کوروش یکی از بزرگترین پادشاهان ایران و بنیانگذار سلسله هخامنشی بود. روایاتی که در مورد شخصیت، سیاست، جهانگیری و برخورد با ملل مغلوب شده از او موجود است، وی را به صورت چهره ای افسانه ای در تاریخ ثبت کرده است.
از میان منابعی که به داستان زندگی بنیانگذار سلسله هخامنشی پرداخته، روایتهای سه مورخ مشهور یونانی به نامهای هرودوت، گزنفون و کتزیاس در دست است که او را شخصیت مهمی در جهان باستان دانستهاند. این روایات به اضافه یادنامههای نبونئید، نوشتههای برجای مانده بر سردر بابل، منشور کوروش و موارد مندرج در کتاب تورات و کتاب عزرا منابعی است که شخصیت این مرد برجسته را معرفی میکنند. در این مقاله بر اساس اسناد به جای مانده به معرفی کلی داستان زندگی کوروش و مرگ وی میپردازیم.
با آراد مگ همراه باشید تا با این چهره بزرگ در تاریخ ایران باستان بیشتر آشنا شویم.
از تولد تا به سلطنت رسیدن کوروش
هرودوت و کتزیاس روایات عجیبی در مورد تولد کوروش نقل میکنند. طبق روایات مورخین یونانی، هنگامی که کمبوجیه با ماندانا ازدواج کرد شبی آستیاگ (پدربزرگ کوروش) و آخرین پادشاه ماد، در خواب میبیند که از شکم دخترش درخت تاکی روییده است. خوابگزاران این خواب را اینگونه تعبیر میکنند که ماندانا پسری به دنیا میآورد که سلطنت آستیاگ را از میان خواهد برد.
بنابراین آستیاگ دختر خود را از همدان احضار میکند و از او مانند محبوسی نگهداری میکند. بعد از مدتی ماندانا پسری به دنیا میآورد. شاه ماد او را به یکی از خویشاوندان خود به نام هاراپاگ میسپرد تا بچه را از بین ببرد. اما هاراپاگ طفل را به چوپان خود مهرداد میسپارد. چوپان به اصرار همسر از کشتن کوروش صرف نظر میکند و به جای جنازه کوروش جنازه فرزندشان را که مرده متولد شده بود به ماموران هاراپاگ میدهد.
سالها بعد، کوروش در یک بازی با همسالان در نقش شاه ظاهر میشود و فرزند یکی از درباریان را تنبیه میکند. پدر آن پسر نزد آستیاگ رفته و از رفتار کوروش شکایت می کند و به آستیاگ میگوید که یکی از بردگان به پسرش جسارت کرده و وی را زده است. کوروش را پیش آستیاگ میبرند و او با دیدن چهره، گفتار و رفتار پسرک حدس میزند که وی باید نوهاش باشد. او هاراپاگ را احضار کرده و سرانجام با اعترافات چوپان متوجه میشود که کوروش به راستی نوه اوست.
ضیافت شوم
طبق روایات، آستیاگ برای زنده بودن نوهاش ضیافتی ترتیب داده و هاراپاگ را به این میهمانی دعوت میکند. او در این میهمانی پسر هاراپاگ را قربانی میکند و با گوشت وی غذایی طبخ کرده و به خورد هاراپاگ میدهد و به این شکل او را به بیرحمانه ترین شکل مجازات میکند. آستیاگ بار دیگر دست به دامان جادوگران شده و تعبیر خواب خود را طلب میکند و آنها نیز به او میگویند که چون کوروش در بازی به پادشاهی رسید این خواب تعبیر شده است و دیگر خطری سلطنت وی را تهدید نمی کند. بنابراین کوروش زنده می ماند و مجددا به دربار راه یافته و به همدان، نزد کمبوجیه و ماندانا بازمیگردد.
هاراپاگ که توبیخ شده و پسر دوازده سالهاش را نیز از دست داده کینه پادشاه ماد را به دل میگیرد و همواره در صدد است تا انتقام پسر خود را از پادشاه بگیرد.
با بزرگ شدن کوروش، خبر شکوه و قدرت او در دربار کمبوجیه به گوش هاراپاگ میرسد. او در نهان با کوروش مکاتبه میکند، هدایایی برای او میفرستد و دائما او را بر ضد شاه ماد تحریک میکند.
به دنبال این تحریکات و زمینه سازیهایی که هاراپاگ در بین سران و بزرگان مادی انجام داده بود، کوروش مصمصم میشود پارس را بر ضد ماد بشوراند. درسال ۵۵۳ قبل از میلاد کوروش همه پارسها را بر علیه مادها برانگیخت. در جنگ بین لشکریان کوروش و ماد، عدهای از سپاهیان مادی به او پیوستند و در نتیجه سپاه ماد شکست خورد. پس از شکست مادها کوروش در پاسارگاد شاهنشاهی پارسها را پایه گذاری کرد. این شاه بزرگ پارسی از ۵۵۹- ۵۳۹ قبل از میلاد فرمانروایی کرد.
فتح لیدی
کوروش با لشکر کشی به سرزمین ماد جرات وصف ناپذیری پیدا کرد. او پس از فتح ماد در سال ۵۴۷ م. تصمیم به فتح لیدی گرفت. این سرزمین ثروتمند در آسیای میانه قرار داشت که کوروش موفق شد آن را فتح کند.
در جنگی که بین کروزوس پادشاه لیدیه و کوروش روی داد، کوروش در کاپادوکیه به کروزوس پیشنهاد کرد که مطیع پارس شود. کروزوس این پیشنهاد را قبول نکرد و جنگ بین طرفین آغاز شد. در اولین برخورد، فتح با کروزوس بود. سرانجام در نبرد شدیدی که در پتریوم اتفاق افتاد کروزوس شبانه فرار کرد و سپاهیان خود را متفرق کرد. او در سر راه خود آبادیها را خراب کرد تا مانع حرکت کوروش شود. او به طرف سارد، پایتخت لیدی رفت.کروزوس تصور میکرد کوروش به واسطه رسیدن فصل زمستان ترک مخاصمه میکند اما برعکس کوروش به پیشروی خود ادامه داد و در مقابل سواره نظام لیدی از شتر استفاده کرد.
اسبهای لیدی از مقابله با شتران متوحش شده و گریختند. کروزوس به سمت سارد گریخت و در آنجا متحصن شد. او شهر را محاصره کرده و کروزوس را دستگیر کرد. لیدی تسخیر شد و به ایالات ایران افزوده شد.
طبق منابع موجود همانگونه که کوروش، آستیاگ( پدربزرگش) را بعد از سرنگونی در رفاه نگه داشت تا به مرگ طبیعی بمیرد، کروزوس را نیز نکشت و همین شیوه برخورد و رفتار بزرگ منشانه او با اسرا بیانگر شخصیت برجسته اوست.
فتح بابل
اما فتح بابل یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ است. پس از فتح لیدی، کوروش متوجه شهرهای یونانی شد و از آنها نیز تسلیم بی قید و شرط خواست که یونانیان رد کردند. در نتیجه شهرهای یونانی یکی پس از دیگری تسخیر شدند. کوروش فتح اسیای صغیر را به پایان رساند و سپس متوجه سرحدات شرقی شد. زرنگ، رخج، مرو و بلخ یکی پس از دیگری در زمره ایالات جدید درآمدند.
کوروش از سیحون عبور کرد و به جیحون که سرحد شمال شرقی کشور را تشکیل میداد رسید و در آنجا شهرهایی مستحکم به منظور دفاع از حملات قبایل آسیای مرکزی بنا کرد.
کوروش در بازگشت از سرحدات شرقی، عملیاتی در طول سرحدات غربی انجام داد. ضعف بابل به واسطه بی کفایتی نبونئید (حاکم بابل) و فشارهای مالیاتی بر مردم، کوروش را متوجه بابل کرد. بابل بدون دفاع سقوط کرد و پادشاه آن دستگیر شد. بابلیان کوروش را رهاننده خود میدانستند. پس از تسخیر بابل در سالهای ۵۳۹ یا ۵۳۸ پیش از میلاد، کوروش خود را پادشاه چهارپاره گیتی نامید.
کوروش بندگی خود را نسبت به مردوک (خدای بابلیان) اعلام کرد. او در همان نخستین سال سلطنت خود در بابل، فرمانی مبنی بر آزادی یهودیان از اسارت و بازگشت به وطن و تجدید بنای معبد خود در بیت المقدس انتشار دارد.
او تمام بت هایی را که توسط حاکم بابل به زور بدست آمده بود بازگرداند و دستور داد تا معبد اورشلیم را بازسازی کنند. بدون شک، سیاستهای درست و به جای پادشاه هخامنشی در محبوبیت و پایداری حکومت وی تاثیر بسزایی داشته است.
فرجام کوروش
در مورد مرگ کوروش روایتهای متفاوتی وجود دارد. مطالبی که به واقعیت نزدیکترند حکایت از این دارند که در اثر شورشهای ماساژتهای نیمه صحراگرد که یک تیره سکایی در آنسوی رودخانه اراکس بودند مرزهای شمال شرقی مورد تهدید قرار گفت. کوروش فرزند خود کمبوجیه را به عنوان شاه بابل انتخاب کرد و خود عازم جنگ شد. در ابتدا موفقیتهایی به دست آورد اما ملکه تومیری او را به داخل سرزمین خود کشاند و کوروش در نبردی سخت شکست خورد و زخم عمیقی برداشت. او بعد از سه روز درگذشت و پیکر وی را به پاسارگاد آورده و در آرامگاهش دفن کردند.
آرامگاه کوروش بزرگ در استان فارس و در میان مجموعه جهانی پاسارگاد واقع شده است. این مجموعه پنجمین اثر از ایران است که با صد در صد آرا در لیست میراث جهانی یونسکو جای گرفت.
سخن آخر
او نابغه ای بود که نه تنها امپراطوری بزرگی را بنیان گذاشت بلکه رفتاری نیز درخور و شایسته مقام خود داشت. او به همه خدایان و ادیان احترام میگذاشت و با دشمنان مدارا میکرد. هرودوت او را پادشاهی بخشنده و آسانگیر دانسته و در توصیف او آورده که در مال و منال حریص نبود و خیر خلق را هدف خویش قرار داده بود. او تصویری که از پادشاهان خودکامه و مغرور در تاریخ به جای مانده بود را تغییر داد و با صفات اخلاقی توانست ملتهای مختلف را با خود همراه کند و این تسلیم عامه نه از سر اجبار که از سر امنیت، آرامش، دادگستری و مساوات بود.
برخی از بزرگان شخصیتی پیامبرگونه برای کوروش قائلند و صفات او را برتر از هم رده و هم عصرانش میدانند بگونهای که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان صفت ذوالقرنین را که در قرآن آمده منطبق با خصوصیات کوروش بزرگ میداند و او را پادشاهی عادل و رعیت پرور و دارای دین، عقل و فضایل برتر اخلاقی خطاب میکند.
با همه این تفاسیر، کوروش هر که بود بر اساس عملکرد و مطالب به جای مانده از مورخین یونانی با همه دشمنی ها و عداوتها، شخصیتی است که محبوبیت ویژهای نزد همگان داشته و دارد. امروزه هفت آبان با نام کوروش بزرگ پیوند خورده است. بیایید صفات و منش کوروش را بشناسیم و یک پرستنده صرف بی تفکر نباشیم.
منابع:
سرفراز، فیروزمندی. (۱۳۸۱). «باستان شناسی و هنر دوران تاریخی». تهران:انتشارات عفاف
خدادایان، اردشیر. (۱۳۷۸)، «هخامنشی ها». تهران: انتشارات به دید
پیرنیا، حسن (۱۳۶۹). «ایران باستان». تهران: انتشارات دنیای کتاب
پاسخ دهید