حریم خصوصی قدرت است

حریم خصوصی تان را به امثالی چون گوگل و فیس بوک ندهید، از آن محافظت کنید، وگرنه با این کار خود، قدرت را از همه ما می‌گیرید. کمی به این جمله فکر کنید. به چه نتیجه‌ای می‌رسید؟ به نظر شما، حریم خصوصی در عصر دیجیتالی امروز به چه معناست؟ شما تا چه اندازه به حریم خصوصی خود در شبکههای مجازی اهمیت می‌دهید؟ خانم کاریسا وِلیز، محقق فوق دکتری در مرکز اخلاق عملی اوهیرو و مرکز اخلاق و علوم انسانی در دانشگاه آکسفورد است. او سردبیر ” کتاب راهنمای اخلاق دیجیتال آکسفورد” در آینده است. کاریسا وِلیز از حریم خصوصی و رابطه آن با قدرت در مجله ایان می‌گوید. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.

حریم خصوصی در عصر دیجیتال

تصور کنید که کلیدی اصلی برای زندگی خود دارید. کلید یا رمز عبوری که با آن می‌توان به خانه شما، اتاق‌ خواب، دفترچه خاطرات روزانه، کامپیوتر، موبایل، ماشین، سپرده بانکی و سوابق سلامتی شما دسترسی داشت. آیا می‌خواهید نسخه‌هایی دیگری از آن کلید درست کنید و آن‌ها را به بیگانه‌ها تقدیم کنید؟ شاید بهتر است که کسی از وجود این کلید آگاه نباشد، درست است؟ پس چرا می‌خواهید داده‌های شخصی خود را به هر کسی که خواهان آن است همچون گوگل، فیس بوک و اینستاگرام ارائه کنید؟

حریم خصوصی کلیدی است که جنبه‌های شخصیتی و هویتی خودتان را مشخص می‌کند که اغلب خودمانی و شخصی هستند، که شما را بیشتر و بیشتر آسیب‌پذیرتر می‌کند. بدن برهنه شما. سابقه و تمایلات و فانتزی‌های جنسی‌تان. گذشته شما، حال و بیماری‌های آینده‌تان. ترس‌هایتان، شکست‌هایتان، از دست دادن‌ها. بدترین کاری که تا به حال انجام دادید و یا فکر کردید و یا به زبان آورده‌اید. بی‌کفایتی‌ها، اشتباهاتتان، زخم ‌هایتان. لحظه‌ای که در آن بیش از همه احساس شرم می‌کنید. رابطه‌ی خانوادگی را آرزو می‌کردید که هرگز نداشتید. شب‌هایی که از خود بی‌خود بودید.

وقتی این کلید را، حریم خصوصی خودتان را به کسی می‌دهید که عاشق شماست، به خود این امکان را می‌دهید که از حس نزدیکی میان دو نفر لذت ببرید، و آن‌ها از آن برای بهره‌مندی از شما استفاده خواهند کرد. بخشی از آن چه که سبب می‌شود به کسی نزدیک باشید تقسیم کردن چیزی است که شما را آسیب‌پذیر می‌کند، و به آن‌ها قدرت آسیب زدن به شما را می‌دهد و اعتماد به آن فرد هرگز به معنای صمیمیت در رابطه عمل نمی‌کند. افرادی که شما را دوست دارند ممکن است از تاریخ تولد شما برای برگزاری جشن تولدی غافلگیرانه استفاده کنند؛ آن‌ها شما را با دادن بهترین هدیه‌ها مورد توجه خود قرار خواهند داد؛ آن‌ها بدترین ترس‌هایتان را در نظر می‌گیرند تا از چیزهایی که شما را می‌ترسانند، ایمن نگاه دارند. با این حال، همه افراد از دسترسی به زندگی شخصی‌تان استفاده نخواهند کرد. کلاه‌برداران ممکن است از تاریخ تولدتتان برای جعل هویت شما استفاده کنند در حالی که مرتکب جرم شده‌اند و آن جرم به پای شما تمام می‌شود؛ شرکت‌ها ممکن است از علایق‌تان برای کشاندن شما به معامله‌ی بدی استفاده کنند؛ ممکن است دشمنانی داشته باشید و آن‌ها از تاریک‌ترین ترس‌هایتان برای تهدید و زورگیری از شما استفاده کنند. افرادی که هیچ علاقه‌ای به شما ندارند، از داده‌های شما برای پیش‌برد اهداف خود بهره‌برداری می‌کنند. حریم خصوصی به این دلیل اهمیت دارد که فقدان آن دیگران را نسبت به شما قدرتمند‌تر می‌کند.

ممکن است فکر کنید که چیزی برای پنهان کردن ندارید، چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. اما کاملا اشتباه می‌کنید – مگر اینکه فردی خودنما باشید با تمایلات مازوخسیمی که با سرقت هویت، تبعیض، بیکاری، تحقیر عمومی و استبداد خود را در میان بدبختی‌های دیگران جا می‌دهد. شما باید چیزهای زیادی برای پنهان کردن داشته باشید زیرا به اندازه کافی برای ترس‌هایتان دلیل دارید، و این واقعیت که نباید رمزهای عبورتان را در جایی ذخیره کنید یا آن‌ها را دست کسی دهید و یا از دادن کپی کلیدهای منزل تان به غریبه‌ها حذر کنید، موید این موضوع است.

ممکن است فکر کنید که حریم خصوصی تان ایمن است، چون شما شخص خاصی نیستید – هیچ چیز خاص، جالب یا مهم برای دیدن و یا اهمیت وجود ندارد. خود را دست‌کم نگیرید. اگر شما آنقدر قدر مهم نبودید، تجارت‌ها و دولت‌ها برای جاسوسی از شما اینقدر خود را به دردسر نمی‌انداختند و سالیانه میلیون‌ها دلار هزینه برای این کار صرف نمی‌کنند.

شما توجه خود را دارید، تمرکز ذهنی خود را دارید – چیزی که همه برای آن مبارزه می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند اطلاعات بیشتری در مورد شما بدانند تا بفهمند که بهترین راه برای منحرف کردن شما چه چیزی خواهد بود، حتی اگر این به معنی فریب دادن شما نسبت به عزیزانتان و یا از دست دادن کیفیت زندگی و نیازهای اولیه انسانی مانند خواب‌تان باشد. شما پول دارید، حتی اگر شرکت‌های زیادی نباشند، از شما می‌خواهند پول خود را صرف آن‌ها کنید. هکرها مشتاق گرفتن اطلاعات مهم و یا تصاویری خاص هستند تا بتوانند از شما اخاذی کنند. شرکت‌های بیمه هم پول شما را می‌خواهند، تا زمانی که شما بیش از حد برای آن‌ها ریسک نداشته باشید، آن‌ها به داده‌های شما برای ارزیابی‌تان نیاز دارند. احتمالا می‌توانید کار کنید؛ کسب و کارها می‌خواهند همه چیز را درباره کسانی که می‌خواهند استخدام کنند را بدانند – از جمله اینکه شاید شما کسی باشید که می‌خواهد برای احقاق حقوق خود مبارزه کند. شما سازمانی غیر دولتی و خصوصی دارید که دوست دارند بیشتر در مورد آن بدانند، حتی بخواهند آن را تجربه کنند، و چیزهای بیشتری در مورد افرادی چون شما بدانند. شما یک هویت دارید – مجرمان می‌توانند از آن برای ارتکاب جرم به نام شما استفاده کنند و کاری کنند تا شما هزینه این کار را بپردازید. شما ارتباطات شخصی دارید. شما حکم گره‌ای را در این شبکه دارید. شما فرزند یک فرد هستید، یکی از همسایگان هستید، معلم فردی هستید یا وکیلی یا آریشگری، هرکسی می‌توانید باشید. آن‌ها از طریق شما می‌توانند به افراد دیگر دسترسی داشته باشند. به همین دلیل است که برنامه‌ها برای کارایی بر روی تلفن همراه‌تان خواهان دسترسی به بخش تماس‌هایتان هستند. شما صدای خاصی دارید – همه شرکت‌ها دوست دارند از شما به عنوان سخنگوی خود در رسانه‌های اجتماعی و فراتر از آن استفاده کنند. شما حق رای دارید – احزاب خارجی و ملی خواهان رای شما به نامزدی هستند که از منافعشان دفاع می‌کند.

همانطور که می‌بینید، شما شخص بسیار مهمی هستید. شما منبع قدرت هستید.

در حال حاضر، اغلب مردم آگاه هستند که داده‌های آن‌ها ارزش پولی دارند. اما داده‌های شما تنها به این دلیل ارزشمند نیستند که می‌توانند به فروش برسند. فیس بوک به طور فنی داده‌های شما را به فروش نمی‌رساند. گوگل هم همین کار را می‌کند. آن‌ها قدرت نفوذ را به شما می‌فروشند. آن‌ها قدرت نمایش تبلیغات و قدرت پیش‌بینی رفتار شما را به فروش می‌رسانند. گوگل و فیسبوک واقعا در کسب‌ و کار داده‌ها نیستند – آن‌ها در کسب‌ و کار قدرت هستند. حتی بیشتر از منافع مالی، داده‌های شخصی، قدرت را به کسانی می‌دهد که آن را جمع‌آوری و تحلیل می‌کنند و این چیزی است که داده‌های شخصی به این شکل مورد توجه قرار می‌گیرد.

دو جنبه برای قدرت وجود دارد. نخستین جنبه همان چیزی است که فیلسوف آلمانی، رای‌نر فورست در سال ۲۰۱۴، به عنوان “ظرفیت A برای انگیزه دادن به B برای فکر کردن یا انجام کاری که B در غیر این صورت فکر نکرده یا انجام نداده است” تعریف کرد. وسیله‌ای که قدرمندان تاثیر خود را اعمال می‌کنند، تنوع زیادی دارد. وسیله‌ی آن‌ها عبارتند از سخنرانی‌های انگیزشی، توصیه‌ها، توصیف ایدئولوژیک جهان، اغوا و تهدیدهای جدی. فورست استدلال می‌کند که زور یا خشونت، اعمال قدرت نیست، زیرا مردم تحت کنترل در چنین شرایطی هیچ کاری انجام نمی‌دهند؛ بلکه چیزی برای آن‌ها انجام می‌شود. اما به وضوح این نیرو نمونه‌ای بی‌رحمانه از قدرت است. این بر خلاف روال است که به فردی فاقد قدرت فکر کنیم که ما را در معرض خشونت قرار می‌دهد. به ارتشی فکر کنید که بر روی جمعیتی تسلط پیدا کرده است، یا آدم‌کشی که در حال خفه کردن شما است. در کتاب اقتصاد و جامعه (۱۹۷۸)، اقتصاددان سیاسی آلمانی، مکس وبر این جنبه از قدرت را به عنوان دومین جنبه و آن را به عنوان توانایی برای “اجرای اراده خود علی‌رغم مقاومت” مردم و موسسات توصیف می‌کند.

به طور خلاصه، افراد و موسسات قدرتمند ما را وادار به عمل می‌کنند و به روش‌هایی فکر می‌کنند که در آن ما عمل نمی‌کنیم و فکر می‌کنیم عمل ما به خاطر تاثیر آن‌ها نیست. اگر آن‌ها نتوانند ما را به عمل کردن و فکر کردن به روشی که می‌خواهند تحت تاثیر قرار دهند، افراد قدرتمند و موسسات می‌توانند این جریان را بر ما تحمیل کنند – آن‌ها می‌توانند با ما آنچه را که خودمان انجام نمی‌دهیم، انجام دهند.

انواع مختلفی از قدرت وجود دارد: اقتصادی، سیاسی و غیره. اما قدرت را می توان مثل انرژی تصور کرد: قدرت می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد و می‌تواند تغییر کند. هر شرکت ثروتمندی اغلب می‌تواند از پول خود برای نفوذ در سیاست از طریق لابی گری استفاده کند یا نظر عمومی را از طریق هزینه بر روی آگهی‌های تبلیغاتی شکل دهد.

قدرت

قدرت بر سر حریم خصوصی دیگران نوعی قدرت ناب در عصر دیجیتال است.

غول‌های تکنولوژی همچون فیس بوک و گوگل از قدرت بسیاری برخوردارند. اما بررسی رابطه بین حریم خصوصی و قدرت می‌تواند به ما کمک کند تا درک کنیم که چگونه موسسات در عصر دیجیتال قدرت را جمع‌آوری، استفاده و آن را به اهداف خود تبدیل می‌کنند، که به نوبه خود می‌تواند به ما ابزار و ایده‌هایی را بدهند که برای مقاومت در برابر سلطه‌ای نقض حق حریم خصوصی جان سالم به در برده‌اند. با این حال، برای درک اینکه چگونه موسسات قدرت را در عصر دیجیتال جمع و اعمال می‌کنند، ابتدا باید رابطه بین قدرت، دانش و حریم خصوصی را بررسی کنیم.

ارتباط شدیدی بین دانش و قدرت وجود دارد. حداقل، دانش ابزاری برای قدرت است. فیلسوف فرانسوی، میشل فوکو در این باره گام را فراتر می‌گذارد و استدلال می‌کند که دانش به خودی خود شکلی از قدرت است. قدرت در دانستن وجود دارد. با حفاظت از حریم خصوصی خود، ما از دانستن دیگران درباره خود که می‌تواند علیه منافع ما استفاده شود، جلوگیری می‌کنیم.

هر چقدر هرکسی بیشتر در مورد ما بداند، هر چه بیشتر بتوانند هر حرکت ما را پیش‌بینی کنند، در نتیجه بر ما تاثیر بیشتری می‌گذارند. یکی از مهم‌ترین کمک‌های فوکو برای درک ما از قدرت، این بینش است که قدرت نه تنها بر روی انسان‌ها عمل می‌کند – بلکه موضوعات انسانی را هم می‌سازد (حتی با این وجود، هنوز هم می‌توانیم در برابر قدرت مقاومت کنیم و خودمان را بسازیم). قدرت، ذهنیت خاصی را ایجاد می‌کند، که حساسیت‌ها را تغییر می‌دهد، و مفاهیمی را در مورد شیوه‌های بودن در جهان به ارمغان می‌آورد. در این راستا، نظریه پرداز سیاسی بریتانیا، استیون لوک، در کتاب خود به نام قدرت (۱۹۷۴) بحث می‌کند که قدرت می‌تواند سیستمی ایجاد کند که در آن افراد علیه منافع و علایق خود عمل کنند. خواسته‌های مردم به خودی خود می‌تواند ناشی از قدرت باشد، و هر چه ابزار قدرت نامشهودتر باشند، قدرت بیشتر و بیشتری اعمال می‌شود. نمونه‌هایی از اولویت‌های شکل دهی به قدرت امروزه شامل وقتی است که فن‌آوری در تحقیق در مورد چگونگی علمکرد دوپامین از یک برنامه استفاده می‌کند، برنامه‌ای که شما را به خود معتاد کرده است، یا هنگامی که شما تبلیغات سیاسی را براساس اطلاعات شخصی خود تماشا می‌کنید که باعث می‌شود هر کسب‌ و کاری فکر کند که شما نوع خاصی از اعضای یک جامعه هستید (به عنوان فردی قابل اعتماد شناخته می‌شوید؛ شرکت تحقیق داده‌ها در کمبریج آنالیتیکا به این بررسی دست یافته است. یا کسی که ممکن است با کلیک نکردن در واقع علاقه‌ای به شرکت در انتخابات و دادن رای نداشته باشد.)

قدرتی که در نتیجه دانستن جزییات شخصی در مورد فردی به وجود می‌آید نوع بسیار خاصی از قدرت است. مانند قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی، قدرت حریم خصوصی هم نوعی متمایز از قدرت است، در عین حال، به کسانی که امکانات را در اختیار دارند این امکان را می‌دهد تا قدرت را به اقتصاد، سیاست و دیگر انواع آن تبدیل کنند. قدرت بر سر حریم خصوصی دیگران در عصر دیجیتال امروزه، قدرت کمی نیست. دولت مردان و غول‌های اقتصادی از این طریق همه چیز را کنترل می‌کنند.

دو سال پس از سرمایه‌گذاری بر روی حریم خصوصی و علی‌رغم محبوبیت آن، گوگل هنوز مدلی از کسب‌ و کاری پایدار را در این زمینه ایجاد نکرده بود. به این معنا که راه‌اندازی اینترنت دیگر مقرون ‌به‌ صرفه نبود. سپس در سال ۲۰۰۰، گوگل AdWords را راه‌اندازی کرد و در نتیجه آن، اقتصاد داده‌ها را آغاز کرد. حالا به نام تبلیغات گوگل شناخته می‌شود، تبلیغات گوگل از داده‌های تولید شده از سوی  تعاملات گوگل با کاربران خود برای فروش تبلیغات استفاده می‌کرد. در کم‌تر از چهار سال، شرکت به میزان ۳۵۹۰ درصد درآمد بیشتر در هر ثانیه دست یافت.

همان سال، کمیسیون تجارت فدرال به کنگره ایالات ‌متحده توصیه کرده بود که باید حریم خصوصی آنلاین تنظیم شود. با این حال، پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، و سقوط برج‌های دوقلو در نیویورک، نگرانی در مورد امنیت ملی بر حریم خصوصی تقدم یافت و برنامه‌های مقرراتی برای حفظ حریم خصوصی آنلاین کنار گذاشته شدند. به همین ترتیب، اقتصاد دیجیتال قادر به رسیدن به عظمتی شد که امروزه از آن برخوردار است، زیرا دولت‌ها نسبت به داشتن حریم خصوصی و  داده‌های مردم علاقمند هستند تا بتوانند آن‌ها را کنترل کنند. از همان ابتدا، نظارت دیجیتال از طریق تلاش مشترک بین موسسات خصوصی و دولتی حفظ و پایدار مانده است.

فدرت

جمع‌آوری انبوه داده‌ها و تحلیل داده‌های شخصی، دولت‌ها و شرکت‌های جاسوسی را بیشتر از همیشه قدرتمندتر کرد. اکنون دولت‌ها بیش از هر زمان دیگری در مورد شهروندان خود آگاهی دارند. به عنوان مثال، اشتازی (سرویس امنیتی جمهوری دموکراتیک آلمان) حتی اگر می‌خواست اطلاعات کاملی در مورد همه شهروندان خود داشته باشد موفق شد پرونده‌ی حدود یک سوم جمعیت را در اختیار داشته باشد. نهادهای اطلاعاتی امروزه اطلاعات بسیار بیشتری را در مورد همه مردم در دست دارند. برای نمونه از مثالی مهم استفاده می‌کنیم، بخش قابل ‌توجهی از افراد داوطلبانه اطلاعات خصوصی خود را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند. لورا پویترس، به عنوان فیلمسازی آمریکایی، در مصاحبه‌ای با واشنگتن ‌پست در سال ۲۰۱۴، این موضوع را مطرح کرد: “فیس بوک هدیه‌ای بزرگ برای نهادهای اطلاعاتی است”. در میان دیگر احتمالات، این نوع اطلاعات به دولت‌ها توانایی پیش‌بینی تظاهرات و حتی دستگیری افرادی که قصد شرکت در آن را دارند، می‌دهد. داشتن قدرت برای دانستن مقاومتی سازمان ‌یافته قبل از این که رخ دهد، و قدرت خفه کردن در زمان مناسب، رویای هر ستمگری است.

 

از یک سو، قدرت شرکت‌های فن‌آوری با کنترل انحصاری داده‌ها و از طرف دیگر با توانایی پیش‌بینی هر حرکت، که به نوبه خود به آن‌ها فرصت تاثیرگذاری بر رفتار ما را می‌دهد و این نفوذ را به دیگران می‌فروشد، تشکیل شده ‌است. شرکت‌هایی که بیش‌ترین درآمد خود را از طریق تبلیغات کسب می‌کنند از داده‌های ما بعنوان خندق استفاده کرده‌اند – مزیتی رقابتی که برای کسب و کارهای جایگزین و به چالش کشیدن غول‌های تکنولوژی امکان پذیر نیست. به عنوان مثال، موتور جستجوی گوگل تا حدی خوب است زیرا الگوریتم آن اطلاعات بیشتری برای یادگیری از هر کدام از رقبای خود دارد. علاوه بر حفظ امنیت شرکت در برابر رقبا و اجازه دادن به آن برای آموزش بهتر الگوریتم خود، اطلاعات ما به شرکت‌های فن‌آوری اجازه می‌دهد تا رفتار ما را پیش‌بینی کنند و بر رفتار ما تاثیر بگذارند. با مقدار داده‌هایی که به آن دسترسی دارند، گوگل می‌تواند بداند که چه چیزی شما را در شب بیدار نگه می‌دارد، چیزی که شما بیش از همه آرزویش را دارید را پیش‌بینی کند، برنامه بعدی که برنامه‌ریزی کرده‌اید چیست. سپس این اطلاعات را برای سایر افرادی که می‌خواهند شما را برای تبلیغات هدف قرار دهند، زمزمه می‌کند.

فن‌آوری از شما می‌خواهد که فکر کنید که نوآوری‌های موجود در بازار اجتناب‌ناپذیر هستند.

همچنین، شرکت‌ها ممکن است اطلاعات خود را با “واسطه‌های اطلاعاتی” شکل دهند که براساس هر چیزی است که در مورد شما می‌دانند (یا بهتر بگوییم، هر چیزی که آن‌ها فکر می‌کنند بهتر است بدانند)، و سپس آن را به هر کسی که مایل به خرید آن باشد می‌فروشند – بیمه گذاران، دولت‌ها، قدرت‌های آینده، حتی کلاه بردارها.

کرکس‌های داده به طور باور نکردنی در استفاده از جنبه‌های قدرت که در بالا عنوان شدند، آگاه هستند: آن‌ها ما را وادار می‌کنند تا اطلاعات خود را به طور داوطلبانه حالا کم یا زیاد در اختیار آنان قرار دهیم، و حتی زمانی که سعی می‌کنیم مقاومت کنیم آن را از ما می‌گیرند. کارت‌های وفاداری (روشی در بازاریابی است که سبب ارتقا شخصیت حقیقی و اعتباری مشتری می‌شود و در نهایت به تکرار خرید مشتری منتهی خواهد شد) نمونه‌ای از قدرتی هستند که ما را وادار به انجام کارهایی می‌کنند که در غیر این صورت انجام نمی‌دادیم. زمانی که پیشنهاد تخفیف برای وفاداری در سوپر مارکت محلی به شما ارائه می‌شود، چیزی که پیشنهاد می‌شود در واقع این است که شرکت بر روی شما نظارت کند، و سپس با استفاده از نابهنجاری‌ها (تخفیف‌های که شما را تشویق به خرید محصولات خاص می‌کند)، رفتار شما را تحت ‌تاثیر قرار دهد. نمونه‌ای از قدرت برای انجام کارهایی که ما تمایلی به انجام آن نداریم این است که گوگل مکان شما را روی گوشی موبایل‌تان ثبت می‌کند، حتی زمانی که به آن می‌گویید این کار را نکند، دوباره ثبت می‌کند.

هم چنین هر دو نوع قدرت را می توان در عمل در سطحی کلی‌تر در عصر دیجیتال دید. فن‌آوری به طور مداوم ما را وادار به انجام کارهایی می‌کند که اگر می‌توانستیم هرگز آن‌ها را انجام نمی‌دادیم، از دست دادن ویدیوی سوراخ خرگوشی در یوتیوب، انجام بازی‌های بدون فکر، یا چک کردن تلفن خود برای صدها بار در روز و … از این دست هستند. عصر دیجیتال راه‌های جدیدی از زندگی در این دنیا را با خود به همراه آورده است که زندگی ما را بهتر نمی‌کنند. اقتصاد داده نیز به طور آشکاری در حال عادی کردن شیوه‌های خاص تفکر بوده‌ است که امروزه خواهان بسیاری دارد. شرکت‌های تکنولوژی از شما می‌خواهند که چنین فکر کنید، تا زمانی که کار اشتباهی انجام نداده باشید هیچ دلیلی برای اعتراض به داشتن اطلاعات خود در دست دیگران ندارید. آن‌ها همچنین می‌خواهند شما فکر کنید که استفاده از داده‌های شما به عنوان کالایی برای تکنولوژی دیجیتال ضروری است، حتی زمانی که ممکن است به طور نگران‌کننده‌ای مشابه برگشتن به قهقرای اجتماعی یا سیاسی باشد اما فن‌آوری دیجیتال روز به روز در حال پیشرفت است. مهم‌تر اینکه، تکنولوژی می‌خواهد چنین فکر کنید که نوآوری‌هایی که وارد بازار می‌شوند اجتناب‌ناپذیر هستند. این همان چیزی است که به نظر می‌رسد، و پیشرفت هرگز نمی‌تواند متوقف شود.

این روایت از تکنولوژی خشنودآمیز و گمراه ‌کننده است. همانطور که جغرافیدان اقتصادی دانمارکی، بنت فلایوبیرگ در کتاب عقلانیت و قدرت (۱۹۹۸) اشاره می‌کند، قدرت دانش، روایت‌ها و عقلانیت را تولید می‌کند و این کار را برای ساختن واقعیتی انجام می‌دهد که می‌خواهد به حقیقت بپیوندد. اما فن‌آوری که روندهای تبعیض جنسیتی و نژادپرستانه را تداوم می‌بخشد و نابرابری بد را بدتر می‌کند، پیشرفت نیست. اختراعات بسیار غیر قابل ‌اجتناب هستند. واکنش به داده‌ها به عنوان کالا راهی برای شرکت‌ها برای کسب درآمد است و هیچ ارتباطی با تولید محصولات خوب ندارد. داده‌های جمع‌آوری شده راهی برای جمع کردن قدرت است. شرکت‌های فن‌آوری می‌توانند به جای تمرکز صرفا روی خط مشی خود، دنیای آنلاین را به گونه‌ای بهتر طراحی کنند که به رفاه مردم کمک کند. و ما دلایل زیادی برای اعتراض به موسسات جمع‌آوری و استفاده از داده‌های ما به روشی که آن‌ها انجام می‌دهند داریم.

در بین این دلایل، موسساتی هستند که به استقلال ما احترام نمی‌گذارند، از حق ما برای تداوم حکومت خود استفاده می‌کنند. اینجا جایی است که قدرت نقش سخت‌تری را بازی می‌کند. عصر دیجیتال تا کنون از سوی موسساتی اداره شده ‌است و هر کاری را که آن‌ها با داده‌های ما می‌خواهند انجام دهند را انجام داده‌اند، و هر زمان که فکر می‌کنند می‌توانند با آن کنار بیایند، رضایت ما را هم دور می‌زنند. در دنیای آفلاین، چنین رفتاری به عنوان “دزدی” و یا “اجبار” تلقی می‌شود. اما در دنیای آنلاین به این نام خوانده نمی‌شود، و آن را به عنوان قدرت تکنولوژی تعبیر می‌کنند.

با این حال، خبر بدی هم نیست. بله، موسسات در عصر دیجیتال قدرت حفظ حریم خصوصی را بدست ‌آورده اند، اما ما می‌توانیم داده‌هایی را که از آن پشتیبانی می‌کنند، بازپس بگیریم، و می‌توانیم داده‌های جدید را برای جمع‌آوری آن‌ها محدود کنیم. فوکو استدلال می‌کند که حتی اگر قدرت موضوعات انسانی را می‌سازد، ما امکان مقاومت در برابر قدرت و ساخت خود را داریم. قدرت فن‌آوری‌های بزرگ بسیار محکم به نظر می‌رسند. اما خانه کارت‌های تکنولوژی تا حدودی براساس دروغ و دزدی ساخته شده‌اند. اقتصاد داده‌ها می‌تواند به هم بریزد. قدرت‌های تکنولوژی بدون داده ما در واقع هیچ چیزی نیستند. فقط کافی است مقدار کوچکی از مقررات، کمی مقاومت از سوی شهروندان و تعداد کمی از کسب و کارها شروع به ارائه حریم خصوصی به عنوان مزیت رقابتی کنند و خیلی زود همه غول‌های تکنولوژی کنار می‌روند.

هیچ‌کس نسبت به این آسیب‌پذیری بیشتر از خود شرکت‌های فن‌آوری آگاهی ندارد. به همین دلیل است که آن‌ها تلاش می‌کنند ما را قانع کنند که آن‌ها هم نسبت به حریم خصوصی نگران هستند و به آن ادامه می‌دهند (علی‌رغم آنچه که وکلای آن‌ها در دادگاه می‌گویند). به همین دلیل است که آن‌ها میلیون ها دلار برای لابی کردن خرج می‌کنند. اگر آن‌ها در مورد ارزش محصولات خود برای کاربران و جامعه مطمئن بودند، آن‌ها نیازی به لابی‌های چنین پر هزینه‌ای نداشتند. شرکت‌های فنی با قدرت خود سو استفاده کرده‌اند و زمان مقاومت در برابر آن‌ها فرا رسیده است.

در عصر دیجیتال، مقاومت در برابر سو استفاده از قدرت به عنوان Techlash (ضربه تکنولوژی – ترجمه تحت‌الفظی) شناخته شده‌ است. سو استفاده‌هایی از قدرت که به ما یادآوری می‌کند قدرت باید محدود شود تا تاثیر مثبتی در جامعه داشته باشد. حتی اگر شما علاقه‌مند به تکنولوژی باشید، حتی اگر فکر می‌کنید که هیچ چیز اشتباهی در مورد آنچه شرکت‌ها و دولت‌ها با داده‌های ما انجام می‌دهند وجود ندارد، شما هنوز هم باید قدرت را محدود کنید، چون شما هرگز نمی‌دانید که چه کسی در آینده قدر را در دست خواهد گرفت. نخست ‌وزیر جدید شما ممکن است نسبت به قبلی اقتدارگراتر باشد؛ مدیر عامل بعدی یک شرکت بزرگ فن‌آوری ممکن است به اندازه کسانی که تا کنون دیده‌ایم، خیرخواه نباشد. شرکت‌های فن‌آوری در گذشته به رژیم‌های مستبد کمک کرده‌اند و هیچ تمایز آشکاری بین نظارت دولت و شرکت وجود ندارد. تجارت‌های بزرگ داده‌ها را با دولت‌ها به اشتراک می‌گذارد و موسسات عمومی داده‌ها را با شرکت‌ها به اشتراک می‌گذارند.

قدرت

زمانی که حریم خصوصی خود را افشا می‌کنید، همه ما را در معرض خطر قرار می‌دهید.

بدون هیچ مقاومتی به اقتصاد داده‌ها تسلیم نشوید. استفاده از تکنولوژی به طور کلی برای بسیاری از مردم غیر واقعی است، اما چیزهای بیشتری وجود دارد که شما می‌توانید کمی از آن را انجام دهید. به حریم خصوصی دیگران احترام بگذارید. شهروندان عادی را به صورت آنلاین در معرض دید همه قرار ندهید. بدون رضایت از افراد فیلم یا عکس نگیرید، و قطعا این تصاویر را به صورت آنلاین به اشتراک نگذارید. سعی کنید اطلاعات خود را محدود به نهادهایی کنید که ادعایی در مورد آن ندارند. تصور کنید که یک نفر شماره‌ی شما را در کافه‌ای می‌خواهد و انتظار دارد از شما جواب “نه” را نشود. اگر آن شخص شما را به خاطر گرفتن شماره شما مورد آزار قرار دهد، چه کار خواهید کرد؟ شاید وسوسه شوید که شماره‌ای جعلی به او بدهید. این جوهره مبهم سازی است، که از سوی اندیشمندان رسانه‌ای فین برتون و هلن نیسنبام در کتابی در سال ۲۰۱۵ به همین نام منتشر شده است. اگر شرکت پوشاکی از شما بخواهد که لباس خود را به اسم نام شما بفروشید، نام دیگری به آن‌ها بدهید – بگویید، دکتر اطلاعات خصوصی!، تا آن‌ها پیام شما را دریافت کنند. چنین اسنادی را به این موسسات ندهید که می‌توانند از آن‌ها برای ادعای دریافت رضایت و موافقت شما استفاده کنند و از اطلاعات شما سود ببرند. روشن کنید که رضایت شما به طور رایگان عرضه نمی‌شود.

زمانی که می‌خواهید برنامه‌هایی و یا محصولاتی را دانلود کنید، محصولاتی را انتخاب کنید که برای حفظ حریم خصوصی شما بهتر باشند. از بسط دهنده‌های حریم خصوصی در مرورگرهای خود استفاده کنید. زمانی که به آن‌ها نیاز ندارید، وای فای تلفن، بلوتوث و سرویس‌های موقعیت یاب تلفن خود را خاموش کنید. از ابزارهای قانونی که در اختیار همه کاربران است استفاده کنید و به این وسیله از شرکت‌ها بخواهید اطلاعات را از شما بپرسند، و بخواهید که آن داده‌های پرسیده شده را سپس حذف کنند. تنظیمات خود را برای حفاظت از حریم خصوصی خود تغییر دهید. از استفاده از کیت‌های آزمایش DNA خانگی اجتناب کنید – واقعا این کیت‌ها ارزش آن را ندارند. زنگ درهای ” هوشمند ” را فراموش کنید که حریم خصوصی شما و دیگران را به یقین نقض می‌کند. نگرانی‌های خود را در مورد حریم خصوصی با مسئولین برنامه‌های پرکاربرد خود به اشتراک بگذارید. فرصت‌هایی را تصور کنید که به دنبال کسب اطلاعات برای دولت‌ها و سایر افرادی هستند که به حریم خصوصی اهمیت می‌دهند اما آنچه انجام می‌دهند خوب نیست.

این اشتباه را نکنید که فکر می‌کنید از آسیب حریم خصوصی ایمن هستید، شاید به این دلیل که شما جوان، مرد، سفید، غیر همجنس باز و سالم هستید. شما ممکن است فکر کنید که اگر شما تا کنون شانس آورده‌اید، داده‌های شما تنها برای شما کارساز خواهند بود و هرگز با شما با استفاده از آن‌ها مقابله نخواهد شد. ممکن است به همان اندازه که فکر می‌کنید سالم هستید، برای همیشه جوان نباشید. دموکراسی که شما در نظر می‌گیرید می‌تواند به رژیمی استبدادی تبدیل شود که ممکن است به نفع شما نباشد.

به علاوه، حریم خصوصی تنها در مورد شما نیست. حریم خصوصی هم شخصی و هم جمعی است. زمانی که حریم خصوصی خود را افشا می‌کنید، همه ما را در معرض خطر قرار می‌دهید. قدرت حریم خصوصی برای دموکراسی ضروری است – برای مردم برای رای دادن براساس اعتقادات و بدون فشار ناروا، برای شهروندان که بدون ترس از عواقب اعتراض می‌کنند، برای افرادی که به طور ناشناس بدون ترس از پیامدها دست به اعتراض می‌زنند، ذهن خود را بیان می‌کنند و آنچه را که آن‌ها در مورد آن کنجکاو هستند تبدیل به واقعیت می‌کنند. اگر قرار است در بستری سرشار از دموکراسی زندگی کنیم، حجم قدرت باید با مردم باشد. اگر بیشتر قدرت با شرکت‌ها باشد، ما نوعی اقتدارگرایی خواهیم داشت که به نفع مردم نیست. اگر بیشتر قدرت با دولت باشد، ما نوعی استبداد خواهیم داشت. دموکراسی محصولی مشخص نیست. این چیزی است که ما باید هر روز برای به دست آوردنش مبارزه کنیم. و اگر شرایطی را که در آن قرار است رشد کنیم را متوقف کنیم، دموکراسی دیگر نخواهد بود. حریم خصوصی اهمیت دارد زیرا به مردم قدرت می‌دهد. مراقب حریم خصوصی خود باشید.

شهین غمگسار
مترجم هستم. با واژه‌ها سروکار دارم. و گاهی می نویسم.