خودکشی و افسردگی

خودکشی فاجعه‌بارترین نتیجه‌ی افسردگی است. اکثر سی هزار مردی که همه ساله بر اثر این اقدام در آمریکا جان خود را از دست می‌دهند گرفتار افسردگی هستند. اما چون مرگ بر اثر خودکشی نوعی سرافکندگی اجتماعی برای اطرافیان است بنابراین به عنوان خودکشی معرفی نمی‌شوند؛ بسیاری از مرگ‌های ناشی از سوانح رانندگی نیز احتمالا نوعی خودکشی است که در گزارش‌ها ارائه نمی‌شوند. تعداد واقعی خودکشی‌ها در کشور باید به عدد پنجاه هزار نزدیک‌تر باشد. تعداد کسانی که دست به خودکشی می‌زنند اما جان خود را از دست نمی‌دهند بین دو تا هشت برابر خودکشی‌های منجر به مرگ برآورد می‌شود. آمار خودکشی در نتیجه‌ی افسردگی بسیار وحشتناک است. و هر روزه شاهد روند افزایشی آن در سنین مختلف هستیم. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.

خودکشی و دلایل مشهود آن

زنان حدود سه برابر مردان دست به خودکشی می‌زنند اما مردها بیش از زن‌ها بر اثر خود کشی می‌میرند. بیشتر بودن تعداد زنانی که دست به خودکشی می‌زنند احتمالا حاکی از بیشتر بودن میزان افسردگی در میان زنان است. اینکه تعداد بیشتری از مردان بر اثر خودکشی می‌میرند به روش خودکشی آنان مربوط می‌شود. تا همین اواخر زنان شیوه‌های کم‌تر مهلکی از قبیل بریدن مچ دست یا خوردن قرص خواب به میزان بسیار بالا در پیش می‌گرفتند و مردان اسلحه یا گازکربنیک و یا حلق‌آویز شدن را انتخاب می‌کردند. اما امروزه همراه با افزایش بارز زن‌هایی که اسلحه دارند، خودکشی با اسلحه در میان آنان به صورت نخستین گزینه درآمده است. به همین سبب میزان مرگ و میر زنان تغییر کرده است. ( ۸۰% از اقدام‌های خودکشی با سلاح منجر به مرگ می‌شود، حال آن که ۱۰% از موارد خوردن زهر یا دارو به مرگ منتهی می‌شود که این خود دلیل نیرومندی است برای نداشتن اسلحه در خانه).

در میان دلایلی که مردم برای اقدامشان به خود کشی گفته‌اند: افسردگی، تنهایی، بیماری، مشکلات زناشویی و مسایل مالی و یا شغلی بیشترین عوامل هستند. در حالی که همواره میزان خودکشی در میان افراد میانسال بیش از نوجوانان و جوانان بوده اما به طور کلی میزان خودکشی در میان آنان رو به کاهش است، حال آنکه میزان آن در میان نوجوانان و جوانان روندی افزایشی دارد.

در واقع رویداد خودکشی در میان افراد ۱۵ تا ۲۴ سال در طول چهار دهه گذشته در ایالات متحده چهار برابر شده است. بررسی ملی درباره دانش‌آموزان سه سال آخر دبیرستان نشان داده است که ۲۷% آن‌ها بیان کردند که درباره کشتن خود “خیلی فکر کرده‌اند” و از هر ۱۲ نفر ۱ نفر خبر از اقدام عملی درباره خود داده است.

دانشجویان دو برابر هم‌سن و سال‌های غیر دانشجوی خودشان خود کشی می‌کنند. افزایش خودکشی در میان دانشجویان نه فقط در ایالات متحده بلکه در کشورهای اروپایی، هند و ژاپن نیز روی داده است. چنین دلایلی برای تبیین افزایش یاس و ناامیدی مطرح شده است: تنها زیستنِ بی‌سابقه و اجبار به حل و فصل مشکلات دور از خانه و خانواده؛ کوشش برای حفظ وضع تحصیلی درخسان در شرایطی که رقابت بسیار دشوارتر از دوره دبیرستان است؛ بلاتکلیفی و تردید درباره گزینه‌های شغلی؛ تنهایی از نداشتن دوستان همیشگی و ماندگار و اضطراب در مورد دوستان تازه.

خودکشی - افسردگی

بررسی درباره زندگی و وضع تحصیل دانشجویانی که دست به خود کشی زده بودند نشان داد که نسب و همسالان خود متغییرتر و دمدمی‌مزاج‌تر هستند، به خودشان بیشتر از دیگران فشار می‌آورند و نسبت به دانشجویانی که دست به خودکشی نزده بودند بیشتر گرفتار افسردگی می‌شدند. علاوه بر این درباره احتمال خودکشی کردنشان، به دفعات به دیگران هشدار داده بودند. رویدادهای اصلی و پیش‌بینی کننده‌ی اقدام به خودکشی عبارتند از: نگرانی از وضع تحصیل و سلامت جسمانی و همچنین اختلال در روابط با دیگران. اما نمی‌توان اطمینان داشت که آیا این عوامل موجب خودکشی شده‌اند و یا اینکه وضع تحصیل و اختلال در روابط خود برخاسته از افسردگی شدید بوده‌اند.

این احتمال وجود دارند که دانشجویانی که دست به خود کشی زده‌اند اصولا پیش از دانشگاه روش حل و فصل مشکلات و عواطف شخصی خود را یاد نگرفته بودند. یکی از تحقیقات به این نتیجه رسیده است که موقعیت‌های پرتنش این قبیل دانشجویان بیشتز ا دیگران نبوده بلکه منابعی که برای حل و فصل مشکلات و عواطف شدید خود به آن دسترسی داشته‌اند کم‌تر از دیگران بوده است.

نمرات تحصیلی دانشجویانی که خودکشی می‌کنند به طور متوسط بهتر از نمرات همکلاسی آن‌ها است اما نمرات دانش‌آموزانی که دست به خودکشی می‌زنند در ردیف نمرات بسیار ضعیف دبیرستانی قرار دارند. این قبیل دانش‌آموزان معمولا یا از اختلالات رفتاری رنج می‌برند و یا مردود می‌شوند، با این حال در میان آنان، دانش‌آموزانی با شرایطی درخشان هم هستند که به خاطر تلاش برای احراز رتبه‌های بالا، خود را در شرایط سخت و پرفشار قرار می‌دهند.

ویژگی بارز نوجوانانی که دست به خودکشی می‌زنند انزوای اجتماعی است، آنان خودشان را مردم گریز می‌دانند؛ پدر و مادر بیشتر آنان از یکدیگر جدا شده و یا طلاق گرفته‌اند و یا الکلی و معتاد هستند و مهر و محبت کم‌تری به فرزندان خود دارند.

علاوه بر افسردگی عامل دیگری که در خودکشی نقش دارد مواد مخدر است. یکی از بررسی‌ها درباره ۲۸۳ مورد اقدام به خودکشی نشان داد که ۶۰% آن‌ها اهل مصرف مواد مخدر و ۸۴% هم گرفتار الکل و مواد دیگر بودند. معلوم نیست که اعتیاد به مواد آنان را افسرده کرده به سوی خودکشی کشانده و یا اینکه به منظور حل و فصل افسردگی به مواد پناه برده و چون ثمربخش نبوده دست به خودکشی زده‌اند. در بسیاری از افرادِ یادشده در نمونه، مواد مخدر مقدم بر اختلال‌های روان‌شناختی بوده است.

در بین جوانان (کم‌تر از سی سال) گرفتار مواد مخدر که دست به خود کشی زده بودند شماری بیش از آنان طی چند هفته‌ی قبل از اقدام، گرفتار تعارض با دیگران یا از دست دادن همسر یا نامزد شده بودند. این امکان وجود دارد که به این ترتیب آنان احساس کرده باشند یگانه پشتیبان خود را از دست داده‌اند، یعنی اگر چنان پشتیبانی را بر اثر مصرف مواد از دست نداده بودند بدون دست زدن به خودکشی، موفق به حل و فصل استرس و تنش خود می‌شدند.

در برخی افراد اقدام به خودکشی به خاطر طاقت فرسا بودن پریشانی هیجانی و پیدا نکردن راه‌حل‌های دیگر است. در مواردی هم شخص دلش نمی‌خواهد خود را بکشد بلکه می‌خواهد وخامت وضع خود را به دیگران نشان دهد. در این قبیل موارد انگیزه دست زده به خود کشی، انتقال احساسات یاس و ناامیدی خویش و تلاش برای تغییر رفتار دیگران است. زنی که بیش از اندازه قرص خواب‌آور می‌خورد تا نامزدش را که می‌خواهد او را رها کند وادار به تغییر تصمیم کند،  و دانش‌آموزشی که به خاطر فشار پدر و مادر برای به دست آرودن رتبه نخست به همین اقدام دست می‌زند نمونه‌هایی از تلاش‌های یاد شده هستند؛ اقدام به خودکشی درواقع فریادی برای کمک گرفتن است.

برای مواردی که اقدام به این عمل به مرگ منجر نمی‌شود اصطلاح فراخودکشی پیشنهاد شده است با این تعریف که شخص به عمد به خودش آسیب می‌زند و برای مثال مقدار بسیاری دارو را بیشتر از اندازه معمول و فراتر از تجویز پزشکان در یک نوبت مصرف می‌کند. ترجیح این اصطلاح به خاطر حذف تلویح “آرزوی مرگ” در خودکشی است. چنانچه پیشتر هم مطرح شده است به جز خودکشی اقدامات و تدابیر دیگری هم برای فراخودکشی وجود دارد. در هر حال، بیشتر کسانی که اقدام به خودکشی می‌کنند دستخوش آشفتگی و استرس چندان شدیدی هستند که نمی‌توانند به درستی بی‌اندیشند. درواقع خودشان هم نمی‌دانند که می‌خواهند بمیرند یا زندگی کنند؛ معمولا به هر دو سو گرایش دارند و گاهی یکی بر دیگری می‌چربد. از آنجایی که بارزترین عامل پیش‌بینی خودکشی وجود اقدام قبلی است بنابریان همه‌ی فراخودکشی‌ها را باید جدی گرفت. هرکسی که در گفته‌هایش حرف از خودکشی می‌زند به یقین احتمال اقدام واقعی به خودکشی را دارد. در بسیاری از جوامع مراکز جلوگیری از خودکشی وجود دارد تا افراد گرفتار را یاری دهند خواه به صورت تلفنی و یا حضوری.

شهین غمگسار
مترجم هستم. با واژه‌ها سروکار دارم. و گاهی می نویسم.