مادر مارلون به الکل اعتیاد داشت و او همیشه نگران بود که خبر گم شدن یا دستگیر شدن مادرش توسط پلیس را به خانواده بدهند. در سنین کودکی مارلون همراه خانوادهاش به ایالت ایلینوی نقل مکان کردند و در همین دوران پدر و مادر مارلون از هم جدا شدند. با آرادمگ همراه باشید.
رابطه مارلون با پدرش خوب نبود و هرچه سن او بالاتر میرفت اختلافات او با پدرش بیشتر میشد. براندو در مدرسه تنها به ورزش، نمایشنامه و ادبیات علاقه داشت و در درسهای دیگر استعداد چندانی نداشت. پدرش از اینکه مارلون در درس و مدرسه ضعیف بود از او ناراضی بود.
براندو در سن هفده سالگی به مدرسهای نظامی رفت. پدرش فردی سختگیر و به شدت منضبط بود و اعتقاد داشت مارلون این خصایص را از او به ارث نبرده است؛ به همین منظور قصد داشت تا با فرستادن مارلون به مدرسه نظامی او را همانند خود سازد.

از آنجا که مارلون برخلاف میل و علاقه خود به مدرسه نظام رفته بود، شرایط تحصیلی و انضباطی مطلوبی نداشت. او در دوران تحصیل خود دردسرهای بسیاری ایجاد میکرد و همین مشکلات سبب شد تا او از مدرسه اخراج شود. او نتوانست تحصیلات خود را تکمیل کند و از مدرسه فارغ التحصیل شود.
بعد از اخراج شدن از مدرسه براندو به خانه بازگشت و پدرش که از ادامه تحصیل او در مدرسه نظام ناامید شده بود مارلون را به نیویورک فرستاد. یکی از خواهران مارلون در نیویورک در رشته بازیگری تحصیل میکرد. براندو نیز همراه با او در این راه قدم گذاشت و در یک آموزشگاه بازیگری ثبت نام کرد. در این آموزشگاه براندو در کلاسهای بازیگری «استلا آدلر» شرکت کرد و این کلاسها تأثیر بسیاری بر یادگیری بهتر و کشف استعدادهای او داشت.
یکی از روشهایی که مارلون در این کلاسها آموخت، الهام گرفتن از تجربیات و احساسات شخصی برای خلق شخصیتهای متفاوت است. بعد از گذراندن دورههای آموزشی براندو توانست به تئاتر برادوی راه یابد و این موفقیت برای او بسیار ارزشمند بود. در سال ۱۹۴۴ برای اولین بار با نمایش «مادر را به یاد میآورم» به روی صحنه رفت.

در سال ۱۹۴۴ براندو با حضور در نمایش «اتوبوسی به نام هوس» توانست نظر بسیاری از منتقدان و هنرمندان تئاتر را به خود جلب کند. مارلون در طول سالهای فعالیت هنری خود در فیلمهای متفاوتی ایفای نقش کرد؛ در فیلم «زنده باد زاپاتا» در سال ۱۹۵۲ نقش دهقانی فقیر را بازی کرد که در نهایت به مقام ریاست جمهوری مکزیک رسید و برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد و در جشنواره بینالمللی کَن برنده جایزه شد.
در سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۸ در صنعت فیلم و سینما مارلون براندو چهرهای جذاب و شناخته شده بود که بین مردم به محبوبیت قابل توجهی دست پیدا کرده بود.
علاوه بر دوران اوج و موفقیت در طول دوره زندگی هنری براندو، روزهای سخت و ناامید کننده نیز وجود داشت. در سال ۱۹۶۲ استودیو Metro-Goldwyn-Mayer (MGM) تصمیم گرفت با براندو برای بازی در فیلمی تحت عنوان «شورش در کشتی بونتی» قرارداد ببندد. براندو در طول فیلمبرداری این فیلم رفتارهایی غیرحرفهای و ناپسند از خود نشان میداد و با طرح اصلی فیلمنامه موافق نبود و درخواست تغییر فیلمنامه را داشت، متأسفانه خروجی این فیلم نیز نظر مخاطبان را جلب نکرد و این فیلم در گیشه با شکست مواجه شد.

مدتی بعد از سال ۱۹۶۲ مارلون در فیلمهای دیگری نیز حضور پیدا کرد که هیچوقت آن فیلمها به موفقیت چندانی دست نیافتند. بعد از این دوره در سال ۱۹۷۲ براندو دوباره توانست جایگاه خود با ایفای نقش دون کورلئونه در فیلمی به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا «پدرخوانده» به دست آورد. فیلم پدرخوانده برای مارلون جایزه اسکار و گلدن گلوب را به ارمغان آورد همچنین برای جایزه بَفتا نیز نامزد بهترین بازیگر مرد شد.
در مراسم اهدای جوایز اسکار زمانیکه نام براندو به عنوان بهترین بازیگر مرد اعلام شد، بانویی سرخپوست به جای او به روی صحنه آمد. آن بانوی سرخپوست دلیل حضور پیدا نکردن مارلون براندو در این مراسم را برخورد نامناسب هالیوود و اهالی هنر با بومیان آمریکا عنوان کرد.
در سال ۱۹۹۴ براندو تغییر عقیده داد و از انجمن اسکار تقاضا کرد تا تندیس اسکار را به او بدهند اما متأسفانه درخواست او با موافقت روبرو نشد.
بعد از بازی بی نظیر براندو در پدرخوانده توقعات دوباره از او بالا رفت اما این توقعات برآورده نشد. منتقدان و هنرمندان برخی از فیلم های آن دوران را آثاری بیکیفیت شمردند و معتقد بودند که استعداد و هنر مارلون براندو را نمیتوان در این آثار یافت.
در سال ۱۹۷۲ مارلون در فیلم «آخرین تانگو» به ایفای نقش پرداخت و این فیلم مورد انتقادات فراوانی قرار گرفت. محتوای غیراخلاقی فیلم باعث شد تا نمایش آن در بسیاری از کشورها ممنوع شود. همچنین فیلم دیگری از آثار او به نام «جزیره دکتر مورو» نیز نتوانست به موفقیت دست پیدا کند و با انتقادات فراوانی روبرو شد.

در سال ۲۰۰۱ آخرین فیلمی که مارلون در آن به ایفای نقش پرداخت فیلم کمدی «امتیاز» بود که در آن با رابرت دنیرو همبازی بود. در سال ۱۹۶۰ ستارهای به افتخار مارلون براندو در پیادهروی مشاهیر هالیوود قرار دادند و از او تجلیل کردند.
یکی از ویژگیهای مارلون در بازیگری تلاش بی وقفه او برای همذات پنداری با شخصیت بود. او در فیلمهای مختلف بنا به شرایط و ویژگیهای نقش خود را در موقعیتهای سخت و حساس قرار میداد تا شخصیت برای بیننده کاملا ملموس باشد.
علاوه بر فعالیتهای هنری مارلون در فعالیتها و تظاهرات اجتماعی نیز شرکت میکرد و علاقه بسیاری به برقراری عدالت در زمینه حقوق اجتماعی و سیاسی سرخپوستان و سیاهان داشت.
براندو در زندگی شخصی خود مانند زندگی خانوادهاش روزهای خوشی را سپری نکرد. او ازدواجهایی ناموفق داشت و فرزندانش نیز تحت تأثیر زندگی خانوادگیشان سرنوشتی نافرجام داشتند؛ پسرش به جرم قتل به زندان منتقل شد و دخترش نیز با خودکشی زندگی خود را از بین برد. براندو سه بار ازدواج کرد و حاصل این سه ازدواج سه فرزند بود.

مارلون و اتفاقاتی که زندگی فرزندانش را تحت تأثیر قرار داده بود تیتر اول رسانهها شده بود و علاقهمندان به مارلون نگران او و وضعیت جسمانیاش بودند. براندو در سالهای آخر عمرش اضافه وزن پیدا کرده بود و این موضوع مشکلاتی برای او به وجود آورده بود. در سال ۲۰۰۴ مارلون به دلیل مشکلات ریوی در سن ۸۰ سالگی چشم از جهان فرو بست.
براندو با تمام سرکشیها و کجخلقیهایی که در زندگی با خود و اطرافیانش داشت، محبوبترین بازیگر دوران خود بود و طرفدارانش بعد از مرگ او نیز یادش را زنده نگاه داشتند. از گذشته تاکنون منتقدان و هنرمندان بسیاری از مارلون براندو به عنوان یکی از بزرگترین و بااستعدادترین بازیگران هالیوود یاد میکنند.
مارلون از سال ۱۹۵۲ تا سال ۲۰۰۱ در فیلمهای متفاوتی به ایفای نقش پرداخت و تعدادی از این آثار از جمله سایونارا، ژولیوس سزار، فصل سفید خشک، آمریکایی زشت و… نامزد دریافت جایزه از اسکار، گلدن گلوب و بفتا شدند.
پاسخ دهید