اگر مفهوم”نظریه یکپارچگی” دوام بیاورد، چه شرایطی باید وجود داشته باشد تا این نظریه عملی شود؟ حتما درباره تئوری یکپارچگی کم و بیش مطالعاتی داشته اید. در اینجا سراغ دکتر پو چی وو ( .Po Chi Wu Ph.D ) می رویم تا ببینم درباره نظریه یکپارچه سازی چه پیشنهاداتی ارائه می دهد. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.
یکپارچه سازی
آیا باید نظریه یکپارچه سازی در دایره اخلاق قرار گیرد؟ به نوعی هم روشنی و هم جنبههای تاریک را دربر بگیرد، هم خوب و هم بد باشد، چرا که باید حقیقت را در مورد انسانیت منعکس کند حتی گاهی اوقات غیر منطقی و متناقض با طبیعت باشد.
اگر چنین مفهومی وجود داشته باشد، وجودش باید در طول زمان همیشگی باشد. اگر در حال حاضر نامریی باشد، باید یک یا چند لایه وجود داشته باشد که ما قادر به درک آن نیستیم و یا باید بتوانیم از ذهن هشیار خود کمک بگیریم و آن را درک کنیم. بر اساس این تعریف، این لایه یا این لایهها باید تابع اتصال و ادغام تمام انرژیهای عالم ما باشند. ما چگونه چنین مفهومی را درک میکنیم؟ از آنجا که آگاهی ما محدود است، از توانایی فکری خودآگاه مغز برای پردازش اطلاعات عقلانی استفاده می شود، به عنوان مثال براساس دانش و تجربه قبلی نمی توان به حالتی ادرکی دست یافت. چه ابزار دیگری ممکن است داشته باشیم که در حال حاضر از آن بیاطلاع هستیم و یا از ارزش آن ابزار خبر نداریم؟ نشانههای حقیقت که ممکن است غیرمنطقی یا غیرقابل درک باشند، از دیدگاه انسانها چه هستند؟

حقیقت تئوری یکپارچه سازی
چه کسی در میان ما میتوانست چشم انداز چنین تئوری را ببیند؟ درباره هنرمندان و افرادی که در حال حاضر به عنوان “معلول ذهنی” شناخته می شوند، چگونه است؟ هنرمندان چگونه دنیا را درک میکنند؟ هنرمندان بنیان گرا، آن هایی که وقتی کارهایشان و تفسیرهایشان را می بینیم، بیشتر ماها نمی توانیم دنیای ذهنی آنان را تصور کنیم و یا حتی درک کنیم. چرا هنرمندان میتوانند چنین تصوراتی داشته باشند؟ آیا آنها واضحتر میبینند، یا صداقت بیشتری در قبال کارهای خود دارند؟ یا توانایی درک اختلالات ذهنی تحریف شده و موجود در مغز خود را دارد؟ برخی از هنرمندان ادعا میکنند که آرزو دارند حقایقی را که بقیه ما نمیتوانیم ببینیم را به ما نشان دهند. مطمئنا نظریه ی یکپارچه سازی باید حقیقتی نهایی را توضیح دهد که باید نوعی خود آشکاری باشد و در زمان آشکار شود.
درک مفهوم یکپارچگی
مدلهای مذهبی دنیا چطور؟ آیا آنها واقعا میتوانند چنین مفهومی را منعکس کنند؟ آیا آنها تلاش میکنند تا سطحی از درک را به پایان برسانند، حتی اگر آن درک برچسب “راز” به خود بگیرد، همانطور که در سنت کاتولیک ارائه شده است؟ آیا احساس راحتی بیشتری نسبت به یک برچسب (آشنا) داریم که به ما نسبت به چیزی که آنقدر نامشهود است که درک کامل آن غیر ممکن است، کمک کند؟ در سنت یهودی – مسیحی، خدا مطرح نیست، قدرت مرموز و طبیعت خدا، مسئول ایجاد همه چیز است؟ ما به سادگی به خداوند ایمان داریم، تا باور کنیم که ایمان پاسخ تمام سوالات (انسانی) ماست. در عین حال، علیرغم قدرت مطلق خداوند، خداوند انتخاب میکند که به انسانها اجازه اعمال آزادانه را بدهد. چطور آزادی با حقیقت مرتبط خواهد بود؟ آیا قدرت و انرژی خدا همه چیز را به همه چیز وصل میکند؟
روح انسان و وحدت
اگر بر این باوریم که هر یک از ما دارای روح، روحی فناناپذیر و انرژی ابدی است که فراتر از زمان میرود، پس ممکن است قدرت جمعی و روح ترکیبی ما شاهدی بر این نظریه یکپارچگی باشد؟ آیا این راهی است که به نظریه تناسخ فکر کنیم، اعتقاد به اینکه مرگ انسان گذاری به بافتی متفاوت و نوعی تجربه زندگی است؟ اگر به مفهوم روح اعتقاد داشته باشیم، آیا به قدری کشش دارد که فکر کنیم روح ما میتواند به طریقی با هم ارتباط برقرار کنند؟ این بیانگر بعد انسانی است و نه هر چیز دیگر، بنابراین این خط انعکاس نمیتواند شامل همه چیز باشد، مگر این که باور کنیم که همه چیز یک “ماهیت” دارد، لایه ای از نوعی انرژی که ما قادر به درک و فهم آن نیستیم.

واقعیت واقعی یا واقعیت غیرواقعی
اصول بنیادین فیزیک کوانتومی بعدی دیگر را به معنای واقعی کلمه، از آنچه که ما به عنوان واقعیت درک میکنیم، خلق میکند. اگر ما واقعا همه چیز را در سطح اتمی و یا حتی وابسته به پدیده های درون اتمی درک کنیم، چه خواهیم دید؟ اگر بتوانیم اثر متقابل تحلیل های سازنده و نا منظم را در تقلیل واقعیت ببینیم، همه چیز به سادگی الگوهای متفاوت از تعامل این تحلیل های بنیادین نخواهد بود؟ اگر این را بپذیریم، حتی مفهوم “تحلیل بنیادی” فقط توصیفی از دیگر الگوی های تعامل انرژی است.
این تمرین فلسفی منجر به نتیجه پارادوکسیکال میشود. ما نمیتوانیم چیزی را که فراتر از توانایی ادراک ماست درک کنیم. اگر ما مفهوم کوچکترین اجزای غیر قابل تقلیل ناشناخته را تجزیه کنیم، به حوزه قدرت اندیشه باز نخواهیم گشت؟ افکار ما قطعا برخی از ما را به هم نزدیک میکند و همچنین میتواند به روشهایی که ما را از هم جدا نگه میدارد و حداقل در بعد فیزیکی واقعیت ما چنین تعبیر و تفسیر می شود.

خلق زبان و مفاهیم
این برای سفری کارآفرینی هدفی بسیار جذاب است. بسیاری از کارآفرینان خلاق و رویایی معتقدند که آنها به دنبال حقیقتی در مورد مردم و جهان هستند. آنها به طور طبیعی همچون کشیشی هستند، شور و اشتیاق خود را به اشتراک میگذارند و امیدوارند به بقیه ما دنیایی را نشان دهند که فقط خود می توانند ببینند. آنها باید چشمانداز خود را ترجمه کنند، زبانی پیدا کنند و یا زبانی را خلق کنند که بتواند پلی میان سطح درک آنها و ما ایجاد کند. آیا این قدرت تفکر نیست که از زبان برای درک مثال هایی از نظریه یکپارچگی کمک می گیرد و استفاده می کند؟
اگر هنوز هم این مقاله را میخوانید، چیزی در انرژی افکار من توجه شما را جذب میکند. این یعنی چی؟ آنهایی که بعد از چند جمله اول تسلیم شدند، تصمیم گرفتند منطق را دنبال کنند. شاید آنها احساس میکردند که در افکار پریشان من هیچ منطق، هدفی یا معنایی وجود ندارد. انتخابهای آنها، عقاید آنها، کاملا معتبر هستند. از دیدگاه نظریه یکپارچگی، در همه چیز، هیچ انتظاری وجود ندارد، هیچ قضاوتی وجود ندارد. در یک سطح از واقعیت، همه ما با هم متفاوت هستیم و در عین حال، همه ما از عناصری مشابه ساخته شدهایم، انرژی ها و قدرت مشابه، تعامل با راههایی که آن ها را درک نمیکنیم و یا نمی فهمیم.

پذیرش نظریه یکپارچگی
اگر این فرض را بپذیرید، چه کاری میخواهید برای غنیتر کردن زندگی خود انجام دهید؟ چگونه باور شما زندگی دیگران را غنی میکند؟ این ممکن است تلاشهای خلاقانه شما را در هر حوزهای که انتخاب میکنید، تغییر دهد؟ چگونه احساسی در برخی از روشهای بسیار عمیق و بنیادی، می تواند نحوه ساختار جامعه را تغییر میدهد؟ چه نوع ابزاری میتوان برای نمونههایی از تعامل مثبت در مقابله با نیروهای تاریکی و ترس ساخت؟ آیا حس تنهایی با احساس تنهایی قویتر نمیشود؟ آیا عمل خودکشی بیانیه نهایی فردی نیست که بخواهد از دیگران جدا شود؟ آیا این پیغام هشداری بزرگ برای ما ارسال نمیکند که شاید توانایی ما برای ارتباط برقرار کردن، برای برقراری ارتباطی واقعی به شیوهای که دیگران را لمس کنیم، در حالی که این ارتباط هنوز شکل نگرفته و بسیار ابتدایی است، این برای بقای جمعی ما حیاتی است؟ ما شروع به درک زندگی میکنیم وقتی که یاد میگیریم واقعا با افراد حقیقی و با بشریت ارتباط برقرار کنیم.
باسلام ممنون خیلی خوب بود استفاده کردم مفید بود