آندرا بونیور، روانشناس بالینی، بخش عمدهای از زندگی حرفه ی خود را درگیر صحبت کردن، نوشتن، تفسیر و تحقیق درباره چگونگی مدیریت روابط اشتباه بوده است. زوجین می توانند مانند یک کنترل گر و یا سم عمل کنند، برای مثال، جایی که اعتماد از بین رفته است. اغلب پرسیده میشود چطور خیانت، بی وفایی و یا تحولی عاطفی در یک رابطه را تحمل کنیم و این میتواند مایه دل شکستگی باشد. دانستن این موضوع به خودی خود ممکن نیست بنابراین ۱۳ نشانه وجود دارد که باید آن ها را در رابطه خود جستجو کنیم. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.
اما مهم اینجاست که یاد بگیریم چه زمانی میتوان رابطه ای را خوب پیش برد. بسیاری از مردم نمیدانند به دنبال چه چیزی در رابطه هستند، یا بدتر از آن، همه نکات مثبت را نمیدانیم که واقعا چطور میتوانیم سزاوار داشتن رابطه ای سالم باشیم. اگر به والدین خود و یا دیگر اعضای خانواده نگاه کنیم متوجه میشویم که از الگوهای اشتباهی در رابطه استفاده میکنند، ممکن است این الگوهای اشتباه رفتاری را به عنوان الگوهای “عادی” تعریف کنند و بشناسند و شاید درکش کمی مشکل باشد که واقعا رابطه ی خوب، چه رابطه ای است.

در ذهن ما چه چیزی است؟ اینجا مکانی است که نخست باید از آن شروع کنیم. روابط سالم و کاربردی ویژگیهای خاص خود را دارند تا بتوان به خصوص به روابطه ای عاطفی متعهد بود. این ویژگی ها نباید اختیاری باشند. زیرا زمانی که ناپدید میشوند، تازه پرداختن به مشکل اهمیت پیدا میکند.
اعتماد
اعتماد یکی از مهمترین ویژگیهای هر ارتباطی است. بدون اعتماد، پایه و اساس محکمی برای ایجاد صمیمیت عاطفی وجود نخواهد داشت و پتانسیل آسیب زدن از سوی فرد به طور مستمر بزرگتر و بزرگتر میشود. بدون اعتماد، شما به طور همیشگی مطمئن نیستید آیا میتوانید روی شریک خود حساب کنید تا با او همراه شوید یا نه، و اینکه آیا واقعا فقدان اعتماد خود حرفی برای گفتن ندارد؟ راههای زیادی برای ایجاد و بازسازی اعتماد در رابطه وجود دارد، اما اگر تلاشی برای بهبود و بازسازی این اعتماد نکنید، رابطه ی عاطفی کاملا برابر با استرس و نبود اطمینان خواهد بود.

ارتباط
برقراری ارتباط صادقانه و محترمانه، به خصوص در مورد حل مشکلات، چیزی است که همه نمیتوانند به طور خودکار از آن بهره مند باشند. شاید یاد گرفته ایم که چیزهای ناراحت کننده را برای حفظ ظاهر و یا عالی نشان دادن همه چیز، پنهان کنیم و یا حتی ممکن است یاد نگرفته باشیم که چطور احساسات سخت و دشوار خود را نسبت به خود درک کنیم. با این حال، چالشهای دیگری هم سبب افزایش درگیری در جنگی تمام عیار میشوند: فقدان توانایی انجام کارهایی که خودمان باید به شخصه انجام دهیم و یا خراب کردن رابطه زمانی که احساس تهدید میکنیم. بسیار مهم است که تمایل بهتر شدن را داشته باشیم؛ مهمترین نکته این است که بخواهیم روی نقاط ضعف خود کار کنیم. ارتباط قوی و سالم مانند نیرویی حیاتی است که روابط خوب را تغذیه میکند.

صبر
هیچ کس نمیتواند همیشه صبور باشد و عواملی مثل نبود خواب کافی، استرس، یا مشکلات جسمی و فیزیکی میتواند به راحتی در نقاط مختلف زندگی سبب آشفتگی ما شوند البته این بخشی از انسان بودن است. اما در رابطه ای سالم و عاطفی، زوجین با صبر و بردباری و گسترش آن میتوانند به صلح، انعطاف پذیری و حمایت از یکدیگر کمک کنند و زمانی که یک نفر روز بدی داشت و یا در بهترین حالت خود نبود بتوانند برای هم حامی باشند. زمانی که زوجین به شدت در برابر یکدیگر صبورانه رفتار نمیکنند، اغلب عنصری از نفرت در این میان ایجاد میکنند. توانایی سازگاری با خشم و جریانهای روحی و عاطفی زوجین در زندگی روزمره به هر دلیلی میتواند کمک کند تا به جای این که با احساس قید و شرط دوست داشته باشیم، میتوانیم بدون قید و شرط دوست داشته باشیم.
همدلی
تمایل به تغییر دیدگاه های فردی یکدیگر در بسیاری از موارد میتواند مفید باشد، مثلا در فرزند پروری، همسایه ای خوب بودن و یا حتی اجازه دهیم در بزرگراه ماشین عقبی از ما سبقت بگیرد. اما مسلما مهمترین چیز فردی است که به عنوان شریک زندگی انتخاب کردهایم. آیا واقعا میتوانیم این تلاش را برای درک دیدگاه های فردی آنها هم انجام دهیم، حتی زمانی که با آنها مخالف هستیم؟ آیا درد آنها باعث میشود که سعی کنیم به آنها کمک کنیم تا احساس بهتری داشته باشند؟ آیا برای موفقیت هایشان احساس خوشبختی میکنیم؟ همدلی برای عشقی بلند مدت حیاتی است.

عشق و علاقه
این احتمال وجود دارد که بگوییم عشق باید بخشی از هر رابطهی سالم و متعهدی باشد، در واقع من به خودم زحمت ندادم که آن را در فهرست اصلی قرار دهم. اما ظریفتر از عشق عبارت است از محبت و همچنین علاقه واقعی. علاقه به هم دیگر. اشارات فیزیکی کوچک مانند به آغوش کشیدن، بوسه و نوازش میتواند راه های طولانی برای حفظ آرامش و امنیت در روابط باشد. محبت فیزیکی در یک رابطه هیچ مقدار و اندازه ای ندارد، تا زمانی که هر دو طرف احساس راحتی کنند و نیازهایشان با هم مطابقت داشته باشند. این مورد درباره صمیمیت فیزیکی نیز صادق است. مانند فاکتور “دوست داشتن”، فراتر از عشق است – یعنی این که شما واقعا به یکدیگر علاقهمند هستید و یکدیگر را دوست دارید، و این که شما فارق از جذابیت و تعهد در کنار هم هستید. (حتی اگر دیگر شیفتگی های فیزیکی روزهای اول را نداشته باشید)
انعطاف پذیری
قبلا این را شنیدهاید، روابط احیتاج به سازش دارند. در حالی که برای داشتن سناریویی کامل، برخی چیزها اجازه نمیدهند از حدی جلوتر برویم (برای مثال، نمیتوانیم تصمیم بگیریم که نیمی از یک کودک را داشته باشیم)، مهم نیست چه مولفه کلیدی باعث سازشی خوب میشود، انعطافپذیری مهم است. مهم است که هر دو طرف در زندگی روزمره و تصمیمگیری ها انعطافپذیری را نشان دهند، زیرا اگر در زندگی تنها یک طرف تصمیم گیرنده باشد، فقدان تعادل در طول زمان میتواند مانند یک سم عمل کند. در روابط سالم، هر دو طرف تمایل دارند تا بر اساس نیاز خود تغییر و رشد کنند، چه مثبت و چه منفی که ممکن است در طول رابطه ای طولانی مدت در زوجین به وجود آید. و میتوانیم در سطحی مشترک یکدیگر را ارزیابی و آنچه در رابطه اهمیت دارد را اولویت بندی کنیم، به خصوص در طول درگیریها و بحث ها و چیزی که بیشتر برای هر فردی در رابطه اهمیت دارد. افرادی که هرگز مایل به کوتاه آمدن در برابر یکدیگر نیستند، به طور کلی قبل از شروع رابطه در یک جاده، در مسیر جداگانهای قرار خواهند گرفت و مجبور به گریستن به خاطر زندگی واقعی و مشترک با یکدیگر میشوند.

قدردانی
تحقیقات در مورد اهمیت سپاسگزاری در روابط بسیار قابل توجه است؛ تحقیقات نشان میدهند قدردانی باعث میشود تا احساس شادی و امنیت بیشتری با شرکای عاطفی خود داشته باشیم. و هر چه بیشتر احساس قدردانی کنیم، بیشتر به خاطر کسانی که با آنها در روابط هستیم تشکر میکنیم و این رفتار روند خوب بودن ما را بهبود میبخشد. حتی ابراز تشکر و قدردانی میتواند به بهبود رضایت در روابط کمک کند. پس دفعه بعد وقتی حس میکنید مهم نیست که بگویید “از شما متشکرم” برای کاری که شریکتان انجام داده است دوباره فکر کنید. و شاید بهتر باشد که احساسات منفی خود را درباره قدردانی نکردن از خود در نظر بگیرید، در این صورت همه ما تمایل داریم زمانی که از ما قدردانی نمیشود کسی باشد که با ما توجه کند.
اتاق رشد
روابط رشد میکنند و “کهنه” میشوند، نه به این خاطر که زمان خاصی گذشته است، بل به این خاطر که مردم احساس میکنند گیر افتادهاند و قادر به پیشرفت نیستند، چه به عنوان یک فرد و چه به عنوان یک زوج چنین
احساس میکنند. غیر واقعی و کاملا دور از سلامت عقلی است که انتظار داشته باشیم دو نفر دقیقا بعد از ماهها، سالها و دههها در یک رابطه همچون روزهای ابتدایی رابطه باقی بمانند. امیدها، ترسها، اهداف و علایق به طور مداوم تکامل پیدا میکنند و این چیز بسیار خوبی است. یک رابطه لزوما نباید به پایان برسد و یا حتی رنج بکشد، تا هر دو نفر به یکدیگر اجازه دهند فضایی برای رشد داشته باشند، با این که هر دو به خود اجازه میدهند که یاد بگیرند چه چیزهایی برای فرد دیگر اهمیت دارد و این کار را با در نظر گرفتن انتظاراتی که انعطاف ناپذیرند انجام میدهند. اینطور نباشیم!

احترام
ما اغلب مفهوم احترام را با افراد یا مفاهیمی که با یکدیگر صمیمی نیستند، مرتبط میکنیم: احترام به افرادی که سن بیشتری از ما دارند، احترام به نمادهای دینی و اعتقادی، و یا احترام به قدرت. اما احترام هر جز از یک رابطه نزدیک را شکل میدهد که بسیار هم مهم است، شاید هم بیشتر و بیشتر از هر جز باشد! در روابط سالم، افراد با یکدیگر با روشهایی صحبت میکنند تا خوار نشوند، و یا کوچک و بی ارزش شمرده نشوند. آنها ارزش زمان و نظرات خود را با ارزش و اعتبار خود نشان میدهند. آنها از حریم خصوصی یکدیگر محافظت میکنند و از هم با شوخی های نامتعارف استقبال نمیکنند و چه بسا به طور مرتب به تمیز کردن آپارتمان هم کمک میکنند و یا یکدیگر را به شامی برای قدردانی دعوت میکنند. وقتی احترام در یک رابطه کم کم از بین میرود، راهی طولانی و دشوار را برای برگرداندن آن باید پیمود. آسیب رساندن به مراتب بسیار ساده تر از خنثی کردن آن است.
عمل متقابل
در روابط سالم، تطبیق اولیه روابط مانند “لطفی به او بدهکارم” نشان میدهد که تعادلات جدید و قابل اعتماد در جای خود کم کم محو میشوند زیرا به طور کلی هر دو هر کار را که برای دیگری نیاز است، انجام میدهند. در شرایط ایدهآل، “بده و بستان” در طول زمان تقریبا به طور مساوی اتفاق میافتد و سبب احساس بیمیلی در هیچ یک از طرفین نمیشود. البته، در بسیاری از روابط، “بده و بستان” هرگز برابر نخواهد بود، مثلا یکی از طرفین به مراقبتهای پزشکی دراز مدت نیاز دارد و یا به طور طبیعی یکی با خوشحالی بیشتر احساس راحتی بیشتری میکند و یا دیگری از معلولیت جسمی رنج می برد و نیاز به مراقب دارد. هر دو طرف در یک رابطه راهی برای این “بده و بستان” پیدا میکنند و کاری میکنند تا طرف مقابل احساسی خوشایند نسبت به رابطه ی خود داشته باشد. به خصوص وقتی که به شکل حمایت و پشتیبان عاطفی برخورد میکنند البته تا وقتی که میتوانند این کار را انجام دهند.

تفکیک پذیری و سازگاری سالم
تحقیقات به روشنی به این موضوع پرداخته اند که از طریق روشی که دو طرف رابطه با هم بحث میکنند یا حتی نمیکنند میتوان چیزهای زیادی را در مورد موفقیت آن رابطه پیش بینی کرد. در فرهنگ آمریکایی دوست داریم با لیوانهای گل بهی در مورد عشق صحبت کنیم! همیشه در آغاز خواهان نوعی تعارض هستیم، مثلا پسر دختر را ملاقات میکند، پسر دختر را از دست میدهد، و سپس پسر دختر را برمیگرداند و به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی میکنند! این استعاره ی قشنگ را فیلم های سینمایی به خوردمان دادند. اما زمانی که زوجی در کنار هم به تماشای غروب آفتاب مینشینند، انتظار داریم از آن زمان به بعد همه چیز بین آنها خوب باشد. از قضا، زوجهایی که ناراحتی خود را از یکدیگر پنهان میکنند تا با این توهم که همه چیز خوب است رابطه ی خود را حفط کنند احتمالا بسیار بدتر از زوجهایی هستند که احساسات خود را بیان میکنند و برای حل آنها تلاش میکنند. به طور خلاصه، در روابط سالم باید از دیواره های سنگی اجتناب کرد و در زمانی که اختلاف نظر وجود دارد و یا مشکلی بوجود میآید، در گارد شخصی قرار نگیریم زیرا آنها میتوانند با احترام، همدلی و درک متقابل از طریق صحبت کردن حل شوند.
مرزها و حریم خصوصی
دو نفر که دقیقا یکسان بودند احتمالا پس از مدتی، زیاد با هم صحبت نمیکردند؛ بعد از آن، آنها از قبل میدانستند که چشماندازهای یکدیگر چه چیزهای خواهد بود، پس چرا از گوش دادن به یکدیگر مضطرب هستند؟ البته، دو نفر که آنقدر متفاوت هستند که نمیتوانند ارزشهای مشترک و یا سبکهای زندگی روزمره را با هم به اشتراک بگذارند اما برای حفظ علاقه به یکدیگر ملزم به داشتن یک سری اشتراکات با یکدیگر میشوند (در بهترین حالت)، یا کاملا ناسازگارند و از همان آغاز با هم مخالفند و وجه شباهتی ندارند (در بدترین حالت). نقطه شیرین رابطه آنجاست که در آن شباهتها بنیانی اصلی را برای ارتباط با یکدیگر ایجاد کند، اما تفاوتهای فردی هنوز مورد احترام و قابل ارزشگذاری باشند. علاوه بر این، بسیار مهم است که هر شریک در کنار زندگی مشترک، زندگی فردی و خصوصی خود را نیز داشته باشد، به ویژه به لحاظ دوستی، اهداف حرفهای، و یا سرگرمیها از آزادی فردی برخوردار باشد. رابطه ی قوی و سالم، نمودار وِن را برای ذهن تداعی میکند. همپوشانی کافی برای حفظ ارتباط قوی وجود دارد، اما هر فرد جنبههای زندگی خود را دارد که متعلق به اوست، و آن مرزها توسط هر دو طرف مورد احترام هستند.

تفکر آزادانه
افراد مختلف در یک رابطه سطوح متفاوتی از تفکر و پذیرا بودن را نسبت به روابط خود دارند. برای مثال، برخی ممکن است به هنگام دوش گرفتن از باز بودن در حمام وحشت داشته باشند. در حالی که برخی افراد بدون خجالت در مورد مهمترین جزییات فیزیکی خود با هم بحث میکنند. این افراد با فکر آزادانه و دور از خجالت نسبت به امیدها، رویاها و حتی جزئیات روز کاری خود با یکدیگر صادقانه صحبت میکنند. اما مهم نیست که شما در کجای این طیف قرار میگیرید، مهم این است که این انطباق محکم وجود داشته باشد و این صداقت اساس هر رازی است که شما ایجاد میکنید. همکارانی که خود واقعی خود را پنهان میکنند، واقعیتهای احساسی خود را پنهان میکنند، یا به طور فعال شرکای خود را در مورد عادتها و یا رفتارهای خود فریب میدهند، با این رفتار اساس بنیادی اعتماد را که هر رابطهای به آن نیاز دارد، به خطر میاندازند.
آیا ویژگیهای دیگری هم وجود دارند که در رابطه شما مهم هستند؟
پاسخ دهید