عجایب روستاهای ایران

اگر جاذبه‌های ایران را طبقه بندی کنیم مناطق راز آلود و عجیب، جایگاه ویژ‌ه‌ای دارند. در این طبقه بندی می‌توان تعدادی از روستاهای ایران را جای داد. بسیاری از این روستاها دیدنی و داستان برخی از آنها شنیدنی است. با آراد مگ همراه باشید تا با عجیب‌ترین روستاهای ایران آشنا شویم.

روستای پزشکان

یکی از روستاهای عجیب ایران روستایی به نام طراران یا دلارام در استان مرکزی است. این روستا در ۶ کیلومتری شهر تفرش واقع شده است. بر روی تابلوی ورودی این روستا نوشته شده «روستای دلارام، دهکده پزشکان».

روستای دلارام  به تنهایی با ۲۰۰ خانوار توانسته ۱۷۵ پزشک تحویل جامعه دهد. یکی از دلایل اصلی این اتفاق وجود خاندان قوام زاده و پارسا در این روستاست. خانواده قوام زاده و عیسی خان پارسا از برجسته ترین افراد این روستا بودند که علاوه بر دارا بودن از مقام و منزلت و جایگاه بالای اقتصادی برای دانش و علم نیز ارزش بسیار بالایی قایل بودند و در طول  زمان افراد بسیاری از این دو خانواده وارد جامعه پزشکان شدند.

همین امر باعث شد تا به مرور روستا در سطح بالایی از علم و دانش قرار گیرد و الگوی مناسبی برای دیگر ساکنین این روستا شود.

اما بومیان روستا دلیل دیگری نیز  برای این امر قائلند آنها علاوه بر فرهنگ و آگاهی خانوادگی معتقدند تغذیه تاثیر بسزایی در هوش کودکان این منطقه داشته است. به گفته آنان وفور درختان بادام و گردو که جزو تنقلات هر روزه کودکان بود موجب شد ساکنین این روستا از بهره هوشی بالایی برخوردار شوند. در واقع آگاهی مردم، طبیعت و تغذیه مناسب از اصلی ترین دلایلی است که موجب شده روستای طراران یا دلارام به دهکده پزشکان شهرت پیدا کند.

این روستا درختان کهنسال گردو و بادام بسیاری دارد که قدمت یکی از آنها را به دوران انوشیروان ساسانی نسبت می‌دهند.

در حال حاضر بیشتر پزشکان این روستا به خارج از کشور  رفته و یا به شهرهای تهران و اراک مهاجرت کردند و در روزهای تعطیل به زادگاه خود بازمی‌گردند.

شخصیتهای برجسته روستای دلارام

یکی از برجسته ترین شخصیت‌های این روستا فردی به نام پروفسور اردشیر قوام زاده است که به ایشان  لقب پدر پیوند مغز استخوان را داده‌اند.

دکتر احمد پارسا پدر علم گیاه شناسی، دکتر شب افروز از نخستین دندانپزشکان ایران، عطاالله پارسا پزشک داروساز و قدرت الله پارسا پروفسور در زمینه رادیولوژی تعدادی از شخصیتهای برجسته این روستا هستند.

از دیگر افراد مشهور در این روستا می توان به نیکی کریمی بازیگر معروف، روزبه پارسا تاریخدان و نویسنده، محمد حسین پارسا، دکترای اقتصاد و بسیاری افراد دیگر اشاره کرد.

روستای آدم کوچولوها

یکی دیگر از روستاهای عجیب ایران که شهرت خود را مدیون ساکنین عجیب آن است، روستایی است که به سرزمین لی لی پوتها شهرت دارد. این روستا که ماخونیک نام دارد در حوالی شهرستان سر بیشه در استان خراسان جنوبی قرار گرفته است. ماخونیک به روستای کوتوله ها مشهور است. قد ساکنین این روستا به ندرت از یک متر و چهل تجاوز می‌کند. بدون شک ازدواجهای فامیلی،ژنتیک و تغذیه از دلایل اصلی این اتفاق است.

قد افراد این روستا روی نحوه زندگی آنها نیز تاثیر گذاشته است. آنها خانه های کوچک و به هم فشرده ای دارند که در گودی زمین ساخته شده است.  خانه ها از سنگ و چوب ساخته شده و دری کوچک دارد و افراد عادی برای ورود به آن باید سر خود را خم کنند و داخل خانه شوند. سقف خانه ها نیز کوتاه است و زندگی در آنها برای مردم عادی به سختی امکان پذیر است. خانه ها بسیار ساده اند و در آنها از اتاق پذیرایی و خواب و آشپزخانه خبری نیست. همه امکانات زندگی در یک اتاق ساده گرد آمده است.

اما تنها قد و اندازه افراد دلیل به شهرت رسیدن این روستا نیست. شیوه زندگی و آداب و سنتهای خاصی که مردم این روستا بدان پایبندند از دلایل دیگر شهرت آن است.

باورهای ساکنین روستا

این مردم عادات و رفتار جالب و تامل برانگیزی دارند. تا چندی پیش نوشیدن چای، شکار حیوانات، خوردن گوشت و دیدن تلویزیون برای آنها کاری نادرست و غیر اخلاقی محسوب می‌شد. هنوز نیز بسیاری از بزرگان این منطقه به این عقاید پایبندند.

به دلیل نزدیکی به افغانستان مردم این منطقه از نژاد افغان هستند و در سالهای دور به این منطقه کوچ کرده و روستای ماخونیک را ساخته‌اند. در سالهای اخیر ایجاد زیرساختهای لازم و ورود وزارت بهداشت به امر تغذیه مردم و ایجاد ساختمانهای آجری، تغییراتی در این روستا پدید آورده است اما با این وجود همچنان ماخونیک جزو یکی از روستاهای شگفت ‌انگیز جهان است و سالهاست گردشگران بسیاری از نقاط مختلف دنیا برای دیدن این روستای عجیب به این منطقه سفر می‌کنند.

روستای عجیبی با زبان رومانو و خط لاتین

یکی دیگر از روستاهای عجیب ایران که ساکنین عجیبی نیز دارد روستایی در نزدیکی استان تهران است. این روستا که زرگر نام دارد در شهرستان آبیک استان قزوین واقع شده است.

از عجایب این روستا مردمانی است که نیمی اروپایی و نیمی ایرانی‌اند. آنها به زبانی صحبت می‌کنند که هیچ کجای ایران با این گویش آشنا نیست و به خطی می نویسند که به اروپاییان تعلق دارد. مردم روستای زرگر به زبان رومانو یا در اصطلاح رایج به زبان زرگری صحبت می‌کنند و به خط لاتین می‌نویسند. آنها رومانو را زبان مادری خود می‌دانند اما از پیشینه خود اطلاعاتی ندارند.

زرگرها اهل کجایند؟

اینکه مردم روستای زرگر که بودند و از کجا آمدند سوالی است که هنوز جواب درستی برای آن پیدا نشده است. برخی از روایات حاکی از آن است که آنها عشایرانی بودند که سالها پیش از مرزهای شمالی ایران وارد این کشور شدند و به تدریج در این ناحیه مستقر و یکجا نشین شدند.

عده‌ای خود را از کشور رومانی و برخی از کشور ایتالیا می‌دانند و داستانی برای آن نقل می‌کنند که سالها پیش در جنگ میان ایران و روم تعداد زیادی از رومیها توسط پادشاه ایران اسیر شدند و بعدها مورد بخشش قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین ساکن شدند.

داستانهایی نیز موجود است که آنها را کولیهای اروپا دانسته  و عده ای نیز آنها را سربازان فزلباشی می‌دانند که در خدمت شاه عباس صفوی خدمت می‌کردند. با همه این اوصاف هویت اصلی این افراد همچنان در هاله‌ای از ابهام است.

چند سال پیش چند تن از اهالی روستا تعدادی از کلمات خود را در اینترنت انتشار دادند و از مردم سراسر جهان خواستند تا اگر با این واژگان آشنایی دارند آنها را در پیدا کردن هویتشان راهنمایی کنند. پس از مدتی چند نفر از فرانسه و انگلیس به این روستا آمدند و از پیدا کردن همزبانهای خود در ایران بسیار شگفت زده شدند. در واقع زرگرها دریافتند که احتمالا ریشه‌ای اروپایی دارند و دست روزگار این مکان را برای زندگی آنها برگزیده است.

این زبان در طول سالیان دراز با زبان فارسی و ترکی آمیخته شده و شناسایی ریشه زبانی آنها را با مشکل مواجه کرده است.

این روستا مردمانی ساده و روستایی دارد که با حداقل امکانات روزگار می‌گذرانند.

روستایی که در آن زنان به پادشاهی می‌رسند!

یکی دیگر از روستاهای جالب ایران روستای آب اسک در استان مازندران است. در این روستا سنتی بسیار جالب وجود دارد. سنتی که در ان یک روز از سال زنان به پادشاهی می‌رسند و همه مردان باید از روستا خارج شوند.

هر سال در یکی از جمعه های ماه اردیبهشت سنت دیرینه ورف چال و زن شاهی در این روستا برگزار می شود. در این روز که تعیین زمان آن بر عهده بزرگان روستاست قبل از طلوع آفتاب زنان بار سفر یکروزه مردان را به آنها می سپارند و آنها را تا خارج از روستا بدرقه می کنند.

 در این روز هیچ مردی از کوچک تا بزرگ اجازه ماندن در روستا را ندارد. با خارج شدن مردان از روستا روز پادشاهی زنان آغاز می‌شود. زنان روستای آب اسک یکی را به عنوان ملکه بر می‌گزینند و بقیه به ترتیب عروس و حاکم و نگهبان می ‌شوند. در این میان عده‌ای نیز سرباز شده و رصد اوضاع را بر عهده دارند.

تعدادی از نگهبانان وظیفه دارند تا در صورت ورود مردی به روستا، در ورودی روستا جلوی او را گرفته و اگر از این کار سر باز زد او را تحویل حاکم دهند.

آغاز زن شاهی

با مشخص شدن پست و مقام هر فرد این سنت زیبا آغاز می‌شود. ابتدا ملکه و همراهیانش به دیدار خانواده‌های عزادار می‌روند و شادی را دوباره مهمان خانه‌های آنها می‌کنند. میزبانان نیز با وسایل پذیرایی که از قبل تدارک دیدند از میهمانان پذیرایی می‌کنند.

پس از دیدار از خانواده‌های عزادار نوبت به عیادت از بیماران می‌رسد. شادباش گفتن به نوعروسان روستا نیز وظیفه‌ای است که بر عهده عروس نمادین گذاشته شده است.

در این روز اگر اختلافاتی در میان روستاییان وجود دارد پیش ملکه مطرح می‌شود و او با درایت به اختلافات و دلخوریها پایان می‌دهد. در این روز باید کدورتها شسته شود و فقط شادی و شادمانی در میان بانوان خونگرم روستایی جریان داشته باشد.

بسیاری از زنان در این روز نیکو نذری می‌پزند و بین مردم تقسیم می‌کنند.

هر ساله گردشگران بسیاری برای دیدن این مراسم زیبا به روستای آب اسک می آیند اما باید تمام و کمال قواعد و قوانین این مراسم را رعایت کنند و حتی اجازه عکاسی و فیلمبرداری هم به آنها داده نمی شود. با رعایت قوانین گردشگران می‌توانند در آیین زیبای زن شاهی شرکت کنند.

ورف چال

اما وظیفه مردان در این روز چیست؟ مردانی که از صبح زود از روستا خارج شدند به دامنه های دماوند و در محلی به نام ورف چال (برف چال) می‌روند. این چاله محلی است که در گذشته های دور توسط فردی به نام سید حسن ولی که ساکن روستای نیاک بود حفر شد. این چاه عمقی حدود ۱۲ متر و قطری در حدود ۱۰ متر دارد. مردم روستا در این روز قطعات برف و یخ تمیز را از دامنه‌های کوه جدا کرده و این مخزن را از برف و یخ انباشته می‌کنند و در نهایت در چاه را بسته و آن را ذخیره می‌کنند. آنها با این کار آب مورد نیاز دامهای خود را در تابستان مهیا می‌کنند. آنها پس از گذراندن یک روز دلپذیر در دامنه‌های کوه به روستا بازمی‌گردند و روال زندگی در کنار خانواده را از سر می‌گیرند.

این دو سنت زیبا، روستای آب اسک را به یکی از روستاهای جذاب ایران تبدیل کرده است.

روستای دوقلوها

یکی دیگر از روستاهای عجیب ایران  روستای شهرآباد ابرکوه در استان یزد است. تعداد زیاد دوقلوها این روستا را به روستای دوقلوهای ایران معروف کرده است. حدود یک ششم از جمعیت این روستا را دو قلوها تشکیل می‌دهند. این دو قلوها اکثرا همسان هستند و شباهت عجیبی به هم دارند. این روستا مدرسه‌ای دارد که حدود ۲۴ شاگرد داشته و از این تعداد نیمی از آنها دوقلو هستند.

 تعداد زیاد دوقلوها در مدرسه و وابستگی آنها به هم علاوه بر جالب بودن برای معلمین نیز دردسرهایی را در پی داشته است. آنها تمایل دارند کنار هم بنشینند، شیطنت هایشان مشابه هم است و در زمان امتحان نیز به سختی می‌توان برخی از آنها را از هم جدا کرد.

ژنتیک و بالا بودن ازدواجهای فامیلی در این منطقه از دلایل اصلی این اتفاق است.

روستای نابینایان

از روستای دوقلوهای یزد می‌گذریم و به سراغ روستاهای عجیب دیگری می‌رویم که در شهرستان اسفراین و در استان خراسان شمالی قرار دارد. متاسفانه این روستا شهرت خود را از تولد نوزادان نابینا بدست آورده است. این روستا بیشترین جمعیت نابینا در استان خراسان شمالی را دارد. علت اصلی این اتفاق، ازدواج فامیلی و وجود ژن نهفته‌ای است که بیش از ۳۰۰ سال است تعداد زیادی از ساکنین این روستا را از نعمت بینایی محروم کرده است.

اما عجیب ترین بخش این موضوع، وجود جانوران و حیواناتی در این روستاست که آنها نیز نابینا متولد می‌شدند. این اتفاق موجب شد تامردم گمان کنند مشکلاتی در آب و یا خاک این روستا وجود دارد که باعث این ماجرای دردناک شده است و همین عامل کم شدن رفت و آمد، بیکاری و معضلات بسیار دیگری را برای ساکنین این روستا به دنبال داشت.

اما طی ۲۰ سال گذشته محققین توانستند ژن عامل نابینایی را شناسایی کنند و آن را تحت کنترل درآورند. این  تحقیقات تا میزان بسیار زیادی موجب پیشگیری از تولد نوزادان نابینا شد. طی تحقیقات انجام شده نابینایی حیوانات ارتباطی به انسانها نداشته و عامل آن در جای دیگری است.

ساکنین این روستا از نژاد کرمانج هایی هستند که به این منطقه مهاجرت کردند و این مساله نیازمند بررسی های دقیق تری در محل اصلی زندگی آنهاست.

خوشبختانه خدماتی برای حمایت از نابینایان در این روستا توسط سازمان بهزیستی صورت گرفته تا از رنج و مشقت آنها کاسته شود.

کوچکترین روستای ایران!

یکی دیگر از عجیب‌ترین روستاهای ایران روستایی است که تنها و تنها یک نفر ساکن دارد. این روستا «نیوئیه» یا نیو نام دارد و در شهرستان بافق در استان کرمان قرار دارد. روستای نیوئیه دارای آب شیرین بوده و نسبتا خوش آب و هواست و درختانی چون خرما، پسته، انار، انگور و زردآلو در زمینهای آن روییده است. این روستا بدلیل کمبود امکانات به مرور خالی از سکنه شده و تنها بازمانده آن  پیرمردی ۹۵ ساله است که چند سال پیش همسرش را از دست داد و به تنهایی در این روستا روزگار می‌گذراند. این تنها ساکن کوچکترین روستای ایران همچنان با داشتن مشکلات بسیاری چون نبود راه ارتباطی مناسب، نداشتن برق و یخچال و مورد سرقت قرار گرفتن دام توسط سارقان، همچنان با عشق به روستا و طبیعت آن، روستا را ترک نکرده و قصد ترک آن را نیز ندارد.

اما این روستا تنها روستای تک سکنه  در ایران نیست. روستای چال شهرستان زنجان و روستای محمد آباد کوزه گر در استان اصفهان نیز روستاهای دیگری است که تنها یک سکنه دارند.

روستایی که زمان در آن متوقف شده!

آخرین روستا از این لیست به روستای عجیب ایستا در استان البرز اختصاص دارد. مردم این روستا در زمان متوقف شده‌اند و سیر تحول و پیشرفت در دنیا امروز برای این روستا تعریف نشده است. مردم این روستای عجیب  شناسنامه ندارند و به عبارتی جزو جمعیت جهان محسوب نمی‌شوند. زندگی آنها به بدوی ترین شکل ممکن در جریان است. مردم این روستا خود را اهل توقف می‌دانند و به باور خودشان خود را از بلایای آخرالزمان در امان نگه داشته اند. این فرقه عجیب تا جایی که بتوانند از مردم دوری می‌کنند و زنانشان را به راحتی کسی نمی‌تواند ببیند.

مردم طالقان به درستی از هویت این افراد و اینکه از کجا به این محل آمده اند اطلاعاتی ندارند. ساکنین این روستا برق ندارند و از نور فانوس استفاده می‌کنند. در خانه های آنها از تلویزیون خبری نیست و مراسمی چون تولد و عزاداری و سالگرد و … برای آنها تعریف نشده است. آنها در تاریخ ایستاده اند. در ۲۰۰ سال پیش. مردم این روستا مرجع تقلیدی دارند که به گفته او خود را برای آخرالزمان آماده می‌کنند. به باور آنان آخر الزمان از صد سال پیش و همزمان با مشروطه آغاز شده و آنها با کناره گیری از مردم و انتخاب این روش خود را برای ظهور امام زمان آماده می‌کنند. آنها حداکثر مایحتاج زندگی چون خوراک و پوشاک و مسکن را خودشان تهیه می‌کنند. و تا به حال نه زنی اجازه ورود به این منطقه را داشته و نه زنان آنها را کسی دیده است.

این روستا را نمی‌توان به عنوان جاذبه گردشگری معرفی کرد زیرا هیچکس به راحتی و بدون هماهنگی  اجازه ورود به روستای ایستا را ندارد.

شما کدامیک از این روستاها را از نزدیک دیده‌اید؟

چه روستاهای دیگری می‌شناسید که در این مقاله از قلم افتاد؟

مائده معیری
دانش آموخته ایرانشناسی، عاشق سفر و قلم