دن نیکسون نویسنده ای مستقل است که کارش را با ساندی تایمز، اکونومیست و گاردین آغاز کرد و خیلی زود در میان دیگر نویسندگان شناخته شد. او همچنین ابداع کننده ” طرح ابتکاری” در اقتصاد است و محقق ارشد در زمینه ابتکار ذهن نیز هست. او در لندن زندگی میکند. دن نیکسون توجه را عاملی برای زنده ماندن در این دنیا میداند و فرهنگ دیجیتال را در این راستا نوعی مانع میبیند. حال که فرهنگ دیجیتال بخش بزرگی از زندگی روزانه ما را دربرگرفته است، چطور میتوان باز به روشنگری برگشت و شاید بتوان گفت به اصل خود همچون گذشته کمی نزدیک تر شویم. در این نوشتار دن نیسکون برای خلاصی از این فرهنگ، عامل توجه را پیشنهاد میدهد. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.
اقتصاد توجه
“ما در حال غرق شدن در اطلاعاتیم، در حالی که تشنه معرفت هستیم.” این جمله ادوارد ویلسون، زیست شناس برجسته آمریکایی قرن حاضر است. بد نیست سراغ گوشی های هوشمند خود برویم، و به آسانی میتوان باور کرد که زندگی ذهنی ما در حال حاضر قطعی تر و پراکنده تر از همیشه است.” اقتصاد توجه ” عبارتی است که اغلب برای درک آنچه در جریان است استفاده میشود: این عبارت توجه ما را به عنوان منبع محدود در مرکز اکوسیستم اطلاعاتی، با هشدارها و اطلاعیههای مختلف ما را در نبردی ثابت برای تسخیر آن مورد توجه قرار میدهد.
این روایتی مفید در دنیای اضافه بار اطلاعاتی امروز است، که در آن وسایل و برنامهها به طور عمدی طراحی شدهاند تا ما را جذب کنند. علاوه بر رفاه ذهنی خودمان، اقتصاد توجه برای نگاه کردن به برخی مشکلات اجتماعی راهی مهم ارائه میدهد: کاهش نگرانی از میزان همدلی از طریق “خلع سلاح” رسانههای اجتماعی یکی از همین راه هاست.
با این حال، مشکل این است که این روایت نوعی توجه خاص را به خود میگیرد. اقتصاد، بیش از هر چیزی، با نحوه تخصیص منابع به طور موثر در بکارگیری اهداف خاص (مانند افزایش سود) سر و کار دارد. صحبت از اقتصاد توجه به مفهوم توجه – به عنوان یک منبع، تکیه دارد، توجه ما باید در خدمت برخی اهداف به کار رود تا رسانههای اجتماعی و دیگر خشونتها برای منحرف کردن ما دست بکار نشوند. توجه ما، زمانی که نمیتوانیم آن را برای اهداف خود استفاده کنیم، ابزاری میشود که مورد استفاده قرار میگیرد و توسط دیگران هم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
توجه به عنوان منبع
با این حال، تصور توجه به عنوان منبع، این حقیقت را نادیده میگیرد که توجه فقط مفید نیست. این چیزی اساسیتر از آن است که فکر میکنیم. توجه چیزی است که ما را با هم در دنیای بیرون پیوند میدهد.” مشروعیت بخشیدن به توجه بسیار مهم است، باور کنید! در کنار این موضوع، توانایی شرکت در روش های “اکتشافی” را بیش از پیش داریم تا حقیقتا بتوانیم با روشنگری با آنچه در گذشته رخ داده است و بدون هیچ برنامه خاصی با آن روبرو شویم و تصمیم بگیریم.
برای مثال، در سفر اخیر خود به ژاپن، چند ساعت را بدون برنامهریزی در توکیو گذراندم. به محله شلوغ و پر از هیاهو شیبویا رفتم، بیهدف در کنار تابلوهای نئون و در بین جمعیت پرسه زدم. وقتی از سالن شلوغ پیچنگو میگذشتم، حواسم پی دیوار دودی و صداهای ناهماهنگ رفت. کل صبح، توجه من در حالتی “اکتشافی” قرار داشت. در مقابل، مثلا وقتی مجبور شدم در اواخر همان روز همه ی توجه ام را روی نقشه مترو متمرکز کنم.
درمان توجه
درمان توجه به عنوان یک منبع، همانطور که برای داستان اقتصادی مورد توجه قرار میگیرد، تنها نیمی از کل داستان را به ما میگوید. به طور خاص، نیمه چپ. بر اساس گفته های روانشناس و فیلسوف بریتانیایی، ایان مک گیل کریست، نیم کره چپ و راست مغز به دو روش اساسا متفاوت جهان را به ما تحویل میدهند. ایان مک گیل کریست ادعا میکند که حالت ابزاری، مورد توجه نیم کره چپ مغز است که به تقسیم هر چیزی با جزییات میپردازد. تجزیه و تحلیل و طبقه بندی چیزها به گونهای که بتواند از آنها در راستای اهداف خود استفاده کند.
در مقابل، نیم کره راست مغز به طور طبیعی، شیوه اکتشافی بر اساس حضور را اتخاذ میکند. یک آگاهی تجسمی، که با هر چیزی که قبل از ما وجود داشته باشد، به طور تمام و کمال و آگاهانه روبرو میشود و روشنگرانه برخورد میکند. برای مثال، وقتی به افراد دیگر، به دنیای طبیعی و آثار هنری توجه میکنیم، و حالتی همچون شرکت در بازی به نمایش در میآید. اگر به عنوان وسیلهای برای پایان کار به آنها بپردازیم، هیچ کدام از آنها خوب از آب در نخواهند آمد. ایان مک گیل کریست استدلال میکند که این حالت توجه است که وسیعترین تجربه ممکن از جهان را به ما میدهد.
تجربه ی توجه
بنابراین، در توجه به عنوان منبع، مهم است که حس روشنی از توجه را به عنوان تجربه حفظ کنیم. من معتقدم این همان چیزی است که فیلسوف آمریکایی ویلیام جیمز در سال ۱۸۹۰ به آن فکر میکرد، وقتی نوشت ” آنچه که ما در آن شرکت میکنیم واقعیت است”، این ایده ای ساده اما عمیق است که ما به آن توجه میکنیم و چگونه توجه میکنیم که واقعیت ما را شکل میدهد، لحظه به لحظه، روز به روز، و همه چیز را شکل میدهد.
همچنین حالت اکتشافی که مورد توجه است میتواند ما را به عمیقترین حس هدف مرتبط کند. دقت کنید که شکل های مختلفی از تمرین توجه در نهان بسیاری از سنتهای معنوی دنیا وجود دارد. در سال ۲۰۰۹، در کتاب “آگاهی پیوسته و ناپیوسته”، معلم ذن آمریکایی، دیوید لوی، به موجودیتی بی نظیر شخصیت و آن را شرح میدهد ( سمساره یا تولد ادواری)، مانند سیستم های حکومتی که در آن توجه به یک نفر به “دام” تبدیل میشود، همانطور که از یک چیز به چیزی دیگر چنگ میزند و همیشه دنبال چیز بعدی میگردد تا به آن چفت شود.
Nirvana، برای لوی، صرفا توجه ای آزاد و باز است که کاملا از تعلق خاطرها آزاد شده است. در همین حال، سیمون وی، فیلسوف مسیحی فرانسوی، به عنوان توجه “به شکل خالص خود” دعا میخواند؛ او نوشت که “ارزشهای اصیل و خالص” در فعالیت یک انسان مانند حقیقت، زیبایی و نیکی، همگی حاصل کاربردی خاص از توجه ای کامل هستند.
محرکها
پس مشکل دوگانه است. اول اینکه، سیلی از محرکها که برای جذب توجه ما رقابت میکنند و به طور حتم ما را در برابر خشنودی های آنی قرار خواهند داد. جمعیت محرکها، فضا را برای حالتی اکتشافی مورد توجه قرار میدهد. هنگامی که به ایستگاه اتوبوس میرسم، اکنون به طور خودکار به سمت تلفن خواهم رفت، به جای اینکه به فضا نگاه کنم؛ افرادی که (زمانی که در حال بالا بردن سرم هستم) به نظر میرسد همان کار را انجام میدهند. دوم، در صدر این، روایت اقتصادی – توجهی، که برای همه سودمند بودن آن توجیه شده است، مفهوم توجه را به عنوان یک منبع، به جای توجه به عنوان تجربه، تقویت میکند.
ارزش توجه
در حالتی افراطی، ما میتوانیم داستانی را تصور کنیم که در آن به تدریج توجه به عنوان تجربه را در هر دو صورت از دست میدهیم. توجه تنها چیزی است که باید از آن استفاده کرد، ابزاری برای انجام کارها، چیزی که ارزش آن را می توان استخراج کرد. شاید این سناریو نوعی انحطاط غیر انسانی باشد که جاناتان بلر، منتقد فرهنگی و اجتماعی آمریکایی در مقاله خود از آن با عنوان “توجه کردن” در سال ۲۰۰۶ صحبت میکند، زمانی که او دنیایی را توصیف میکند که در آن “بشریت به روح خودش تبدیل شده است”.
در حالی که چنین نتیجهای شاید کمی تندروی باشد، اما اشاراتی وجود دارند که روان شناسی مدرن هم در همین مسیر حرکت میکند. به عنوان مثال، مطالعه ای نشان داد که اغلب مردان ترجیح میدهند شوکی الکتریکی دریافت کنند تا اینکه خود وسایل خود مانند موبایل را کنار بگذارند. به عبارت دیگر، وقتی هیچ تفریحی نداشتند تا توجه آنها را به خود جذب کند. یا با ظهور جنبش “خودآزمایی خود” که در آن “واقعه نگارهای زندگی” با استفاده از دستگاههای هوشمند برای ردیابی هزاران حرکت و رفتارهای روزانه به منظور به ظاهر این خودسنجی استفاده میکنند. اگر کسی چنین ذهنیتی را بپذیرد، فقط دادههای ورودی معتبر خواهند بود.
خوشبختانه، هیچ جامعهای به مدینه ی فاسده نرسیده است. اما با جریانی از ادعاها در مورد توجه ما انسان ها روبرو میشویم و داستانهایی که ما را به درمان آن به عنوان منبعی برای خود دعوت میکنند، باید تلاش کنیم تا شیوههای ابزاری و اکتشافی خود را در خصوص توجه در تعادل نگه داریم.
چطور میتوانیم این کار را بکنیم؟
برای شروع، زمانی که در مورد توجه صحبت میکنیم، باید از کادربندی خود نسبت به توجه به عنوان یک تجربه دفاع کنیم، نه صرفا یک وسیله یا اجرای هدفی دیگر.
سپس، ما میتوانیم نحوه سپری کردن زمان خود را در برابر توجه منعکس کنیم. علاوه بر توصیه متخصصان در مورد “بهداشت دیجیتال” (خاموش کردن نوتیفیکیشن ها، نگه داشتن گوشی در بیرون از اتاق خواب، و غیره)، میتوانیم مقدار خوبی از وقت خود در هر هفته را برای فعالیتهایی که ما را تغذیه و به روشنگری ما کمک میکنند، قرار دهیم، پذیرای آن باشیم و به شکل غیر مستقیم مانند قدم زدن، بازدید از گالری، گوش دادن به موسیقی توجه خود را به محیط پیرامون خود افزایش دهیم.
با این حال، شاید موثرترین روش، بازگشت به حالت تجسمی، اکتشافی برای توجه، فقط برای یک لحظه یا بیشتر باشد، تا جایی که ما میتوانیم در طول روز با آن همراه باشیم. در عصری از فنآوریهای تند و سریع، که ممکن است کمی … ناامید کننده باشد اما زیبایی و شگفتی در نوع رفتار “تجربه کردن” وجود دارد. این همان چیزی است که وی میگفت: “کاربرد صحیح توجه میتواند ما را به “دروازه ابدیت” هدایت کند … بینهایت بودن در یک لحظه و هر لحظه.”
پاسخ دهید