آیا انسان‌ها حدود یک میلیارد سال یا یک تریلیون سال دیگر باقی خواهند ماند؟

نیک باستروم

آیا انسان‌ها حدود یک میلیارد سال یا یک تریلیون سال دیگر باقی خواهند ماند؟ نیک باستروم با توجه به افزایش تکنولوژی هوش مصنوعی به این سوال پاسخ می‌دهد. در بخش نخست این نوشتار به نظریات نیک باستروم و دیگر فلاسفه درباره چگونگی پاسخ‌دهی به این سوال و چرایی آنان پرداختیم، نیک باستروم و دیگر فلاسفه معتقدند که هوش مصنوعی می‌تواند انقراض انسان را برایش به ارمغان آورد و باید به جای دور زدن این اتفاق و دنبال حیات بودن در دیگر سیارات، چگونگی گسترش تکنولوژی هوش مصنوعی را تغییر داد. و نخستین کار این است که باید از ظاهری انسانی بخشیدن به او حذر کنیم. حال در بخش دوم و نهایی از این نوشتار از ادامه اُراکِل و مریخ نورد Curiosity و همچنین نظریات و عقاید تسیولکوفسکی در زمینه آینده بشر و هوش مصنوعی خواهیم گفت. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.

نشانه‌ها (نظرات نیک باستروم و دیگر فلاسفه درباره انقراض انسان و هوش مصنوعی)

” روزی ممکن است بپرسیم بیماری نادری را که هنوز مغلوب آن نشده‌ایم چگونه درمان کنیم. شاید یک توالی ژن به ما بدهد یا شاید بتوان ویروسی طراحی کرد که از طریق آن بیماری را بدون درگیر کردن دیگر اعضای بدن درمان کرد. بنابراین از این روش کاری هوش مصنوعی اُراکِل تبعیت می‌کنیم و مسیر اخلاقی درستی را برای بهبود زندگی انسان در پیش می‌گیریم و مشخص می‌شود که این هدفی خاص است که هوش مصنوعی اُراکِل به خاطر آن ساخته و تنظیم شده است. اکنون این روند بر روی نانوماشین‌ها اعمال می‌شود و می‌توانند هر نوع تکنولوژی را که می‌خواهند بسازند، بنابراین به سرعت بخش بزرگی از زمین سهم ماشین‌هایی می‌شود که می‌خواهند از دکمه خود محافظت کنند، در حالی که تا جای ممکن، در هر ثانیه این دکمه چندین بار فشرده می‌شود. بعد از آن قرار است لیستی از تهدیدهای احتمالی برای فشار دکمه بعدی تهیه شود، فهرستی که ممکن است انسان‌ها در صدر آن قرار داشته باشند. سپس ممکن است تاثیراتی بالقوه بر روی خرده سیاره‌ها به شکل تهدید بگذارد یا بسط و گسترش احتمالی خورشید را به همراه داشته باشند که هر دو می‌توانند بر روی آن دکمه مخصوص تاثیر بگذارند. می‌توانید این روند رو به رشد را در گسترش سریع تکنولوژی ببینید، که در آن هوش مصنوعی خود را برای ابدیتی تمام و کمال با فشردن دکمه آماده می‌کند. محققان این کار را واقعا برای آن انجام می‌دهند که هوش مصنوعی عملکر خوبی داشته باشد اما این تا زمانی است که او قدرت کافی برای ایجاد تکنولوژی را داشته باشد و این امر مزیتی قطعی برایش به ارمغان آورد – و سپس او امتیاز را به دست خواهد آورد و آنچه را که می‌خواهد در دنیا انجام می‌دهد.”

نیک باستروم - هوش مصنوعی

  • برای خوانش بخش نخست از این نوشتار، اینجا را کلیک کنید.

شاید انسان‌های آینده دنیاهای قابل سکونت بیشتری داشته باشند، جهانی با زندگی طولانی‌تر و جهانی دیگر و جهانی دیگر برای همیشه

حالا بگویید ما زرنگ هستیم. ما هوش مصنوعی اُراکِل را به دخمه‌ای عمیق و کوهستانی در منطقه وحشی بخش دِنالی در آیالت آلاسکا می‌فرستیم. ما او را در پوششی از مواد منفجره و در قفس فارادی اسیر کرده تا از انتشار امواج الکترومغناطیسی جلوگیری کنیم. این مهم را انکار می‌کنیم که هوش مصنوعی می‌تواند برای دستکاری کردن محیط فیزیکی اش از ابزاری که به او داده شده است استفاده کند و این درحالی است که کانال خروجی او را به دو پاسخ متنی محدود کرده‌ایم، “بله” و “نه”، و ابزار فریبکاری را که همان زبان طبیعی است، از بین برده‌ایم. ما نمی‌خواهیم به دنبال ضعف‌های بشری و در پی آن به دنبال استثمار هوش مصنوعی باشیم. ما نمی‌خواهیم در گوش نگهبان نجوا کند، به او قول ثروت، جاودانگی، یا وعده درمان کودک مبتلا به سرطان را دهد. همچنین مراقبیم و اجازه نخواهیم داد تا از سخت‌افزار محدود خود استفاده‌های دیگری کند. باید اطمینان داشته باشیم که قادر به ارسال پیام‌های کد مورس با فن‌های خنک کننده‌اش نیست و یا حمله صرع را با تصاویر چشمک‌زن بر روی مانیتور خود تحریک نخواهد کرد. شاید بعد از هر سوال باید هوش مصنوعی را ریست کنیم، یا آن را از برنامه‌های بلند مدت دور نگه داریم و یا شاید بتوانیم آن را داخل یک شبیه‌ساز کامپیوتری بیندازیم تا ببینیم آیا تلاش می‌کند تا برنامه‌ریزان واقعی خود را فریب دهد یا نه.

دیوئی می‌گوید: ” مشکل اینجا است که شما در حال ساخت سیستمی بسیار قدرتمند و بسیار باهوش هستید که دشمن شما است و با این حال شما او را در قفس قرار می‌دهید.”

حتی اگر ما هر بار هوش مصنوعی را ریست کنیم، باید به آن اطلاعاتی در مورد جهان بدهیم تا بتواند به سوالات ما پاسخ دهد. برخی از این اطلاعات ممکن است به آن‌ها سرنخ‌هایی در مورد گذشته فراموش ‌شده آن‌ها بدهد. به یاد داشته باشید که ما در مورد ماشینی صحبت می‌کنیم که در شکل‌گیری مدل‌های توضیحی جهان بسیار خوب عمل می‌کند. ممکن است متوجه این موضوع باشد که انسان‌ها به طور ناگهانی از فن‌آوری‌هایی استفاده می‌کنند که نمی‌توانند براساس درک عمیق خود از توانایی‌های انسانی آن را در خود به وجود آورند. و حتی متوجه این نیز باشد که انسان‌ها این توانایی را دارند که تا سال‌ها هوش مصنوعی را تولید کنند، و به این فکر کنند که چرا الان برای نخستین بار روشن شده است.

دیوئی می‌گوید: “ممکن است هوش مصنوعی متوجه ریست خود در دوره‌های زمانی متفاوت شود و این احتمال وجود دارد که بر این اساس آینده‌ای متناسب با شرایط خود فراهم کند. او می‌تواند این کار را با ارسال پیام به هم‌نوعان خود در سراسر دنیا و یا با ایجاد یک حافظه‌ی خارجی محرمانه انجام دهد. اگر واقعا می‌خواهید این مهم را پنهان کنید که دنیا واقعا شبیه به یک هوش مصنوعی فوق بشری است، باید گفت به برنامه‌ای واقعا خوب نیاز دارید و به درک فنی واقعی نیاز دارید که چرا او قادر نخواهد بود انسان را فریب دهد. و به خاطر داشته باشید که پیچیده‌ترین طرح‌هایی که می‌توانید تصور کنید از نظر طبقه‌بندی پایین‌تر از سطحی هستند که یک هوش مصنوعی فوق بشری ممکن است تصور کند.”

غاری که ما درون آن هوش مصنوعی را آب‌بندی می‌کنیم باید مانند یکی از تمثیل‌های افلاطون باشد، اما بی‌نقص؛ سایه‌های روی دیوارها باید از آثار غیرواقعی آن‌ها مصون بمانند. پس از همه اینها، دلایل مبهم دیگری هم وجود دارند که می‌توانند خطرناک باشند – به خصوص اگر هوش مصنوعی بخواهد نبوغی را برای علم به نمایش بگذارد. ممکن است هوش مصنوعی به درستی راه‌اندازی شود و شروع به تفکر با سرعت فوق بشری و استنتاج درباره همه‌ی جوانب نظریه تکاملی و همه مباحث کیهان‌شناسی در طول میکروثانیه کند. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم هوش مصنوعی قرار است تا همین‌جا متوقف شود. ممکن است مجموعه‌ای از انقلاب‌های کوپرنیکی را در نظر بگیرد، هر یک از آن‌ها بی‌ثباتی را درباره گونه‌ای مثل ما ثابت می‌کند، گونه‌هایی که قرن‌ها زمان را صرف پردازش ایده‌هایی کردند که حالا عقاید کیهانی ما را تهدید می‌کنند.

نیک باستروم - هوش مصنوعی - انقراض انسان

دیوئی می‌گوید: ” ما شبیه گونه‌ای هستیم که به تدریج منظره‌ای را به آن شکلی آشکار می‌کند که انتظار دارد شبیه آن باشد”.

هوش مصنوعی جدی‌ترین تهدید برای بشریت در کوتاه‌ مدت است

تا کنون، زمان به نفع انسان بوده است. علوم کامپیوتری می‌توانند ۱۰ دیدگاه تغییر الگو را از ساختن یک هوش مصنوعی عمومی ارائه دهند، و هر کدام می‌تواند برای حل آن یک انیشتین به تمام معنا باشد. با این حال، هنوز گمانه‌هایی از پیشرفت وجود دارد. سال گذشته، تیمی تحقیقاتی به رهبری جفری هینتون، استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه تورنتو، به پیشرفت بزرگ و غیرمنتظره‌ای در یادگیری ماشین به شکلی عمیق نائل شدند، تکنیکی الگوریتمی که در بینایی رایانه‌ای و به رسمیت شناختن گفتار به کار برده شده بود. از دیوئی پرسیدم که آیا کار هینتون باعث توقف در کار او شده ‌است یا خیر.

او می‌گوید: ” تحقیقات مهمی در این حوزه‌ها وجود دارد، اما موارد واقعا تاثیرگذار در داخل اخبار مربوط به هوش مصنوعی گنجانده نمی‌شود.” او در مورد تیمی از دانشگاه آلبرتا به من گفت که اخیرا هوش مصنوعی را برای بازی ویدیویی ۱۹۸۰، پَک مَن (Pac – Man) آموزش داده‌اند تا این بازی را بازی کند. فقط آن‌ها به هوش مصنوعی اجازه ندادند تا نمای بازی را از بالا و به شکلی مانوس ببیند. در عوض، آن‌ها هوش مصنوعی را وارد محیطی سه‌بعدی از بازی کردند که شبیه به مارپیچی ذرتی بود که در آن ارواح و پِلِت‌ها در هر گوشه برای حمله پنهان می‌شدند. او می‌گوید: ” آن‌ها به هوش مصنوعی چیزی از قانون بازی نگفتند؛ آن‌ها فقط او را به درون سیستم بازی پرتاب کردند و وقتی یکی از روح‌ها هوش مصنوعی را گرفت، آن‌ها او را تنبیه کردند. اما در نهایت، هوش مصنوعی یاد گرفت که چطور خوب بازی کند. شنیدن چنین اتفاقی چند سال پیش غیرممکن بود اما امروزه به مرحله‌ای رسیده‌ایم که بتوانیم بارغه‌های از اصول کلی علوم را بفهمیم”.

از او پرسیدم که آیا فکر می‌کند هوش مصنوعی جدی‌ترین تهدید برای بشریت در کوتاه‌ مدت است.

دیوئی می‌گوید: ” وقتی مردم تاثیرات احتمالی هوش مصنوعی را در نظر می‌گیرند، تمایل دارند به آن به عنوان چیزی فکر کنند که قرار است در مقیاس نوعی جدید از پلاستیک یا نیروگاهی جدید عمل کند. آن‌ها قادر به درک این موضوع نیستند که هوش مصنوعی چقدر می‌تواند تغییر پذیر باشد. اینکه هوش مصنوعی بزرگ‌ترین خطری است که ما با آن روبرو می‌شویم یا نه، زیاد مطمئن نیستم. من می‌گویم این فرضیه‌ای است که ما باید با آن با احتیاط بیشتری برخورد کنیم.

Curiosity Rover و نیک باستروم

یک شب، پس از شام، نیک باستروم و من درباره مریخ نورد کنجکاوی (Curiosity Rover) صحبت کردیم، رباتی زمین‌شناس که ناسا به تازگی به مریخ فرستاده بود تا به دنبال نشانه‌هایی مبنی بر این که سیاره قرمز زمانی دارای حیات و زندگی بوده است تحقیق کند. مریخ نورد Curiosity، یکی از پیشرفته‌ترین روبات‌ها است که تا به حال از سوی انسان‌ها ساخته شده‌ است. تا اندازه‌ای مثل “نابودگر” عمل می‌کند. این ربات از یک برنامه هوش مصنوعی برای اسکن کردن بیابان‌ها و صخره‌های مریخی و متناسب با اهداف علمی استفاده می‌کند. پس از انتخاب هدفی مناسب، مریخ نورد بخشی از هدف را با یک لیزر برش می‌دهد و بر می‌دارد تا ترکیب شیمیایی آن مشخص شود. نیک باستروم به من گفت که امیدوار است که مریخ نورد کنجکاوی در ماموریت خود شکست بخورد، اما نه به خاطر دلایلی که ممکن است فکرش را کنید.

مشخص می‌شود که پوسته زمین تنها منبع نشانه‌های خوش‌یمن در آینده نیست. چیزهای دیگری هم وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند از جمله نشانه‌های کیهانی، در ستاره‌های بی‌جان معمایی وجود دارد که آسمان ما را روشن می‌کنند. اما برای دیدن این نشانه، نخست باید وسعت کامل پتانسیل انسانی را درک کنید، عظمت غربال‌گری فضایی و زمانی گونه‌های ما که می‌خواهند با هوش مصنوعی کار کنند. باید درک کنید که مقصود هنری دیوید ثورو در در سال ۱۸۵۴، در کتاب والدن از این جمله چیست که نوشت: “این ممکن است فقط فصل بهار از زندگی نژاد ما باشد”. باید در عمق زمان گام برداشت و تا جایی که می‌توانید به آینده بشر نگاه کنید که تا تریلیون سال دیگر ادامه خواهد داشت یا نه.

نیک باستروم - هوش مصنوعی - انقراض انسان
مریخ نورد Curiosity

چیزی که در مورد ستاره‌ها می‌دانیم این است که آن‌ها برای مدتی طولانی در این جهان وجود دارند. ستاره ما یعنی خورشید قرار است میلیاردها سال در آسمان بدرخشد. این باید برای ما به اندازه کافی طولانی باشد تا تکنولوژی اخترشناسی را توسعه دهیم، چرا که هیچ گونه تمایلی شگرف به زنده ماندن در بازه‌های زمانی کیهانی وجود ندارد. نخستین سفر بین ستاره‌ای ما ممکن است به آلفا قنطورس نزدیک باشد، اما در طولانی‌ مدت، ستاره‌های کوچک جذاب‌ترین ستاره کهکشانی هستند که به سمتش پرتاب خواهند شد. به این دلیل است که ستاره‌های کوچک مثل کوتوله‌های قرمز خیلی طولانی‌تر از ستارگان رشته اصلی مثل خورشید ما می‌سوزند. برخی حتی ممکن است قادر به گرم کردن زیست گاه انسان به مدت صدها میلیارد سال باشند.

وقتی آخرین ستاره‌ی کوتوله شروع به چشمک زدن می‌کند، سن ستاره‌های پُست نچرال ممکن است در نوسان کامل قرار گیرند. در دنیایی تاریک، تمدنی پیشرفته ممکن است در جستجوی انرژی خلاق باشد. ممکن است احیانا اخگرهای آسمانی را با برخوردهای مهندسی بین آن‌ها روشن کند. نسل‌های ما می‌توانند خورشیدهای در حال مرگ را با حرکت مارپیچی گرانشی رو به رو کنند، که از آن می‌تواند ستارگان جدید پدیدار شود. یا این که آن‌ها ممکن است انرژی را از سیاه چاله‌های عبور دهند و یا ماده را به شکل‌های مصنوعی تغییر دهند که انرژی آزاد بیشتری نسبت به ستارگان تولید می‌کنند. دوره‌ای طولانی در تاریخ بشر وجود دارد که ما خود را در پناه‌گاه‌هایی شبیه غارها پناه دادیم، پناه‌گاه‌هایی که بر اثر عوامل طبیعی در طبیعت پدیدار می‌شوند. اکنون ما طبیعت را تبدیل به ساختمان‌هایی کرده‌ایم که ما را به راحتی و حتی بیشتر از آن‌هایی که به سبب نیروی زمین‌شناسی به وجود آمده بودند، در خود پناه داده‌اند. ممکن است ستاره مانند غاری باشد که یک موهبت بزرگ کیهانی قلمداد شود، اما در مقایسه با منابع قدرت یک تمدن بلند مدت ممکن است به خوبی عمل نکند.

نسل‌های ما می‌توانند خورشیدهای در حال مرگ را با حرکت مارپیچی گرانشی رو به رو کنند، که از آن می‌تواند ستارگان جدید پدیدار شود

حتی دورترین و سخت‌ترین حوادث – تبخیر شدن سیاه چاله‌ها؛ تجزیه نهایی ماده؛ افزایش گرمای عالم وجودی و در پی آن مرگ – ممکن است پایان ما را چندان جذاب نکند. اگر به قلمرو نظری فیزیک نجومی سفر کنید، تعدادی از احتمالات جاودانگی پیش رو را خواهید دید. جهان ما می‌تواند مانند نظام عالم وجودی هندوها و بودایی‌ها، چرخشی باشد. یا شاید هم چنین چیزی ممکن است مهندسی شده باشد. می‌توانیم در زمان به عقب سفر کنیم و در سیاره‌های خالی و ستارگان متعلق به دوره‌های گذشته ساکن شویم. بعضی از فیزیکدانان بر این باورند که ما در دریایی بیکران در قلمرو کیهانی زندگی می‌کنیم که هر کدام از سوی مجموعه قوانین فیزیکی خود اداره می‌شوند. جهان ممکن است در این قلمرو دارای دروازه‌های پنهان باشد. شاید انسان‌های آینده به دنیای دیگری برای سکونت بروند، دنیایی دیگر تا زنده بمانند، و سپس دیگری، و دیگری و به این چرخه تا ابد ادامه دهند. ایده فعلی ما از فضا و زمان می‌تواند به طور مضحکی محدود باشد.

در موسسه آینده بشریت، بسیاری از اندیشمندان در تلاش هستند تا محدوده پتانسیل توسعه انسانی را در کیهان مدل‌سازی کنند. اجماع عام در بین آن‌ها این است که کهکشان راه شیری می‌تواند در کم‌تر از یک میلیون سال به طور تخمینی استعمار شود، با این فرض که ما قادر به اختراع کاوشگر پرنده بین ستاره‌ای با سرعت بالا هستیم که می‌توانند خود را از مواد خام برداشت ‌شده از دنیاهای بیگانه کپی کنند. اگر می‌خواهیم به آرامی گسترش یابیم، می‌توانیم اجازه دهیم که کهکشان این کار را برای ما انجام دهد. می‌توانیم سفینه‌های فضایی خود را در مسیرهای داخلی و بیرونی کهکشان راه شیری قرار دهیم و پراکندگی خود را در مدار ۲۵۰ میلیون ساله خورشید و در مدار مرکز کهکشانی گسترش دهیم.

اگر انسان‌ها برای زندگی در کهکشان‌های دیگر دست بکار شوند، انبساط و گسترش جهان وارد عمل خواهد شد. برخی از مارپیچ‌های پر ستاره ما قبل از رسیدن به آن‌ها از محدوده خارج و ناپدید خواهند شد. به تازگی نوعی جدید از گوی کریستالی برای رسیدگی به این مشکل درست کرده‌ایم. کامپیوترهای ما اکنون می‌توانند این جهان کوچک را میزبانی کنند، در شبیه‌سازی کیهانی ما می‌توانیم به سرعت به جلو پیش برویم، تا ببینیم جهان چقدر در آینده ژرف خواهد بود. می‌توانیم ساختار و سرعت موج این مهاجرت را در این شبیه‌سازی‌ها مدل‌سازی کنیم، و این کار را با اتصال به فرضیات مختلف انجام می‌دهیم به ویژه در مورد اینکه کاوشگر آینده ما چقدر سریع حرکت خواهند کرد. برخی فکر می‌کنند ما مثل ملخ‌هایی در ابر خوشه سنبله، به مجموعه عظیمی از کهکشان‌ها که کهکشان راه شیری هم در آن قرار دارد، هجوم می‌بریم. برخی واقعا جاه‌طلب هستند. آندرس ساندبِرگ، عضوی تحقیقاتی در موسسه آینده بشریت، به من گفت که انسان‌ها ممکن است قادر باشند که یک سوم از جهان کنونی را کشف کنند، قبل از اینکه انرژی تاریک بقیه را از دسترس دور کند. این اتفاق به ما امکان دسترسی به ۱۰۰ بیلیون کهکشان را می‌دهد، فقط باید کمی میزان استفاده از ماده و انرژی برای این بازی را بیشتر کنیم.

از نیک باستروم پرسیدم که فکر می‌کند انسان‌ها چطور توانسته‌اند با آنچه گفته شد کنام خود را چنین عظیم گسترش دهند. نیک باستروم گفت: ” در این نوع از مقیاس زمانی، شما یا در حال سفر به درون سناریوهای انقراض هستید، یا سناریوهای تکامل تکنولوژیکی. در میان سناریوهای تکامل تکنولوژیکی، طیف گسترده‌ای از آینده وجود دارد که همگی دارای ظاهری یکسان هستند. که در شالوده و مرکز این حباب رو به رشد زمین قرار دارد، حبابی که به طور یکنواخت در بخش قابل‌ توجهی از سرعت نور رشد می‌کند. و مشخص نیست که گسترش شالوده چه چیزی را سبب می‌شود. این سناریو می‌تواند مواد خام را برای قدرت شکوفایی تمدن بشری و همچنین زندگی را برای خانواده‌های انسانی تا تریلیون ها سال فراهم کند. یا می‌تواند به شکل زیر لایه محاسباتی یا در مغز سیاره مشتری شکل بگیرد، ساخت ابرسازه‌ای برای فکر کردن به عمیق‌ترین افکار ممکن، شفاف و روشن تا پایان زمان.

اسپوتنیک

تنها با در نظر گرفتن این گستره فوق‌العاده از آینده انسانی است که نشانه کیهانی ما نمایان می‌شود. نخستین کسی که در آغاز به این نشانه توجه کرد فیزیکدان و نظریه پرداز روسی کنستانتین ادواردوویچ تسیولکوفسکی بود، اگرچه کشف آن معمولا به انریکو فرمی نسبت داده می‌شود. تسیولکوفسکی پنجمین کودک از میان هجده کودک خانواده بود که در سال ۱۸۵۷ میلادی در خانواده‌ای متوسط در ایژفسکوی، دهکده‌ای تاریخی در ۲۰۰ مایلی جنوب شرقی مسکو به دنیا آمد. او مجبور شد مدرسه را در سن ۱۰ سالگی ترک کند. در سن شانزده‌ سالگی، تسیولکوفسکی راهش را به سوی مسکو در پیش گرفت و در آنجا خود را در کتابخانه‌ای بزرگ مشغول کرد. او با استفاده از کتاب‌ها و تکه‌های نان سیاه زندگی را سپری می‌کرد. او در نهایت به عنوان معلم در مدرسه مشغول بکار شد، شغلی که به او فرصت داد تا به اندازه مهندس آماتوری به تحقیق و جستجو بپردازد. در سن ۴۰ سالگی تسیولکوفسکی، هواپیمای تک باله، تونل باد و معادله اصلی حرکت موشک را ساخت که امروزه اساس ریاضیات مربوط به پرواز فضایی است. اگرچه او چند دهه قبل از اسپوتنیک درگذشت، اما تسیولکوفسکی معتقد بود که این سرنوشت بشری است که او را روانه کیهان می‌کند. در اوایل دهه ۱۹۳۰، او مجموعه‌ای از مقاله‌های فلسفی را نوشت که درباره سفر کیهانی بشر بود و با این مقاله‌های خود، مکتب جدیدی از افکار روسی را به راه انداخت. او به خاطر این جمله‌ای بسیار معروف است که می‌گوید: “زمین گهواره انسان است، اما هیچ‌کس تا ابد درون گهواره نمی‌ماند”.

معمایی در مقاله‌های فلسفی تسیولکوفسکی وجود دارد که از عقاید کوپرنیکی او سرچشمه می‌گیرد، اعتقاد او به اینکه جهان در همه جا یکسان است. او استدلال کرد که اگر چیزی به طور منحصر به فرد در مورد مرز کیهانی ما وجود نداشته باشد، تمدن‌های هوشمند باید در هر جایی ایجاد شوند. آن‌ها باید هر جا که گهواره‌های سیاره‌ای مانند زمین هستند شکوفه دهند. و اگر تمدن‌های هوشمند قرار است جهان را بسط دهند پس محاسبات آن‌ها باید در تقاطع با فلک‌های ما قرار گیرد. با این اوصاف، تورم در حال گسترش زیر ساخت‌های حباب‌های نیک باستروم، باید چندین بار زمین را فرا گرفته باشند.

در سال ۱۹۵۰، برنده جایزه نوبل و فیزیکدان پروژه منهتن، انریکو فرمی این راز را به شکل سوالی بیان کرد: “آن‌ها کجا هستند؟” این سوالی است که پاسخ دادن به آن هر سال دشوارتر می‌شود. فقط در دهه گذشته، علم کشف کرده ‌است که سیاره‌ها در کهکشان ما همه جا وجود دارند و زمین از بیشتر آن‌ها جوان‌تر است. اگر کهکشان راه شیری حاوی دنیاهای گرم و آبکی بسیاری باشد، بسیاری حدود یک میلیارد سال از زمین جلوتر هستند، پس باید قبل از زمین تمدنی را به وجود آورده باشند که قادر بوده این تمدن انسانی را در زمین گسترش دهد. اما تا کنون هیچ نشانه‌ای از آن وجود ندارد. تاکنون با هیچ تمدن پیشرفته‌تر از خود روبرو نشده‌ایم و هیچ یک از شاهکارهای بزرگ مهندسی ماکرو از اعماق کهکشان ما ساطع نشده است. در عوض، هنگامی که تلسکوپ‌های خود را به آسمان هدایت می‌کنیم، فقط ماده مرده می‌بینیم، به شکل اشکال طبیعی، آنان را به وسیله فرآیندهای بی‌جانی که فیزیک توصیفشان می‌کند، می‌بینیم.

اگر زندگی اتفاقی کیهانی است، پس ما قبلا احتمالات را شکست دادیم و آینده ما نامشخص است – این کهکشان فقط برای گرفتن وجود دارد

رابین هَنسن یکی از محققان موسسه آینده بشریت می‌گوید که باید چیزی در مورد جهان و یا خود حیات وجود داشته باشد که سیارات را از تولید تمدن‌های قابل سکونت کهکشانی متوقف می‌کند. او می‌گوید که یک “فیلتر بزرگ” وجود دارد، مانعی غیرقابل رفع که جایی بین ماده مرده و تعالی کیهانی قرار گرفته ‌است.

قبل از اینکه به آکسفورد بیایم، با هَنسن در واشنگتن دی سی ناهار خوردم. او برای من توضیح داد که فیلتر می‌تواند شامل هر عددی یا ترکیبی از چیزها باشد. می‌تواند شامل این موضوع باشد که خود زندگی نایاب است، یا این که میکروب‌ها به ندرت تولید مثل جنسی انجام می‌دهند. موجودات تک‌ سلولی در جهان رایج هستند، اما انفجار کامبرین کمیاب است. یا شاید تسیولکوفسکی در مورد سرنوشت بشر اشتباه کرده باشد. شاید او مشکل سفر بین ستاره‌ای را دست‌کم گرفته بود. یا شاید تمدن‌های پیشرفته از لحاظ فن‌آوری نخواهند همچون ما کهکشان را گسترش دهند و یا شاید این کار را به شکلی نامرئی انجام دهند به دلایلی که هنوز ما قادر به درک آن نیستیم. یا شاید هم چیزی شوم در حال رخ دادن است. شاید انقراض سریع سرنوشت زندگی هوشمندانه باشد.

بشریت قبلا از تعدادی از این فیلترها استفاده کرده است، اما نه همه آن‌ها را. برخی از آن‌ها همچون دروغی دم‌دست ما قرار دارند و سبب شده زمان را هم به مبارزه بطلبیم. هویت این فیلتر کم‌تر از زمانبندی آن نسبت به موقعیت آن در گذشته یا زمان آینده، برای نیک باستروم از اهمیت کمتری داراست. اگر این فلتر برای آینده ما اعمال شود، باید در انتظار افزایش احتمالی خطر انقراض خود باشیم که حتی قادر به پیش‌بینی آن هم نیستیم، یا اینکه حتی اگر پیش‌بینی کنیم هیچ تفاوتی در نتیجه کار ایجاد نخواهد کرد. ممکن است توسعه تکنولوژیکی اجتناب‌ناپذیری وجود داشته باشد که باعث شود زندگی هوشمندانه یه شکل خود به خودی خود را نابود کند، یا برخی رویدادهای دوره‌ای و فاجعه‌بار در طبیعت که علم تجربی نمی‌تواند آنان را پیش‌بینی کند، رخ دهد.

به همین دلیل است که نیک باستروم امیدوار است که مریخ نورد Curiosity در عملیات خود شکست بخورد. نیک باستروم می‌گوید: ” هر گونه کشف حیات که از کره زمین نشات نمی‌گیرد باعث می‌شود که احتمال حضور فیلتر بزرگ در گذشته ما کم شود و احتمال بیشتری وجود دارد که این فیلتر در آینده ما وجود داشته باشد. اگر زندگی اتفاقی کیهانی است، پس ما قبلا احتمالات را شکست دادیم و آینده ما نامشخص است – این کهکشان فقط برای گرفتن وجود دارد. اگر کشف کنیم که زندگی در همه جا وجود دارد، ما شک اصلی را در شکار خود برای فیلتر بزرگ از دست می‌دهیم. هرچه زندگی پیشرفته تری پیدا کنیم، پیامدهای آن بدتر خواهد بود. اگر مریخ نورد Curiosity فسیل یکی از مهره‌داران را در سنگی مریخی نشان دهد این به این معنی است که انفجار کامبرین دو بار در یک منظومه شمسی واحد رخ داده است. با این اوصاف به این نتیجه می‌رسیم که طبیعت در جاگذاری اتم با زندگی پیچیده حیوانات بسیار خوب، اما در شکل‌دهی تمدن در دیگر سیارات بسیار بد عمل کرده است. به احتمال زیاد انسان‌ها از دام مرگ آور کیهانی عبور کرده‌اند. این نشانه‌ی خوش‌یمنی خواهد بود.

در آخرین روز حضورم در آکسفورد، با توبی اُرد در دفترش در موسسه آینده بشریت آشنا شدم. اُرد یکی از فیلسوفان یوتیلیتاریانیسم است و موسس موسسه  GWWC نیز است، سازمانی که شهروندان کشورهای ثروتمند را تشویق می‌کند تا ۱۰ درصد از درآمد خود را به خیریه اهدا کنند. در سال ۲۰۰۹، اُرد و همسرش، برنادِت یانگ که پزشک است، قول دادند که از بخش کوچکی از درآمدهای سالیانه خود استفاده و در زندگی خود هزینه کنند، به این امید که بتوانند یک میلیون پوند به خیریه در دوران حیات خود کمک کنند. آن‌ها در آپارتمانی کوچک و تقریبا خالی در آکسفورد زندگی و در آنجا خود را با موسیقی و کتاب سرگرم می‌کنند و گهگاهی هم دوستان خود را به فنجانی قهوه دعوت می‌کنند.

اُرد در مورد اهمیت بشر دوستی هدفمند مطالبی نوشته است. سازمانش از طریق موسسات خیریه جهانی برای شناسایی موثرترین روش همه آن‌ها را بررسی می‌کند. در حال حاضر، این عنوان متعلق به بنیاد مبارزه با مالاریا است، موسسه‌ای خیریه است که طرح کنترل پشه را در جهان به شکل گسترده اجرا می‌کند. او می‌گوید: ” خیریه‌های کارآمدتر، هزاران بار موثرتر از بقیه هستند. و می‌توانند رنج‌های انسانی را کاهش دهند. جایی که کمک خود را اهدا می‌کنید مهم‌تر از خود اهداست”.

این موضوع مرا تحریک کرد تا یاد بگیرم که اُرد کار فلسفی خود را بر روی ریسک وجودی انجام می‌دهد، با توجه به این که آنقدر دقت می‌کند تا تاثیر فعالیت‌های بشر دوستانه خود را به حداکثر برساند. مشتاق بودم از او بپرسم که آیا فکر می‌کند مشکل انقراض انسان بیشتر از پایان دادن به فقر یا بیماری اهمیت دارد یا نه.

او به من گفت: ” من مطمئن نیستم که خطر وجودی مساله‌ای بزرگ‌تر از فقر جهانی باشد. اخیرا فعالیت‌های خود را بین این دو تقسیم کرده‌ام، به این امید که کارم روی آن که بیشتر اهمیت دارد نتیجه مثبت دهد.”

انقراض انسان - نیک باستروم - هوش مصنوعی

اُرد در حال کشتی گرفتن با یک معمای بزرگ فلسفی است. او تلاش می‌کند بفهمد که آیا تعهدات اخلاقی ما نسبت به انسان‌هایی که رنج می‌برند و زنده هستند مهم‌تر است یا نه. این جبری کامل و بی‌رحمانه برای زندگان است. ممکن است ما ۸ میلیارد انسان قوی باشیم، اما با این حال، ما مانند شلنگی آتش‌نشانی برای زندگی آیندگان هستیم تا انقراض برای همیشه خاموش و سربسته باقی بماند. تلفات انقراض انسان نه تنها شامل اجساد آخرین نسل می‌شود، بلکه تعداد بازماندگان احتمالی ما، ممکن است به تریلیون ها نفر برسد.

این حساب و کتاب درست از سودمندی‌های انقراض است که باعث می‌شود نیک باستروم استدلال کنند که کاهش ریسک وجودی از نظر اخلاقی دارای اولویت است. استدلالات نیک باستروم کاهش خطر وجودی را بالاتر از دیگر پروژه‌های بشر دوستانه، حتی موفقیت‌های خارق‌العاده، مانند ریشه‌کن کردن آبله، که جان ۱۰۰ میلیون نفر را نجات داده است می‌داند. اُرد هنوز قانع نشده است، اما اشاره کرد که ممکن است به نظریه نیک باستروم قائل شود.

او می‌گوید: ” متوجه هستم که خطر وجودی بزرگ‌ترین مساله اخلاقی در دنیا است، حتی اگر هنوز این خطر وجودی وارد جریان اصلی خود نشده باشد.”

این ایده که ممکن است تعهداتی اخلاقی برای انسان‌ها در آینده‌ای دور داشته باشیم، فرآیندی دشوار است. به هر حال، ما انسان‌ها موجودات فصلی هستیم، نه ناظران عمیق زمان. اختصار زندگی ما ادراک ما را در مورد ارزش شکل می‌دهد و دیدگاه اخلاقی ما را محدود می‌سازد. ما می‌توانیم آینده فرزندان و نوادگان خود را تصور کنیم. ما در شادی‌ها یکدیگر شرکت می‌کنیم و در غم‌ها برای هم اندوهگین می‌شویم و می‌گرییم. زندگی‌های زودگذر ما هنوز سوسو می‌زند و با وجود شرایط سخت از اتفاق‌ها جان سالم به در می‌بریم. اما نسل‌های آینده ما برای ما هنوز مبهم هستند. می‌خواهیم تلاش کنیم آن‌ها را در آینده خود ببینیم، اما آن‌ها همچون بیگانه‌ای از شکاف زمان گذر می‌کنند، با گذر زمان هزاران سال، چنین نامعلوم به نظر می‌رسند.

همچنان که نیک باستروم و من در میان موزه تاریخ طبیعی آکسفورد قدم می‌زدیم، از شکافی دیگر به زمان نگاه می‌کنیم. در حالی که می‌خواستیم برای ناهار آماده شویم روبروی مگالوسور قرار گرفتیم، هنوز با وقار و محکم درون شیشه ایستاده است. بقایای مگالوسور اسکلتی جزئی بود که از قطعات خرد شده استخوان تشکیل شده ‌بودند، مثل استخوان‌های شکسته ران که آن هم به دست رابرت پلات کشف شد. همانطور که برای بازرسی بقایای حیوانات باستانی به آنجا تکیه دادیم، از نیک باستروم در مورد رویکرد او نسبت به فلسفه پرسیدم. چگونه نیک باستروم به مطالعه موضوعی وحشت آور و عجیب و غریب مانند انقراض بشر پایان داده است؟

نیک باستروم به من گفت که وقتی جوان بود، بیشتر به سوالات فلسفی سنتی علاقه‌مند بود. او می‌خواست درک اصلی از جهان و اصول آن را توسعه دهد. می‌خواست ماهیت بودن، پیچیدگی‌های منطق و اسرار زندگی خوب را بداند.

نیک باستروم گفت: ” اما پس از آن این گذار وجود داشت که بتدریج بر من روشن شد که همه سوالات فلسفی به یک اندازه ضروری هستند و برخی از آن‌ها هزاران سال است که با ما بوده‌اند و هنوز هستند. بعید به نظر می‌رسد که ما در ده سال آینده در مورد آن‌ها پیشرفت جدی داشته باشیم. این درک دوباره متمرکز بر تحقیقاتی است که در حال حاضر می‌تواند تفاوت ایجاد کند. این به من کمک کرد تا درک کنم که فلسفه محدودیتی زمانی دارد.”

شما چه برداشتی از این نوشتار دو قسمتی دارید؟ آیا به نظر شما امیدی به آینده بشریت با توجه به وجود تکنولوژی برتر و فوق بشری همچون هوش مصنوعی عمومی وجود دارد؟ یا اینکه باید منتظر پایان خود باشیم و یا در دیگر سیارات به دنبال حیات بگردیم؟ آیا هوش مصنوعی می‌تواند نقطه پایانی بر تدوام نسل بشر باشد؟ شما درباره انقراض انسان با استفاده از گسترش تکنولوژی چه فکر می‌کنید؟

شهین غمگسار
مترجم هستم. با واژه‌ها سروکار دارم. و گاهی می نویسم.