باربیکن لندن، نمایشگاهی بسیار فوقالعاده و حیرتانگیز از هوش مصنوعی، روباتها، اسباببازیهای هوشمند و نقاشیهای تعاملی که در مرکز لندن برگزار شد. این نمایشگاه از ماه می تا آگوست ۲۰۱۹ ادامه داشت. با دیدن باربیکن لندن به اجبار به فکر فرو خواهید رفت. در این نمایشگاه بینظیر نشانهی کمی از خلاقیت در این حجم پر هرج و مرج تکنولوژی وجود دارد. در سال ۲۰۱۶، هوش مصنوعی بهترین بازیکن جهان را در بازی استراتژیک و قدیمی Go شکست داد، که گفته میشد برای کامپیوتری این چنینی، بیش از حد عملی شهودی است.
پیروزی AlphaGo به طور مضاعفی حیرتآور بود، زیرا به خود آموخته بود که با آزمون و خطا پیش برود. آیا این واقعیت که کامپیوترها حالا میتوانند یاد بگیرند به این معنا خواهد بود که هوش مصنوعی (AI) از علمی تخیلی به واقعیت بدل میشود؟ جاناتان جونز، نویسنده گاردین، مقوله هوش مصنوعی را از دیدگاهی دیگر میبیند. دیدگاهی که متفاوت از دیگر مقالاتی است که تاکنون از هوش مصنوعی در اینجا منتشر شده است. با آراد مگ همراه باشید تا آنچه در نمایشگاه باربیکن لندن گذشته است را از دیدگاه جونز مورد بررسی قرار دهیم.

نمایشگاه محصولات روباتیک، باربیکن لندن ۲۰۱۹
در باربیکن لندن، داستان AlphaGo در صفحه نمایشی ویژهای روایت میشود، تقریبا شبیه معبدی کوچک است و در نمایشگاه باربیکن، قلب تپنده همه بررسیها از گذشته، حال و آینده ماشینهایی است که میتوانند برای خودشان فکر کنند. این نمایشی است که به شدت برای ما مورد نیاز است. هوش مصنوعی در همه جا، در رسانهها حضور دارد، اما درک عمومی از آن اشتباه است. گاهی به نظر میرسد که آنانی که بر سر هوش مصنوعی منافع مشترک دارند به هر شکلی میخواهند آن را حفظ کنند. چرا شرکتهای فنآوری برای رسیدن به روابط انسانی غیر معمول، به ما احتیاج دارند تا بارو کنیم که الگوریتمهای آنها قرار است با ما آگاهانه صحبت کنند؟
هوش مصنوعی (AI): فراتر از انسان، نمایشگاهی است که تلاش میکند تا درک ما را از هوش مصنوعی و موقعیت واقعی آن در زندگی ما را تصریح کند. چرا همه تلاش شرکتهای فنآوری به طور طبیعی و غیر طبیعی در این زمینه است؟ اما در عوض آنچه این نمایشگاه به نمایش گذاشته است هرج و مرجی بسیار برای مدرنیتهای خیالی است که تمایل دارد بحثی عمومی را درباره خیال تا واقعیت با استفاده از این فنآوری تکان دهنده روی زمین به راه بیاندازد.
آلن تورینگ
مانند نوشیدنی گیج کننده ای از حقیقت و خیال است. نامههایی از سوی آلن تورینگ در دهه ۱۹۵۰ نوشته شده است، که در آن پیامبر بزرگ هوش مصنوعی برای روزنامه نگاری شرح میدهد که داستان مسابقهی شطرنج بین کامپیوترهای بریتانیایی و آمریکایی مبالغهای بیش نبوده است، اما در برابر آن، فیلمهایی اخیر همچون Ghost in the Shell و Ex Machina، آیندهی روباتیک را به شکلی دیگر به تصویر میکشند. دقت خوش بینانه تورینگ با همهی آینده نگریهای اغراق آمیز ما تفاوت دارد، با این حال این نمایشگاه هیچ چیز بیشتری نسبت به آنچه قرار است در آینده برای بشر اتفاق افتد به همراه ندارد. همه چیز این نمایشگاه گیج کننده است، از اسباببازیها و کمیکها گرفته تا نقاشیهای ژاپنی با قاب چوبی و روباتهای واقعی از جمله آتیلا و رباتی خرچنگ مانند که از سوی شرکت MIT در اوایل دهه ۱۹۹۰ ساخته شد.
تاریخ نگاری برای هوش مصنوعی
یکی از تمهای اصلی که به گوش میرسد، ترس غیرمنطقی ما از ماشینهای مجازی و هوشمند است. متخصصان اصلی، این را به عنوان یکی از اختلالات روانی غربی تلقی میکنند. این نمایشگاه با داستان مردمان یهودی از گولم، که هیولایی از خاک رس است و با جادو به او زندگی داده شده است، آغاز میشود. فقط به یک صحنه نیاز داشت تا موضوع را به تصویر بکشند، اما در عوض نمایشی پر ازدحام از همه چیز را ارائه دادند، از نوشتههای عبری گرفته تا یادبودی از پراگ، جایی که گفته میشود یهودا لو بن بازلِل (Loew ben Bezalel) در دهه ۱۵۰۰ نخستین گولم را خلق کرده است. به روایت مری شلی، این افسانه ظهور کرد تا در سال ۱۸۱۸ با رمان فرانکشتاین درباره زندگی بخشیدن پس از مرگ، علیه علم طغیان کند.
اما در حالی که اروپاییها سرگرم کابوسهای خود از روباتهای برخواسته از خاک رُس و گوشت مردگان بودند، اندیشه شرقی، همیشه اشیا بیجان را در آغوش میکشد و به عنوان ایده ای زیبا که به حیات خود باز گشته است به آن توجه دارد. مجسمههای سنگی باستانی ژاپنی از حیوانات و اشیا با چهرههای انسانی نشان میدهند که خوش بینی دوستانه ای در مورد تفکرات شرقیها و ادغام آن با چیزهایی است که آیندهای شاد را در بهشت دیجیتالی آینده به ما ارائه خواهد داد.

TeamLab
در باربیکن لندن، مجموعه هنری teamLab هم ارائه شد که اینستالیشنی از سوی هوش مصنوعی است که جهانی دوست داشتنی و زیبا را بر اساس تفکرات ما خلق کرده است و در آن باور خوش بینانه ای وجود دارد و میگوید ما، فنآوری و طبیعت یکی هستیم و نمیتوانیم از هم جدا شویم. مثل این است که درون یک نقاشی با منظره چینی قرار داشته باشیم. همانطور که در باغی دیجیتالی از باران های آرامش بخش و رنگهای شاداب پرسه میزنید، میتوانید با لمس شخصیتهای چینی که الگوی فصلها را تغییر میدهند و شما را بخشی از این شبیه سازی زنده میکنند، با آن تعامل داشته باشید. این بهترین اثر هنری معاصر در این نمایشگاه است – اما وقتی از یکی از اعضای teamLab پرسیدم که چطور از هوش مصنوعی استفاده میکند، او به من گفت که آنها این کار را نمیکنند.
با این جمله خیلی چیزها معلوم میشود. در میان تمام فصاحت و بلاغت خود در مورد مدینه فاضله و ویران شهر، هوش مصنوعی: فراتر از انسان، بیش از انسان نشان نمیدهد که ما در حال نزدیک شدن به آینده ای علمی تخیلی هستیم که در آن کامپیوترها میتوانند فکر کنند یا هنری را خلق کنند.
ماشینهای یادگیری
مجموعه TeamLab باهوشند، اما انسان هستند. کارهای هنری زیادی در اینجا وجود دارند که از “ماشینهای یادگیری” الهام گرفته شده است به ویژه از AlphaGo، برای ارائه هنر از موجی از هیجان هوش مصنوعی استفاده میکنند. هیچ یک از آنها خیلی تاثیر گذار نیستند. آنها ممکن است بیش از انسان باشند اما کمتر از هنر هستند. آموزش مدار ماریو کلینگمان فرآیندی است که در آن ماشینها به صراحت یاد میگیرند. کلینگمان با استفاده از برنامهای که میتواند تصاویر را تولید کند و سپس از کار خود انتقاد کند، هنر را خلق میکند. شما هم میتوانید با تصمیمگیری در مورد اینکه کدام تصاویر “جالب” هستند چهره انسانها را به هم متصل و در هم تلفیق کنید و روی صفحهای هوشمند نمایش دهید!
این یکی از خسته کنندهترین کارهای هنری است که تا به حال به تماشایش نشستم. چهرههای جهش یافته به هیچ وجه معنادار یا درخور توجه نیستند. به وضوح هیچ اطلاعات “هوشمندی” در پشت آنها وجود ندارد و چه بسا ممکن است یک دستگاه فتوکپی هم بر حسب تصادف و خرابی، عکسهای جالبی کپی کند.
Nexus Studios و Memo Akten
فنآوری که شرکت انیمیشن سازی Nexus Studios و Memo Akten (“دیدن را یاد بگیریم” شعار این شرکت است) به وجود آوردهاند را ببینید ، شما میتوانید مدادی را روی سطحی حرکت دهید و بر روی صفحهای هوشمند ببینید که چگونه برنامه هوش مصنوعی آن را به یک تصویر روان گردان چند رنگی تبدیل میکند. این اثری خوب است، اما هنری نیست. در عین حال، این حقیقت که مجسهای مینیمالیستی به نام توتم که آن را کریس سالتر و دیگر همکارانش به وجود آوردهاند و به عنوان هوش مصنوعی مسئولیت کنترل چراغ چشمک زن را بر عهده دارد، کاملا بیربط است.

آیا ابتذال هنر هوش مصنوعی در اینجا چیزی در مورد وضعیت خود هوش مصنوعی برای ما میگوید؟ برای دههها، رویای “قدرت پذیری” هوش مصنوعی از سوی محققان اجتناب ناپذیر بود. هوش مصنوعی به معنی یک کامپیوتر واقعا آگاه است و ذهن خود مختار و قدرتمند و مستقلی دارد. این نمایشگاه به این نکته توجه میکند که دستگاههای یادگیری به نحوی مشکل هوش مصنوعی را حل کردهاند، اما باید گفت دستگاههای یاد گیری فاقد آگاهی هستند. آیا آنها میدانند که در حال انجام چه کاری هستند؟ دارند بازی Go را بازی میکنن؟ یا مشغول خلق اثری هنری هستند؟ نه، چون آنها مغزی ندارند، درست مثل ما، وقتی فکر میکنیم آنها دارای مغز هستند. وقتی آنها این کار را میکنند، آنها را خواهیم شناخت، همانطور که استفان هاوکینگ هشدار داده بود.
مورچههای فهمیده
برای این که به وسیله آثار هنری هوش مصنوعی خسته نشوید باید بگویم که با مغز و استخوانتان باور کنید که هوش مصنوعی هنوز چیزی از آگاهی در خود ندارد چه رسد به خلاقیت. آیا هیچ روبات و یا کامپیوتری (در میان آنان که آلان وجود دارند) اندازه مورچه به موجودیت خود آگاه هست؟ یا نسبت به هر موضوعی که انجام میدهد؟
سوالی که من با آن مواجه میشوم این است که چرا این قدر همون باربیکن لندن در صحبت درباره خلاقیت هوش مصنوعی سرمایه گذاری میشود. شاید ما همه بچههایی هستیم که ممکن است دوست روباتی بخواهند. یا شاید برای منافع دوست داران قدرتمند تکنولوژی مناسب باشد که خود را در زرق و برق مدینه فاضله یا ویران شهر غرق کنند وقتی تمام کاری که آنها واقعا انجام میدهند استفاده از الگوریتم های بیاثر برای دستکاری ذهن مصرف کنندگان و رباتهای بیمغزی است که میخواهند جایگزین نیروی کار انسانی کنند.
پاسخ دهید