایش «خواستگاری مبارک» به نویسندگی «هادی شیر محمدی» و کارگردانی «حمید مرادی» در سال ۱۳۹۲، نمایش «رفقا و رقبا» به کارگردانی «روح الله ایرجی»، در سال ۱۳۹۶ و نمایشی در کافه تئاتر سالن چارسو که در راستای حمایت از «سعدی افشار» در سال ۱۳۹۱ اجرا شد و متاسفانه به عمر سعدی افشار قد نداد و هزینه های آن کار به موسسه محک اهدا شد.

– شما در بنگاه تئاترال، بازیگر نقش سیاه هستید، از سختی های خلق این تیپ ایرانی بگویید.

من ابتدا می خواهم در مورد خود تیپ سیاه حرف بزنم. من سیاه را به آن شکلی که دیگران می بینند، نمی بینم. منظورم این است که معمولا گفته می شود سیاه، چهره اش را سیاه می کند تا پشت یک ماسک برای زدن حرف هایش پنهان شود. اما به نظر من سیاه، خودش را سیاه می کند تا بین آدم هایی سفیدی که روی صحنه هستند بیشتر دیده شود، نه اینکه پنهان شود. مانند یک نقطه سیاه بر روی یک صفحه سفید. برعکس کلیشه ها من فکر می کنم سیاه نه تنها خودش را پنهان نمی کند، بلکه دوست دارد نقطه توجه باشد و به چشم بیاید.

– تعریف متفاوت و جالبی از سیاه بود.

ایده من این است که سیاه باید نقطه توجه باشد. البته این نمایش سیاه محور نیست، بلکه محور اصلی نمایش پهلوان است و سیاه مکمل حساب می شود.

– چالش های نقش آفرینی سیاه چه بود؟

من سیاه را به چند بخش تقسیم می کنم. در گذشته سیاه ها از خارج از کشور وارد می شدند و چون زبان ما را نمی دانستند فارسی را با لهجه و صدای خاصی حرف می زدند و این باعث خنده می شد. در این راستا او کلماتی را اشتباه می گوید و بازیگر مقابل معمولا آن را اصلاح می کند و همه ی اینها باعث بامزه شدن شخصیت سیاه می شود. بخش بعدی به فیزیک و حرکاتی فیزیکی این تیپ بر می گردد، مانند رقص کاکایی. قسمتی از چالش نقش آفرینی سیاه نیز به بداهه پردازی این تیپ مربوط است. این را هم بگویم که سیاه به تنهایی نمی تواند موفق شود و نیاز به یک پارتنر خوب دارد که او را  همراهی کند.

– کدام بخش این نقش آفرینی سخت تر بود؟

به نظر من بداهه پردازی سیاه سخت تر از بخش های دیگر است. خیلی وقت ها اتفاق های غیر متقربه ای در نمایش می افتد که باید با بداهه پردازی آن را جمع کرد. مثلا در یکی از شب های اجرا، صندلی شکست. تماشاگران فکر می کردند بخشی از نمایش است اما اینجا، جایی است که باید با بداهه پردازی ای که هم به اجرا لطمه نزند و هم باعث خنده شود، نمایش را نجات داد.  

– سیاه چه ویژگی هایی دارد که او را متفاوت می کند؟

یکی از ویژگی های سیاه حاضر جواب بودن اوست. البته در مواقعی این حاضر جوابی در رفتارش نیز دیده می شود و او به شکلی عملی حرفش را ثابت می کنند. حکایتی در مورد ملیجکِ ناصر الدین شاه وجود دارد که می گوید روزی ناصر الدین شاه از ملیجک پرسید عذر بدتر از گناه چیست؟ ملیجک جواب داد که «به موقع به شما خواهم گفت.» یک روز ملیجک، ناصر الدین شاه را از پشت بغل کرد و وقتی شاه به او پرخاش نمود، عذرخواهی کرده و گفت که فکر می کردم همسرتان است. ناصر الدین شاه عصبانی شده و ملیجک جواب داد این مثالی عینی در مورد عذر بدتر از گناه است.

سیاه معمولا تا پای مرگ می رود اما راه نجات را می داند. در این نمایش چون سیاه محور نیست، این اتفاق نمی افتد اما در نمایش های سیاه محور معمولا سیاه تا پای مرگ می رود اما با حقه و نیرنگ خودش را از مرگ نجات می دهد. مثلا سیاه موال حاجی را بین مردم پخش می کند ، بدون اینکه حاجی باخبر شود و وقتی حاجی می فهمد، سیاه نقشه ای می کشد تا حاجی از گناه او بگذرد. او مانند رابین هورد در دل خطر می رود اما خودش را نجات می دهد. به قولی تا پای دار می رود اما بالای دار نمی رود.

– شما پیش از این نیز چندین بار تیپ سیاه را بازی کرده اید. چرا این قدر به این تیپ علاقه دارید؟

من موضوعات سیاسی و اجتماعی را دنبال می کنم و سیاه بازی بهترین شکل بیان این موضوع هاست. از دیگر ویژگی های سیاه در لفافه حرف زدن اوست. او هیچ وقت مسائل را به شکلی واضح که همه بفهمند بیان نمی کند، بلکه طوری آنها را بیان می کند که تنها افراد باهوش و آگاه متوجه زیرلایه ی حرف او می شوند.

و حرف پایانی:

من اینچا باید گِله ای را از هنرمندان عزیزمان مطرح کنم. ما باید سراغ فرهنگ خودمان برویم و آن را به دنیا نشان بدهیم. نمایشِ سیاه بازی و تخت حوضی جزئی از نمایش های ایرانی و برخاسته از فرهنگ ما و مختص ایران زمین است. اجرای نمایش های غیر ایرانی هم خوب است، اما اجرای فقط نمایش خارجی، باعث دور شدن از فرهنگ خودمان می شود. در رابطه با مهم بودن نمایش ایرانی باید به خاطره ای از سعدی افشار رجوع کنمو زمانی که «پیتر بروک» کارگردان بزرگ تاریخ تئاتر جهان نمایش او را از نزدیک دید، به ایشان گفته بود باورش نمی شود که تمام این دیالوگ ها بداهه و در آنِ روی صحنه بیان شده است. این نشان دهنده ی اهمیت این گونه نمایش است. در اصل نیز همین است و باید اجرای سیاه بازیِ هر شب با شب دیگر فرق داشته باشد، هر چند امکان این موضوع به خاطر بازبینی های مکرر گرفته می شود.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران